کتاب پیکاسو در لاپن آژیل
معرفی کتاب پیکاسو در لاپن آژیل
کتاب الکترونیکی پیکاسو در لاپن آژیل نوشتهٔ استیو مارتین با ترجمهٔ مجید مصطفوی در انتشارات شوند به چاپ رسیده است. این کتاب برندهٔ جایزهٔ بهترین نمایشنامه و بهترین نمایشنامهنویس از انجمنِ منتقدان خارج از برادوی نیویورک در سال ۱۹۹۶ است. مارتین در ابتدا و پس از مدتی که برنامهٔ نمایشنامهخوانی این اثر را در منزلش برگزار کرد، یک کارگاه نُهروزه نمایشنامهخوانی در ملبورن استرالیا تشکیل داد که دو اجرای عمومی روی صحنه هم داشت.در ۱۳ اکتبر ۱۹۹۳ اجرای صحنهای نمایشنامه در سالن تئاتر استپن وولفِ شیکاگو افتتاح شد که پس از یک سال اجرا و موفقیت زیادی که کسب کرد در لسآنجلس، و درنهایت نیویورک، به نمایش گذاشته شد. این نمایش در شهرهای دیگر امریکا نیز روی صحنه رفت و همه جا از آن استقبال شد.
درباره کتاب پیکاسو در لاپن آژیل
پیکاسو در لاپن آژیل نخستین نمایشنامهٔ بلند استیو مارتین است. این نمایشنامه که در واقع از نقاشی مشهور پیکاسو الهام گرفته شده، شرح ملاقات خیالی پابلو پیکاسو و آلبرت آینشتین در لاپن آژیل است. استیو مارتین پس از نگارش پیکاسو در لاپن آژیل ابتدا یک برنامهٔ نمایشنامهخوانی در منزل شخصی خود برگزار کرد که تام هنکس و کریس ساراندون نقشهای پیکاسو و آینشتین را روخوانی کردند. رویدادهای این نمایشنامه در سال ۱۹۰۴ میگذرد که هردوی این نوابغ هنر و علم، در دوران جوانی و در آستانهٔ خلق یکی از شاهکارهای زندگی خود هستند: آینشتین با نظریه نسبیت (که در سال ۱۹۰۵ منتشر شد) و پیکاسو با تابلوی معروفاش دوشیزگان آوینیون (که در سال ۱۹۰۷ خلق کرد). آنها در این کافه با هم آشنا میشوند و درباره هنر، علم، زنها، ارزشهای نبوغ و استعداد به بحث و گفتگو میپردازند و هر کدام خود را پیشگام عصر جدید، آغاز قرن بیستم، میدانند. مارتین چند بار تلاش کرد نسخهی سینمایی آن را هم بسازد اما هیچ کدام به نتیجه نرسید.
درباره کافه لاپن آژیل
نام قبلی کافهٔ لاپن آژیل کابارهٔ آدمکشها بود زیرا مشهور بود که گروهی آدمکش به آن حمله کرده و پسر صاحب کاباره را کشتهاند. در سال ۱۸۷۵ آندره ژیل، نقاش فرانسوی، طرحی برای سردر کاباره کشید که در آن خرگوشی از درون قابلمهای بیرون میجهد و پس از آن مشتریان و اهالی محل نام کاباره را «لو لا پن آ ژیل» گذاشتند که به معنی «خرگوش ژیل» است. به دلیل اینکه محلهٔ این کافه در سالهای اولیهٔ قرن بیستم قلب هنری پاریس و جولانگاه هنرمندان و شاعران و نویسندگان بود، کافه لاپن آژیل خیلی زود به پاتوق محبوب هنرمندان و نویسندگانی نظیر پیکاسو، مودیلیانی، آپولینر و اوتریلو، و محلی برای قیلوقالهای روشنفکرانه تبدیل شد. اما در عین حال، یکی از ویژگیهای این کافه، رفت و آمد آدمهای حاشیهای نامتعارفی نظیر آنارشیستها، قوادها، آدمهای آسوپاس و ولگرد، دانشجویانی از محلهٔ کارتیه لاتن، و حتی گاهی هم بورژواهای ثروتمند بود. الپن آژیل در سالهای اخیر به یکی از نقاط گردشگری پاریس تبدیل شده و بسیاری از مردم به دیدن آن میروند، پشت میزهای چوبی آن، که حروف اول اسامی افرادی که در دهههای گذشته پشت آنها نشسته بودند بر آنها حک شده است، مینشینند و به آهنگها و ترانههای فرانسوی که از قرن پانزدهم به بعد در این کافه نواخته میشد گوش میدهند.
کتاب پیکاسو در لاپن آژیل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به نمایش و نمایشنامهخوانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب پیکاسو در لاپن آژیل
آینشتین: من یه فکر خام دارم.
پیکاسو: تو هنرمندی؟
آینشتین: نه، من دانشمندم، اما گاهی حس هنرمندانه دارم.
پیکاسو (با آب و تاب) : پس ضرب در هزارش بکن تا بدونی جای من بودی چه حسی داشتی. (متوجهی سوزان میشود، پایش را شبیه گاوها کف ِ سالن عقب و جلو میکند) فکر نمیکنم افتخار آشنایی داشته باشیم.
سوزان: خب، تو داری.
پیکاسو: اسم من پیکاسوئه.
سوزان: خوش به حالت.
پیکاسو دست او را میگیرد، با ناخنش پشت دست او خطوطی میکشد. سوزان نگاه نمیکند.
پیکاسو: نیگاش کن.
سوزان: یه کفتره. (نقاشیاش را برمیدارد و به طرف سگت میرود) چند میخری؟
سگت: پنجاه فرانک. (به پیکاسو) قیمتش خوبه، مگه نه؟
پیکاسو (تصدیق میکند): آره، خوبه.
سوزان: ِبه نظر من، این قیمت شهرته.
سوزان قصد خروج دارد، اما با جملهٔ بعدی پیکاسو میایستد.
پیکاسو (برمیخیزد و به طرف سگت میرود): چند میفروشیش؟
سگت: هرچی تو بگی.
پیکاسو دست در جیب میکند تا پولی درآورد، اما چیزی نمییابد. مدادی پیدا میکند و روی یک دستمال سفره خطوطی میکشد و بعد از تمام شدن کار، آن را به سگت میدهد.
پیکاسو: خوبه؟
حجم
۸۰۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۸۰۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه