دانلود و خرید کتاب باغ رستگاری ترجمه زهره یاری
تصویر جلد کتاب باغ رستگاری

کتاب باغ رستگاری

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب باغ رستگاری

کتاب «باغ رستگاری» تازه‌ترین اثر از مجموعه کتاب‌های برگزیدگان جایزه ادبی اُ. هنری است که با ترجمه زهره یاری منتشر شده است.

درباره کتاب باغ رستگاری

این مجموعه طی سال‌های گذشته و در بیش از ۱۰۰ مجلد از سوی انتشارات کتاب نیستان در دست ترجمه و انتشار قرار گرفته و مجموعه‌ای از برترین داستان‌های منتشر شده به زبان انگلیسی در قاره آمریکای شمالی را به مخاطبان فارسی‌زبان تقدیم کرده است. این داستان‌ها هر یک به‌تنهایی دریچه‌ای نو و بدیع به روی خلاقیت در نگارش داستان بازکرده و ترسیم و توصیف‌کننده موقعیت‌های خاص انسانی و اجتماعی در جهان پیرامون ماست و موضوعات خاص انسانی مانند ترس، عشق، نفرت، جدایی، زیست جمعی و نیز برخی از مهم‌ترین مسائل موجود در زندگی اجتماعی در عصر نگارش خود را شامل می‌شود.

جایزه اُ. هنری نیز در طول بیش از یک‌صد سال گذشته از همین منظر و به‌طورکلی از زاویه گشایش دریچه‌های نو به زندگی اجتماعی در میان نویسندگان مشهور شده که این موضوع را از نام «اُ. هنری» وام گرفته است.

ویلیام سیدنی پورتر ملقب به اُ. هنری که برای مخاطبان ایرانی بیش از هر چیز با داستان «هدیه کریسمس» شناخته شده است، یکی از مشهورترین داستان‌نویسان آمریکایی است که در زمان حیات خود حدود ششصد عنوان داستان کوتاه با همین رویکرد تألیف کرد.

زیبایی و تأثیرگذاری و سبک منحصربه‌فرد بسیاری از این داستان‌ها که به‌صورت هفتگی در نشریات آمریکا منتشر می‌شد، باعث شد حدود یک دهه پس از مرگ وی، شاگردان و جمعی دوستدارانش به‌منظور اعتلای هنر داستان‌نویسی و حمایت و تشویق نویسندگان جوان در راستای داستان‌نویسی با موضوعات بدیع و انسانی اقدام به ایجاد جایزه‌ای با نام وی کنند که بیش از یک‌صد سال قدمت دارد.

خواندن کتاب باغ رستگاری را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

علاقه‌مندان به مجموعه داستان‌های کوتاه می‌توانند از مخاطبان این کتاب باشند.

درباره ویلیام سیدنی پورتر

اُ. هنری با نام اصلی ویلیام سیدنی پورتر، در سال ۱۸۶۲ متولد شده است. او نویسنده آمریکایی بود. داستان‌های کوتاه اُ. هنری به دلیل لطافت طبع، بازی با کلمات، شخصیت‌پردازی شورانگیز و پایان هوشمندانه و غافلگیرانه معروف هستند. این نویسنده در طول عمر خود بیش از ۴۰۰ داستان کوتاه نوشت. امروزه جایزه‌ای نیز به نام او وجود دارد.

نخستین مجموعه داستان‌های کوتاه او. هنری مجموعه «چهار میلیون» در ۱۸۹۹ منتشر شد. وی در ادبیات آمریکا نوعی از داستان کوتاه را به وجود آورد که در آن‌ها گره‌ها و دسیسه‌ها در پایان داستان به طرزی غافلگیرانه و غیرمنتظره گشوده می‌شوند. داستان‌های این نویسنده آمریکایی معمولاً حول چهار محور زندگی شهری به ویژه نیویورک، عشق و روابط عاشقانه، زندگی در غرب در مایه وسترن و طنز می‌چرخد.

