کتاب من بلال آقاجان هستم
معرفی کتاب من بلال آقاجان هستم
کتاب من بلال آقاجان هستم، زندگینامه شهید رجبعلی نوری است که به قلم فرزند شهید، علیرضا نوری در انتشارات سوره مهر چاپ شده است. شهید رجبعلینوری از جمله شهدای دفاع مقدس در زنجان است که زندگی پر فراز و نشیب این شهید بزرگوار قبل و بعد از شهادت از زبان فرزند برومند ایشان شنیدنی و خواندنی است.
نگاشتن از تاریخ رشادتها و دلیریهای مردان بزرگی که حماسه آفریدند و جانفشانی کردند تا نام ایران اسلامی به گسترهٔ جهان امروز مرزها را در نوردیده و صدای آزادی و آزادگی، عدالت خواهی و ظلم ستیزی را به گوش تمام جهانیان برساند کار دشواریست.
فرهنگ تاریخ شفاهی و خاطره نگاری در ادبیات دفاع مقدس جایگاه ویژهای دارد که هر چه بیشتر در آن دقیقتر میشویم به ابعاد مختلف و تازهای از آن پی میبریم و هر چه موشکافانهتر نگاه میکنیم همه تازهگی است و بکر بودن مطالب ریز و درشتی که هر کدام حرفهای ناگفته ای برای نسل های آینده دارد.
اگر چه معتقدیم راه طولانی و درازی برای رسیدن به هدفهای متعالی در پیش رو داریم اما به اندازه توان و بضاعت موجود تلاش میکنیم تا گوشهای از جانفشانیها و ایثار، استقامت و پایداری مردان و زنان سرزمینمان را به مدد حضور این گنجینههای ارزشمند ثبت و ضبط نمائیم.
درباره کتاب من بلال آقاجان هستم
در ۲ فصل با عنوان های «در بود آقاجان» و «در نبود آقاجان» گردآوری و نگاشته شده است.
فصل اول این کتاب با عنوان «در بود آقاجان» در بردارنده خاطرات و شنیدههای راوی از بدو تولد تا زمان اعزام پدرش به جبهه در سال ۱۳۶۱ است و بیشتر به فعالیتهای کاری و انقلابی پدرش در قبل و بعد از ازدواج میپردازد.
فصل دوم با عنوان «در نبود آقاجان» بیشتر به مشکلات سر راه خانواده شهید بعد از مفقود شدن پدر و جستجو برای یافتن نشانه هایی از شهید پرداخته شده است.
علیرضا نوری فرزند شهید، خود هنرمندی است خوش ذوق و قریحه که قلم زیبایی هم دارد.
دست نوشته های او که در این مجموعه آمده است در سال ۱۳۹۰ در چندین کنگره ملی و جشنواره های استانی حائز مقام شده که در ادامه با انگیزه مضاعف به تکمیل موارد نهایی دست نوشته هایش پرداخت.
حدود سال ۹۳ که علیرضا نوری دست نوشتههای خود از خاطرات و زندگی پدر شهید و خانوادهاش را برای انتشار به حوزه هنری ارائه داد، بخش عمده ای از خاطرات توسط ایشان نگارش و گردآوری شده بود.
تحقیق و پرس و جو و جمعآوری زوایای پنهان و پیدای زندگی این خانواده کار دشواری بود که طی چندین سال توسط فرزند شهید با رفت و آمدهای متعدد به شهرها و روستاهای مختلف و ساعتها گفتگو با دوستان و همسایگان و آشنایان میسر شده است.
پس از گردآوری و نگارش خاطرات و ارائه آن توسط فرزند شهید، برای تدوین نهایی، اثر به یکی از نویسندگان خوب و فعال عرصهٔ دفاع مقدس آقای فرزاد بیات موحد سپرده شد و ایشان نیز با تلاشهای خود به تدوین نهایی کتاب همت گماردند و ماحصل این تلاشها کتابی با عنوان: «من بلال آقاجان هستم» بود که اکنون پیش روی شماست.
امید که این کتاب و این تلاشها قدمی باشد هر چند کوچک در جهت ثبت و ضبط رشادتها و فداکاریهای بزرگ این عزیزان و انتقال به نسلهای آینده این مرز و بوم.
کتاب من بلال آقاجان هستم را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
خواندن این کتاب برای علاقهمندان به زندگینامهٔ شهدا جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب من بلال آقاجان هستم
آقاجان بسیار پاکیزه، باسلیقه و منظم بود. اهالی روستا حضور آقاجان را در خانه و مزرعهشان بسیار خوشیُمن و پربرکت میدانستند. طوری که اگر کسی میخواست زمینش را برای بار اول شخم بزند و بکارد، از آقاجان میخواست تا در آن هنگام سر زمین حاضر بشود. روزها و ماههای کودکی را به همین صورت گذراند تا به ده سالگی رسید. آرزوی کمک به معیشت پدر و امید به روزهای بهتر، بهانهای شد تا خانه و روستا را ترک کند و راهی شهر زنجان شود و زندگی جدید خود را شروع کند.
اخلاق خوب، قدرت بدنی و کارکرد عالیاش و همچنین روحیهٔ خیرخواهی که داشت، باعث شد تا خیلی زود فرصتهای خوب کاری در زنجان برایش بهوجود بیاید و مشغول کار شود. اما هیچگاه خانواده و برادران تنی و ناتنی و تنها خواهر خود را فراموش نکرد و قسمت مهم پولی که از کارش بهدست میآورد، برای آنها میفرستاد.
آقاجان در آن دوران با حضور مداوم در مساجد محل زندگی و کارش در زنجان، پای ثابت سخنرانیهای مذهبی و عزاداریهای حسینی بود. زندگیاش کمکم رنگی کاملاً مذهبی به خود گرفت؛ روحیهٔ عاشورایی در دلش نقش بست و این رنگ و روحیه، در رفتار و گفتارش هم آشکار شد.
وقتی به دوران جوانی رسید، رفتن به مسجد و نشستن در پای سخنرانیهای افشاگرانهٔ روحانیون، از یکطرف او را با زوایای مختلف اعمال غیرشرعی حکام پهلوی و از طرفی دیگر، با هدفهای انقلاب جدید آشناتر کرد. این همه موجب شد تا روزبهروز روحیهٔ انقلابیاش شدت پیدا کند. دیگر جوانی شده بود که با داشتن افکار مترقی، شلوغیهای خطرناک و ناامن مساجد و تکیهها را به نشستن در خانه ترجیح میداد و از هر فرصتی برای حضور در مراسم و سخنرانیهای مذهبی و انقلابی استفاده میکرد.
در همان روزها هم کارش را گسترش داد. برای رونق بیشتر کارهایش راهی شهرها و روستاهای اطراف میشد. طی این رفتوآمدها، او به همراه دیگر دوستان شرایط حضور برادر طلبهاش، اسماعیل را، که در قم تحصیل میکرد، با ایجاد محیطی امن برای سخنرانیهایش، فراهم میکرد تا ایشان، مردم را با عقاید انقلابی امام و خیانتهای رژیم پهلوی بهتر و بیشتر آشنا کند. بنابراین، حضورش در مساجد زنجان و روستاهای اطراف بهخصوص روستای زادگاهش از همیشه پررنگتر شد و همگام و همراه با برادر بزرگوارش به امر ارشاد مردم همت گماشت.
حجم
۸۲۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه
حجم
۸۲۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه