
کتاب آرزوهای نویسنده
معرفی کتاب آرزوهای نویسنده
کتاب «آرزوهای نویسنده» نوشتۀ محسن گلی (مسیحا) است و انتشارات شاپرک سرخ آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب آرزوهای نویسنده
رمان آرزوهای نویسنده داستانی است که مرز میان خیال و واقعیت، کودکی و بزرگسالی، صداقت و تزویر را با نگاهی طنزآمیز و فلسفی روایت میکند. نویسندهٔ جوانی که شخصیت اول داستان است، در حال نوشتن داستانی دربارهٔ پسربچهای بیپرده و صادق است؛ کودکی که به جهان اطرافش با نگاهی ناب و بیغلوغش مینگرد و از همین زاویه دید، به نقد و واکنش به دوروییها و نفاق دنیای بزرگترها میپردازد. این پسربچه زبان نویسنده است، وسیلهای برای بیان حرفهایی که گفتنشان با صدای بزرگسالی خطرناک، ترسناک یا حتی ناممکن است؛ اما ماجرا تنها به آن کودک و داستانش محدود نمیماند. بهمرور، مخاطب با خود نویسندهٔ جوان نیز آشنا میشود؛ نویسندهای گمنام، تنها و گاه ناامید که سعی دارد نخستین کتاب خود را منتشر کند و از موانع بزرگ دیدهشدن در دنیای ادبیات عبور کند. دنیایی که در آن تجربه و سالخوردگی بیش از استعداد و نوآوری اهمیت دارد. نگاه طنازانهٔ نویسنده به وضعیت خودش که البته آمیخته با تلخی عمیق است، باعث میشود لایهای دیگر از واقعیت اجتماعی ما نیز در دل داستان روشن شود؛ جهانی که در آن نسل جوان اغلب باید در سکوت و در سایه بماند، تا روزی که سفیدی موها مهر تأییدی بر شایستگیشان باشد.
آرزوهای نویسنده فقط قصهٔ یک پسربچه یا یک نویسندهٔ جوان نیست. این اثر، انعکاسیست از بحرانهای عاطفی، اجتماعی و فکری کسانی که میخواهند حقیقت را بیواسطه بگویند؛ اما ناچارند آن را پشت نقابها، استعارهها و شخصیتها پنهان کنند. صداقت کودکانهٔ شخصیت اصلی، همان چیزیست که در مسیر رشد، اغلب آن را از دست میدهیم، و این رمان بهنوعی تلاش برای زنده نگهداشتن همان صداقت است، حتی اگر با زبان کسی گفته شود که از نظر دیگران فردی گستاخ است.
خواندن کتاب آرزوهای نویسنده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آرزوهای نویسنده
«پاییز بود. خورشید مسیر طلوع را بهخاطر داشت و ساعاتی بعد دوباره از خاور وارد آسمان شد. دوباره روز از راه رسید و پشت سر آن روزهاي دیگري از صفحه تقویم به سلامت عبور کرد. نویسنده نیز هر روز دلسردتر از روز قبل... به دنبال نویسندهای بزرگ بود تا مقدمهای بر قصهاش بنویسد. اما تلاش او بینتیجه بود. زیرا هیچ نویسندهای حاضر به انجامدادن چنین کاری نبود و اگر اندکی تمایل داشت، چنان مبلغی طلب میکرد که نویسنده جوان قادر به پرداخت آن نبود. دلش میخواست دیده شود. اما مکانی وجود نداشت و یا اگر وجود داشت، جایی برای جوانها نبود. از نگاه آنها لازمه دیدهشدن، سفیدي موها بود. نخستین شرط! »
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۷۵ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۷۵ صفحه