پورتر در سال ۱۹۰۷ با معشوقه دوران نوجوانی‌اش، سارا (سالی) لیدسی کولمن ازدواج کرد. او سارا را طی یک سفر به ایالت مادری خود، کارولینای شمالی، ملاقات کرد. بااین‌حال، با وجود موفقیت داستان‌های کوتاه او که در مجلات و کتاب‌های مجموعه داستان چاپ می‌شدند (احتمالاً به‌خاطر فشاری که موفقیت به همراه دارد)، پورتر به می‌خوارگی روی آورد.

او در سال ۱۹۰۸ به‌تدریج سلامتی‌اش را از دست داد. سارا در سال ۱۹۰۹ او را ترک کرد و پورتر در ۵ ژوئن ۱۹۱۰ به دلیل بیماری کبد، عوارض بیماری قند و همچنین ناراحتی قلبی درگذشت. او پس از انجام مراسم سوگواری، در گورستان ریورساید در شهر آشویل ایالت کارولینای شمالی به خاک سپرده شد. دخترش مارگارت نیز در سال ۱۹۲۷ درگذشت و کنار پدر جای گرفت.

بخش‌هایی از کتاب باغ رستگاری

رزا فقط گفت: «هووووم!» یک اخلاق بد داشت که هنگام صحبت با دیگران رفتارشان را آنالیز می‌کرد. مطمئن شد که عمه لی‌لی مادرش را دوست ندارد. اما چرا مادرش را دوست نداشت؟

موقع خواب این سؤال و هزار و یک سؤال دیگر مدام در ذهنش می‌پیچید و تا سپیده‌دم ذهنش را درگیر کرده و خواب را از چشمانش ربوده بود. مثلاً اینکه چرا ایوان دیگر دوستش ندارد؟! و یا اینکه چطور می‌شود بیش از یک دهه با شخصی زندگی کنید و او را دوست بدارید، بعد همین که از هم جدا شدید دیگر هیچ علاقه‌ای به او نداشته باشید؟

او حس می‌کرد زندگی زناشویی فوق‌العاده‌ای داشته است. فقط دراین‌بین طلاق بود که واقعه‌ای ناگوار و وحشتناک بود.

دردناک‌تر از همه چیز برایش ازدست‌دادن دوستی و حمایت ایوان بود که او با فرستادن حلقه برایش آن را نیز از بین برد و باعث شد از او کینه به دل بگیرد. دوهفته بعد از اینکه طلاقشان ثبت شد رزا برای یک عمل جراحی که بعدها متوجه شد سرطان خفیفی بوده است، در بیمارستان بستری شد. ایوان نه تماسی گرفت و نه به ملاقاتش آمد. اما سال‌ها بعد برای رزا توضیح داد که شیلا، همسر فعلی‌اش دوست نداشته است به دیدنش بروند.

صبح روز بعد همه بچه‌ها به مدرسه رفتند. باربارا پشت صندلی عمه ایستاده بود و موهای نقره‌ای بلندش را شانه می‌کرد و می‌بافت. رزا روی صندلی‌ای روبه‌رویشان نشسته بود و آنها را تماشا می‌کرد. رایمینا هم مشغول مرتب کردن اتاق‌خواب‌ها بود و گاهی نامه یا لیوان آبی می‌آورد. چند هفتهٔ به عروسی‌اش مانده بود و قصد داشت این خانه را ترک کند و خانواده خودش را تشکیل دهد. رزا وقتی این موضوع را شنید چیزی نگفت ولی در اعماق قلبش متعجب بود. حالا که در زندگی زناشویی‌اش به مشکل خورده بود نمی‌توانست درک کند اصلاً چرا انسان‌ها ازدواج می‌کنند؟! و نمی‌توانست خوشحال شود آن هم برای یک زن سیاه دیگر که خدا می‌داند چه اتفاقاتی در ازدواج برایش خواهد افتاد. رزا فکر می‌کرد که در حال حاضر هم رایمینا به‌اندازه کافی سختی‌کشیده است. اما چگونه می‌توانست این موضوع را عنوان کند. چون مثلاً شخصی مثل خانوم کنیکال را هم می‌شناخت که ازدواج کرده بود و از زندگی‌اش خیلی راضی بود و حاصل ازدواجش فرزندی بود که او را خیلی دوست می‌داشت. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۶۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

حجم

۲۶۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

قیمت:
۵۸,۵۰۰
۱۷,۵۵۰
۷۰%
تومان