دانلود و خرید کتاب عاشورا و رهایی عماد افروغ
تصویر جلد کتاب عاشورا و رهایی

کتاب عاشورا و رهایی

نویسنده:عماد افروغ
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب عاشورا و رهایی

کتاب عاشورا و رهایی اثری از دکتر عماد افروغ است که در انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.

 درباره کتاب عاشورا و رهایی

 تازه‌ترین اثر عماد افروغ، عاشورا و رهایی نگاهی تحلیلی به واقعه عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام دارد.

افروغ، پژوهشگر و فعال فرهنگی اجتماعی و استاد دانشگاه در مقدمه‌ای که برای این اثر نوشته، عاشورا را والاترین مرتبه اخلاق و هنرورزی معرفی کرده و تاکید کرده است هنرورزی امام حسین (ع) در اخلاق کریمانه و محسنانه و عمل عزیزانه و ایثار جان و نشان گرفته از بالاترین حد فعلیت نفس یعنی فعل شدن و رسیدن به مقامی سرشار از جود و وجود است.

 افروغ در این کتاب، عاشور را یک اثر هنری متعالی از نظر چیستی و هستی‌شناسی دانسته و آن را یک حقیقت وجودی زیبا با لایه‌های رمزآلود توصیف کرده است.

افروغ هدف از نوشتن این کتاب را فهم عاشورا و ویژگی‌های آن و نیز آشنایی با زمینه‌های بروز و در کنار آن مقایسه زمینه و زمانه فعلی ما دانسته است.

این کتاب چهار گفتار دارد:«امکان تحلیل‌های دینی و فرادینی از عاشورا ویژگی‌های آن»، «عزت عاشورایی»، «وجه قیامی عاشورا» و «اخلاق و سیاست متعالیه و تجلی عاشورایی آن».

خواندن کتاب عاشورا و رهایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به تاریخ تحلیلی اسلام به ویژه واقعه عاشورا مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب عاشورا و رهایی

«مُصیبَهً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِی الاِسْلامِ وَ فی جَمیعِ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ»، این فراز زیارت عاشورا پرده از مصیبتی بی‌نظیر در اسلام و تمام آسمان‌ها و زمین برمی‌دارد و همین امر می‌تواند برانگیزاننده و نقطه عزیمتی برای تأمل و عبرت باشد. وجه مصیبت‌بار این تراژدی بزرگ می‌تواند نقطه عزیمتی برای گریه از سر حزن، در لایه‌ای و از سر شوق و حتی تبسم نسبت به این همه عظمت و زیبایی انسانی و تجلی‌گاه هنرورزی متعالی و اوج یگانگی و اتصال، در لایه‌های عمیق‌تر باشد.

و اصولاً چرا گریه؟ چرا انسان می‌گرید، کجاها می‌گرید و از سر چه چیز و بر سر چه چیز می‌گرید؟ گریه از سر درد، گریه از سر غم و اندوه و گریه از سر شادی! و گریه بر امام حسین (ع) از چه نوع گریه‌ای است؟ بدون تردید این حادثه در کنار بلندای عظمت و شکوه‌اش، ننگ و فاجعه‌ای بزرگ و مصیبتی دردناک و حک شده در تاریخ هستی است و عمق این فاجعه و مصیبت آن‌قدر جانکاه است که جا دارد از چشمان آدمی به جای اشک خون جاری شود.

و خوشا به حال انسان که می‌تواند بگرید. اما حتی گریه مصیبت‌بار و فاجعه‌ای این واقعه را نیز باید شکافت. این گریه خود لایه‌ها دارد، یک لایه آن همین اتفاق غم‌انگیز است. شهادت حسین و یارانش، اسارت زنان و کودکان و...

اما یک لایه آن «انسان» است. گریه بر انسان از دو منظر، گریه بر انسانی که آن‌قدر پست و ذلیل می‌شود که دست به چنین فاجعه‌ای می‌زند، و گریه بر آن طرف سکه «انسان». انسانی که آن‌قدر بزرگ و باشکوه می‌شود که به تیغ انسانی ذلیل، اما صاحب قدرت گرفتار می‌آید. و کدام ستودنی است؟ انسانی که مسلط به تیغ و قدرت و مجهز به سلاح دین و حکومت و ایدئولوژی است و یا انسانی که باطن‌مسلک و حقیقت‌گرا از لابه‌لای این تیغ‌ها، قدرت‌ها و ایدئولوژی‌ها، خود واقعی و رهایی و کرامت خود را به نمایش می‌گذارد. اما آیا این گریه، یعنی گریه از روی عظمت و شکوه باید صرفاً از سر حزن و اندوه باشد؟ نمی‌تواند از سر شوق هم باشد؟!

و درود بر توای حسین! تو افتخارِ هستی، نگین و درِّ درخشان انسانیت و تاریخ بشریتی! بر تو باید مشتاقانه هم گریست! بر تو باید گریه‌ای از سر شادی هم داشت و اینجاست که گریه و شادی، اشک و تبسم به هم می‌رسند. بر تو باید لبخندی هم زد، لبخندی از سر عظمت، لبخندی به پای شکوه و بزرگی تو، لبخندی غرورآفرین و افتخارآمیز. تو که زیر بار ظلم نرفتی، تو که مصلحت‌اندیشی نکردی، تو که مصلحت‌اندیشی دیگران، هر قدر بزرگ، را زیر پای خود له کردی، تو که نشان دادی بر تو چه گذشته است، تو که نشان دادی بابت همین تأخیر در قیام هم بر تو چه گذشته است!

والله اگر محذوریت و معذوریت نداشتی و امام نبودی، با شناختی که از تو و منش تو داریم، همان ابتدا قیام می‌کردی و منتظر دعوت و بیعت و امثال ذلک نمی‌شدی! و حیف نبود بزرگی چون تو، این‌گونه با مرگ دست و پنجه نرم نکند؟ حیف نبود بزرگی چون تو، این چنین باشکوه و با عظمت به شهادت نرسد؟ حیف نبود برای ما انسان‌ها که تو را و راه تو و نحوه زیستن و نحوه مرگ تو را در اختیار نمی‌داشتیم؟ حیف نبود تو رمزی برای ما به یادگار نگذاری و حیف نیست که ما این رمزها را بازگشایی نکنیم؟ اما صد افسوس که یا رمزی را نمی‌گشاییم و یا بد می‌گشاییم. صد افسوس که یا قدر تو و عظمت تو و حماسه تو را نمی‌دانیم و یا برده و رمه‌وار اجازه می‌دهیم دیگرانی برای ما بگشایند که خود هدف قیام حسین (ع) بوده‌اند.

امر به معروف و نهی از منکر حسین (ع) در سطح ریز و پیش پا افتاده نبود، حسین (ع) اصولاً مرد ذره‌نگر نبود. حسین (ع) کلان‌نگر بود. حسین (ع) حکومت و قالب محتواسوز و پر مدعای حاکم را نشانه گرفته بود. حسین اهل مصلحت نبود، او سرشت و خمیرمایه‌اش با حقیقت عجین بود و درود بر توای حسین که چه خوش می‌درخشی...

امام حسین (ع) خالق یک اثر هنری بزرگی نیز بود. وقتی حضرت زینب (س) می‌گوید: «و ما رأیتُ الّا جمیلاً»، بهترین پاسخ برای چیستی هنر و زیبایی عاشورایی است. این عبارت به قیام عاشورا و ابعاد متنوع و لایه لایه آن اشاره دارد. بالاترین فعل زیبا و زیبایی متعالی را می‌توان در قیام امام حسین (ع) دید. بالاترین مرتبت هنری و اخلاقی، مرتبت یگانگی و اتصال با خدا و عبودیت و فاعلیت نفس و مرتبت جود و احسان آدمی است که یکی از مظاهر و تجلیات شکوهمندش بدون تردید امام حسین است.

عاشورا بالاترین مرتبت اخلاقی و مرتبت هنرورزی است. هنرورزی امام حسین (ع) در اخلاق کریمانه و محسنانه و عمل عزیزانه و ایثار جان، و نشأت گرفته از بالاترین حد فعلیت نفس، یعنی فعل شدن و رسیدن به مقامی سرشار از جود و وجود است. عاشورا اثر هنری متعالی به لحاظ ماهوی و هستی‌شناختی و حتی صورت است. یک حقیقت وجودی زیباست و با جوهر عالم و لایه‌های رمزآلود آن گره خورده است. حضرت زینب (س) خود مراتب منِ خلاق و خیال‌ورز متعالی را طی کرده بود و الا مُدرِک زیبایی عاشورا نمی‌شد. ضمن اینکه او بخشی از وجود متعالی و خلاق است و می‌تواند وجود زیبا را زیباتر ببیند و بسازد.

کجا می‌توان از اخلاق حسّیه و شهویه و دنیّه جدا شد، اخلاق متعادله مبتنی بر عدالت فردی و معطوف به اصل طلایی اخلاق را پشت سر گذاشت و به اخلاق متعالیه مبتنی بر ایثار و کرامت و عزت رسید و شاهد مثالی بهتر از عاشورا و حماسه تراژیک آن پیدا کرد؟ کجا می‌توان شاهد این تراژدی عظیم بود؟ و کجا بهتر از عاشورا می‌توان فاجعه و زیبایی هر دو را یک جا دید؟ و کدام ذهن ساده‌اندیش غیر دیالکتیک قادر به فهم این آمیزش مصیبت و جمال خواهد بود؟


نظری برای کتاب ثبت نشده است
آیا امامت فقط با گره خوردنش با خلافت متعین می‌شود؟ آیا شاخص امامتْ خلافت است؟ هر چند حقانیتِ امامت، دلالتِ حکومت و خلافت دارد. اما خلافتی که بار بر امامت باشد به یک چیز دیگر نیز نیاز دارد و آن پذیرش مردم است. پیوند امامت با خلافت نشانگر عدم فهم صحیح از مقوله مشروعیت است. به زور نمی‌شود امامت را به خلافت تسری داد. سیره امام علی (ع) و سیره امام حسین (ع) هر دو بر همین منوال بوده است. اگر هم بحثی از جائر بودن حکومت وقت است نه از باب این است که امام حسین دغدغه حکمرانی دارد بلکه از باب تأثیرات و پیامدهای این حکومت است. از باب توجه به تبعیت عینی مردم از حاکمان وقت است.
maryhzd

حجم

۷۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۷۳ صفحه

حجم

۷۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۷۳ صفحه

قیمت:
۱۶,۴۲۵
۴,۹۲۷
۷۰%
تومان