دانلود و خرید کتاب زبان و جایگاه زن رابین تالمک لیکاف ترجمه مریم خدادادی
تصویر جلد کتاب زبان و جایگاه زن

کتاب زبان و جایگاه زن

معرفی کتاب زبان و جایگاه زن

زبان و جایگاه زن کتابی از رابین تالمک لیکاف است که با ترجمه مریم خدادادی، یاسر پوراسماعیل در انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.

 درباره کتاب زبان و جایگاه زن

 این کتاب اولین بار در سال ۱۹۷۵ به چاپ رسید. زمانی که با دنیای امروز تفاوت‌های زیادی داشت. زمانی که زمان انقلاب‌ها بود. انقلاب در زبان‌شناسی و در تاریخ زنان (و حتی در تاریخ آمریکا). در آن زمان، شاهد انقلاب جوانان علیه جنگ ویتنام و علیه اعتقادات قدیمی «دستگاه حاکم» بودیم. علاوه بر آن، جنبش آزادی زنان نیز ظهور کرد، جنبشی که از جنبش‌های حقوق مدنی و ضدجنگ نشئت می‌گرفت، اما تقریباً تا سال ۱۹۶۸ مستقلاً ادامه یافت. سومین (و غامض‌ترین) انقلابْ در زبان‌شناسی گشتاری رخ داد، یعنی پیدایش معناشناسی زایشی همهٔ اینها در زبان و جایگاه زن نقش داشتند.

در این کتاب، سعی نویسنده بر آن بوده تا بفهمد از طریق کاربرد زبان در فرهنگش دربارهٔ نحوهٔ نگاه زنان به خودشان و پیش‌فرض‌های عموم مردم دربارهٔ طبیعت و نقش زنان چه چیزی می‌توان آموخت، یعنی از طریق زبانی که زنان به کار می‌گیرند و زبانی که دربارهٔ زنان به کار می‌رود.

رابین تالمک لیکاف در زبان و جایگاه زن سه هدف را دنبال می‌کند:

۱. نشان دادن اینکه دست‌کم یک موجود برون‌زبانی (جنسیت) نیازمند بازنمایی زبان‌شناختی است؛

۲. نشان دادن اینکه جنسیت، حتی در زبان‌هایی مثل انگلیسی که در آنها وجودش (شاید) کمتر از زبان‌های «نامتعارف» به چشم می‌آید، مستلزم بازنمایی زبان‌شناختی است (این دو دغدغه‌های نویسنده در مقام زبان‌شناس بودند)؛

۳. به‌کارگیری مغایرت‌های زبانی میان زنان و مردان در نقشِ خطایابِ بی‌عدالتی‌های اجتماعی و روانی در میان دو جنس (این دغدغهٔ نویسنده در مقام فمینیست بود).

 خواندن کتاب زبان و جایگاه زن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه مندان به کتاب‌های حوزه زبان‌شناسی و مطالعات زنان مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب زبان و جایگاه زن

یک طرز نگاه دیگر به مسائل، که بار ارزشیِ کمتری هم دارد، این است که بگوییم، طبق تصویر کلیشه‌ای، گفتار مردان با قواعد مکالمه مطابق است و گفتار زنان معمولاً استفادهٔ گسترده‌تری از ویژگی‌های مضمون می‌کند. دلیل خاصی ندارد بگوییم طرز حرف زدن مردان برتری بیشتری دارد: اگر آدم‌ها این‌طور فکر می‌کنند به دلیل آن است که در این فرهنگ، مردان معمولاً ارزش‌داوری‌هایشان را بر همگان تحمیل می‌کنند و، در نتیجه، طرز رفتار مردان به «شیوهٔ خوب» بدل می‌شود و طرز رفتار زنان به شیوهٔ بد. (۳۰) بهتر است موقعیت را به این صورت در نظر بگیریم: دو سبک مکالمه‌ایِ ممکن وجود دارند (البته بی‌نهایت امکان برای آمیزه‌ها و تلفیق‌ها میان این دو نیز پیش روی ماست)؛ یکی معمولاً در گفتار مردان رایج است و دیگری در گفتار زنان. این سخن به یکی از این دو معنا درست است: مردان بیشتری از سر عادت معمولاً یک سبک گفتار را در پیش می‌گیرند، گرچه گاهی به سبک مقابل هم تمایل می‌یابند؛ همین نکته در مورد زنان هم صدق می‌کند. این همان حقیقتی است که مبنای کلیشهٔ فوق بوده است. عموماً و در فرهنگ سنتی آمریکا (البته به دلایلی که پیشتر گفته شد، فعلاً کاری به فضای دانشگاهی نداریم)، زنان معمولاً مطابق با قواعد ادب، مضمون مکالمه‌ای و واکاوی میان‌فردی حرف می‌زنند؛ مردان معمولاً مطابق با قواعد مکالمه و انتقال سرراست اطلاعات صحبت می‌کنند. البته ظاهراً هم در مورد مردان و هم زنان به وقتش قواعد ادب جای قواعد مکالمه را می‌گیرند: بهتر است مبهم حرف بزنیم به‌جای اینکه وقیح باشیم.

اگر این فرضیه پذیرفتنی باشد، میان چند چیزی که معمولاً به زنان نسبت داده می‌شوند رابطه‌ای وجود خواهد داشت: اینکه زنان به کشف آدم‌های دیگر بیشتر علاقه دارند تا به بحث دربارهٔ امور بیرونی و اینکه زنان خانم‌اند؛ از مردها مؤدب‌ترند. اولی باعث پیدایش دومی می‌شود و دومی هم به اولی شتاب می‌بخشد.

باز هم توجه به این نکته مهم است که هیچ یک از این دو سبک نه خوب‌اند نه بد، هر کدامشان در حد خودشان ارزشمندند. اما اگر مردان و زنان نتوانند، به اقتضای موقعیت، فوراً میان این دو سبک رفت‌وبرگشت کنند، خطا کرده‌اند. شاید زن سنتی در مواقع لزوم نتواند به‌راحتی سبکش را عوض کند و آن کلیشه به این معنا درست است، اما این هم درست است که مرد سنتی هم نمی‌تواند از ژست صاف و پوست‌کنده‌اش خارج شود؛ این موضوع نیز به همان اندازه آسیب‌زاست. اما همان‌طور که در مورد جوک‌ها خواهیم دید، کلیشه‌سازی دست مردهاست و معمولاً هیچ گروهی در مورد خودش کلیشه نمی‌سازد، بلکه دربارهٔ سایر گروه‌ها کلیشه می‌سازد. در کل، همان گروهی که در جامعه نفوذ دارد برای سایر گروه‌ها کلیشه می‌سازد و، بر اساس همین کلیشه‌ها، حکم می‌کند کدام گروه «خوب» و کدام «بد» است. کسانی که عضو گروه‌های ضعیف جامعه‌اند و در موردشان کلیشه درست می‌شود لزوماً وظیفه‌شان این نیست که نشان دهند هیچ حقیقتی در پس کلیشهٔ موردنظر وجود ندارد و، بنابراین، آن کلیشه بد است و باید از میان برود (گرچه در بعضی از موارد این حرف درست است)، بلکه شاید ارزشش را داشته باشد که قبول کنند حقیقتی در پس آن کلیشه نهفته است، اما چیزی که آن کلیشه نشان می‌دهد خصیصه‌ای خوب است، نه خصیصه‌ای بد چنان که گروه ذی‌نفوذ تصور می‌کند. زن‌ها گاهی به این موضوع توجه دارند؛ مثلاً مدتی در فرهنگ ما بدیهی بود که زنان اهل پرخاشگری نیستند و پرخاشگری در مورد زنان چیز بدی است؛ طبق این تصور، یک دلیلِ ناکامی زنان در دنیای واقعی همین است. زنان دو گزینهٔ احتمالی برای رویارویی با این کلیشه پیش رو داشتند: انکار آن و اثبات اینکه به اندازهٔ مردان ستیزه‌جویند، یا تأیید این کلیشه و تأکید بر اینکه پرخاش نکردن فضیلت است. گروه‌های گوناگون در این زمینه متفاوت عمل کرده‌اند، اما این موضع دوم مستحکم است. نباید همچنان شست‌وشوی مغزی شویم.

شاید این سؤال پیش آید: چه شد که این دو سبک به صورت خصیصه‌هایی جنسیت‌محور جا افتادند؟ آیا ذاتی و، در نتیجه، گریزناپذیرند؟ یا در سنین پایین آموخته می‌شوند؟ شاهدی بر اکتسابی بودن این خصیصه‌ها آن است که بعضی از زنان سبک زنانهٔ غالب را نمی‌آموزند؛ این را باید به فال نیک گرفت، زیرا شاید سرانجام یاد بگیریم فرزندانمان را طوری تربیت کنیم که به یک اندازه بر هر دو شیوهٔ گفتاری مسلط باشند. این تمایز در سنین بسیار پایین خودش را نشان می‌دهد: روان‌شناسانی که در مورد کودکان پیش‌دبستانی پژوهش کرده‌اند دریافته‌اند پسربچه‌ها از همین دوره معمولاً دربارهٔ امور بیرونی ــ ساختن گاراژ، کُشتی گرفتن و... ــ گفت‌وگو می‌کنند، در حالی که دختربچه‌ها غالباً دربارهٔ احساسات خودشان و دیگران، دربارهٔ یکدیگر و دربارهٔ الگوهای جامعه‌پذیری‌شان (بهترین دوستشان کیست و...) صحبت می‌کنند. همان‌طور که قبلاً اشاره شد، سایر مطالعات نشان داده‌اند دختربچه‌ها در گفتارشان از پسربچه‌های همسنشان «مؤدب‌تر» ند و، در نتیجه، می‌توان بنا را بر این گذاشت که این دو سبک رفتار ــ چنان که انتظارش را داریم ــ با هم آموخته می‌شوند.

هنوز به پرسش دیگری که در ابتدای این بحث مطرح شد جواب نداده‌ایم: گذشته از اینکه زنان مؤدب‌ترند، مردان در حضور زنان قاعدتاً مؤدب‌ترند تا در حضور مردان. به علاوه، این سنخ ادب مشکل‌ساز است: اگر هدف از ادب کاهش اصطکاک و افزایش دوستی باشد، چرا ادب مردان در برابر زنان این همه برخورنده یا دست‌وپاگیر به نظر می‌آید؟ اگر ادب قرار است آدم‌ها را به هم نزدیک‌تر کند و به آنها امکان ارتباط راحت‌تر با یکدیگر را بدهد، چرا این نوع ویژهٔ ادب چنین متفرعنانه به نظر می‌رسد؟ چرا آن سکوت ناگهانی که به محض توجه به «حضور خانم‌ها» بر اتاقی پر از مردان حکمفرما می‌شود از نظر زنان منزجرکننده است

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

حجم

۱۹۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان