کتاب من دیوانه من
معرفی کتاب من دیوانه من
کتاب من دیوانه من نوشتهٔ حمیدرضا رضوانی اول در نشر ارسس چاپ شده است. این کتاب را یک دیوانه نوشته، برای دیوانگان! چه کسی دیوانه نیست؟ همهٔ ما دیوانه هستیم؛ فقط به روی خودمان نمی آوریم. برخی دیوانگیشان را رها میکنند و برخی پنهان.
درباره کتاب من دیوانه من
در مقدمه این کتاب می خوانیم:
ما منِدیوانهی من وجودمان را پنهان میکنیم!
به او اجازهی اظهار نظر نمیدهیم!
گاهی از او خجالت میکشیم!
آنهایی که نخستین بار به فکر پرواز افتادند چه نامیده شدند؟
«دیوانه!»
آنهایی که در اندیشهی شکستن رکوردها بودند چه جملهای شنیدند؟
«مگر دیوانه شدی؟»
آنهایی که نظریههای علمی را به چالش کشیدند با چه چیزی روبرو شدند؟
«این دیوانگی است!»
آری! «من دیوانهی من» اگر نبود... پیشرفتی هم نبود...!!!
سبک نگارش این کتاب سبکی متفاوت است و این هم دلیل دارد. چون بر اساس دیوانه بازی نوشته شده است. اگر انسان معمولی هستید و در برابر هر چیز جدیدی جبهه گیری می کنید ممکن است خواندن این کتاب کمی شما را گیج و ناراحت کند ولی اگر از تغییر نمی ترسید و دوست دارید درهای دنیاهای جدید به رویتان گشوده شود و خلاقیتتان کمی قلقلک شود پس این کتاب را تا انتها بخوانید.
کتاب من دیوانه من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب من دیوانه من
یک باغبان ایتالیایی به نام عبدالحمید ماتارلا توانسته بود با آزمایشهای گوناگون به درختها قدرت حرکت بدهد. یعنی طوری ریشههای آنها را منعطف و در سطح زمین پرورش میداد که درخت پس از مدتی میتوانست روی پاهایش بایستد و به آهستگی گام بردارد. عبدالحمید این کشف خود را از دید دیگران پنهان کرده بود تا اینکه طی مراسمی باشکوه مزرعهی درختان متحرکش را رونمایی کند.
عبدالحمید اصلیتی مراکشی داشت. مادر او حکیمه شامی، نام داشت و سالها قبل از به دنیا آمدن عبدالحمید به ایتالیا مهاجرت کرده و با سرجیو ماتارلا ازدواج کرده بود. عبدالحمید در خانوادهای سنتی متولد شد و پدرش که یک کشاورز بود الگوی عبدالحمید قرار گرفت و سبب شد تا او به کار باغبانی و کشاورزی علاقمند شود.
در حقیقت او با نامش مشکل داشت و دوست داشت اسمش فرانچسکو باشد ولی وقتی به دنیا آمده بود مادرش گفته بود: «الا و بلا باید نام این بچه را عبدالحمید بگذاریم!» سرجیو یک بار به حکیمه گفته بود اگر اسمش را فراچسکو بگذاریم خیلی بهتر است چون در این کشور قرار است زندگی کند اما وقتی با پافشاری حکیمه روبرو شده بود بیلش را سر شانهاش گذاشته و به سر کارش رفته بود.
در آن روزگار سرجیو بیشتر از آنکه به فکر نام بچهاش باشد به فکر گرازهای وحشی بود که دایم به مزرعهاش حمله میکردند و برای همین مردی را که سبیلش از بناگوش در رفته بود را به عنوان نگهبان گرازهای وحشی استخدام کرد تا از مزرعهاش نگهبانی کند. عبدالحمید به مرور بزرگ و بزرگتر شد و آموزههای انسانی را از مادرش میآموخت. این پرسش همیشه در ذهن فرانچسکو موج میزد که مگر درختان چه گناهی کردهاند...
(یک لحظه!... درست خواندید فرانچسکو، او خودش از همه خواست که از یک سنی به بعد او را بجای عبدالحمید، فرانچسکو صدا بزنند)
...که پایشان در زمین فرو رفته باشد و نتوانند حرکت کنند. البته یک آتشسوزی که در سال ۲۰۴۳ میلادی در مزرعهی سرجیو رخ داد نیز در این فکر بیتأثیر نبود، چرا که فرانچسکو کوچولو شاهد بود که درختانی که پدرش با هزار زحمت کاشته بود در اثر یک صاعقه آتش گرفت و بعد همگی درختان در آتش سوختند بدون آنکه بتوانند فرار کنند.
حجم
۴۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۴ صفحه
حجم
۴۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۴ صفحه
نظرات کاربران
خیلی باحاله فقط دیوانه ها بخونن
جالب بود و بامزه😂❤
سلام .کتابی جالب و مفهومی هست .بعد از خواندن این کتاب سعی میکنم قدر خرطومی های اطرافم را بدانم و ارزش بیشتری برایشان قائل شوم و گاهی با آن ها همراه شوم تا سرانجام بتوانم بوی خوش گل ها را
خیلی جالب بود، توصیه میکنم بخونین اما کسایی ک خیال پردازی و رویاپردازی رو دوس ندارن ب دردشون نمیخوره، در کل داستانای جذابی داره
با ته مایهای از طنز واقعیت هایی از رفتار اجتماعی را بیان می کند.. خواندنش خالی از لطف نیست به جز دو یا سه مورد غلط املایی!
من دیوانه ی من را خواندم وفهمیدم باید برای آرزوهایم زیرپتوتلاش کنم چون یک خرطومی که البته عادت به نبستن دکمه ی پیراهنش دارد تلاشت رامیبیند وبه تومی گوید تونمی توانی .من دیوانه ی من بسیارپرتلاش است فقط نمی داند
بیایید دیوانه باشیم نه دیوانه حرف مردم نه دیوانه دنیا دیوانه حرکات دنیا جوری که بگویند. ببین این همان دیوانه ایست که زیر بارون میرقصید تا صبح روی ماشن همسایه دراز کشید و طلوع آفتاب را نگاه کرد بیاید دست
خیلی کتاب باحال و جذابی بود با اینکه گوشیم خیلی شارژ نداشت ولی تا اخرشو خوندم پیشنهاد میکنم بخونید
تو روح دوودوو😂
به نظر من دیوونه بودن هنره هنری که خیلی ها ازش بی بهره موندن.. اونایی که با توهم عاقل بودن خیلی کارا رو تجربه نکردنو راحت گفتن: مگه دیوونم که فلان کارو بکنم؟! آدمای دیوونه میتونن با یه حرف جدید، یه فکر تازه،