کتاب 1Q84 (جلد دوم)
معرفی کتاب 1Q84 (جلد دوم)
کتاب 1Q84 داستانی جذاب و خواندنی در سه جلد از هاروکی موراکامی است که با ترجمه مهدی غبرایی منتشر شده است. داستان بینظیری که از یک دنیای موازی صحبت میکند و نامش هم یادآور رمان معروف جورج اورول، ۱۹۸۴ است.
این کتاب که جزء پرفروشترین کتابها در ژاپن است در همان زمان انتشارش سه میلیون نسخه فروش کرد.
درباره کتاب 1Q84
داستان کتاب 1Q84 در سال ۱۹۸۴ در کشور ژاپن اتفاق میافتد. مردی به نام آئو مامه در ترافیک شهر توکیو گیر کرده است اما چون قرار ملاقات خیلی مهمی دارد که باید حتما سروقت به آن برسد از تاکسی پیاده میشود. از پلههای اضطراری آزادراه استفاده میکند و بدون اینکه خودش متوجه شود، وارد دنیای موازی با دنیای واقعی میشود. او در نگاه دوم متوجه تغییراتی میشود. به نظر میرسد لباس فرم پلیسها تغییر کرده است و مردمی از یک فرقه را میبیند که هیچ چیزی دربارهشان نشنیده است. بهرحال او موفق میشود تا درست به موقع، به قرارش برسد. در یک هتل مردی را به قتل میرساند...
از طرف دیگر با نویسنده تازه کاری به نام تنگو آشنا میشویم. او کار ویرایش یک رمان نوجوان را پذیرفته است. در همین حال چیزهایی عجیب و غیرعادی را پشتسر میگذارد. او در کتاب با مردمی از یک فرقه با باورها و آیین هولناک و عجیب آشنا میشود و در نهایت وقتی کتاب به موفقیت میرسد، به نظرش میآید که هرچیزی که در داستان خوانده در دنیای واقعی درحال رخ دادن است...
این داستان شما را به دنیایی میبرد که در آن با مسائل بسیاری روبهرو خواهید شد. مسائلی مانند خشونت، اختلافات خانوادگی و ... . موراکامی به خوبی توانسته است دنیایی را به تصویر بکشد که در آن تمام موضوعاتی که ذهن نویسنده و مردم را در دنیا به خود مشغول کرده است، بازتاب دارد. دنیایی که هرچند فراواقع است و به نظر نمیرسد وجود داشته باشد، اما مانند روزگار حال حاضر ما است.
کتاب 1Q84 را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران آثار موراکامی را به خواندن کتاب 1Q84 دعوت میکنیم. این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات سورئال نیز اثری خواندنی و جذاب است.
درباره هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو که یکی از شهرهای ژاپن است، متولد شد. در دوران کودکی، مثل کوبوآبه، تحت تاثیر فرهنگ غربی و ادبیات روسیه بود و با خواندن آثار فرانتس کافکا، گوستاو فلوبر، چارلز دیکنز، کورت وونهگات، فیودور داستایوفسکی، ریچارد براتیگان و جک کرواک روزهایش را میگذراند. او برای رمانها و داستانهایش که به زبانهای بسیاری هم ترجمه شده و در سراسر دنیا خوانده میشوند، جوایز بسیاری مانند جایزه جهانی فانتزی، جایزه بینالمللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزه فرانتس کافکا و جایزه اورشلیم را از آن خود کرده است.
از کتابهای مشهور هاروکی موراکامی که به فارسی هم ترجمه شدهاند، میتوان به جنگل نروژی، به آواز باد گوش بسپار، تعقیب گوسفند وحشی و کافکا در ساحل اشاره کرد.
مهدی غبرایی
مهدی غبرایی در سال ۱۳۲۴ در لنگرود در خانوادهای پر جمعیت به دنیا آمد. او فرزند محمد غبرایی و فاطمه محمد راسخی است. دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در لنگرود گذراند. در سال ۱۳۴۷ از دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی لیسانس گرفت. از سال ۱۳۶۰ بهطور حرفهای به کار ترجمه ادبی پرداخت. برادرانش فرهاد غبرایی و هادی غبرایی نیز مترجمند. مهدی غبرایی تا کنون آثار نویسندگان مشهوری مانند خالد حسینی، ارنست همینگوی، جک لندن، ژوزه ساراماگو و هاروکی موراکامی را به فارسی ترجمه کرده است.
بخشی از کتاب 1Q84 (جلد دوم)
خواب آن زنها سبک است. نه، مطمئنم خودش تصمیم گرفته رفته. پاورچین پایین آمده، آهسته درِ جلو را واکرده و رفته. بعینه میبینم. سگ پارس نکرده، چون شب پیش مرده بود. حتی لباس عوض نکرد. لباسهای روز بعد تمیز و تاشده کنارش بود، اما او با پیژامه رفته. خیال نمیکنم پول هم با خودش داشته باشد.»
ابروهای آئومامه بیشتر گره خورد. «تکوتنها ــــ با پیژامه؟»
بیوهزن سر پایین آورد. «بله. آخر یک دختر دهساله ــ تکوتنها، با پیژامه، بیپول ــــ تو دل شب کجا ممکن است برود؟ با عقل سلیم جور درنمیآید. اما به دلیلی که نمیدانم برایم چندان عجیب نیست. خدابهدور! حتی حس میکنم باید همچو اتفاقی میافتاد. حتی دنبالش نگشتیم. کاری نمیکنم، جز همینجور تماشای ماهی قرمزها.»
موقع حرف زدن به تنگ ماهی نگاه کرد. بعد رو کرد به آئومامه.
«میدانم جستجویش بیهوده است. رفته جایی دور از دسترس ما.»
بیوهزن چانهاش را از روی دست برداشت، دستها را روی زانوها گذاشت و نفسی را که مدتی در درون سینه نگه داشته بود، آهسته بیرون داد.
آئومامه پرسید: «ولی چرا باید دست به چنین کاری بزند؟ چرا باید خانهی امن را ترک کند؟ تا زمانی که اینجا میماند از او محافظت میشد و جایی هم نداشت که برود.»
«علتش را نمیدانم. اما حس میکنم مرگ سگ عاملش بوده. سگ را دوست داشت و سگ هم دوستش داشت. دوست خوبی برای هم بودند. مرگ سگ ــــ آنهم اینقدر خونین و درکناپذیر ــــ ضربهی بزرگی به او زد. البته برای همهی اهالی آن خانه ضربهی تکاندهندهای بود. اما حالا که فکرش را میکنم، شاید مرگ سگ یکجور پیام برای سوباسا بوده.»
«پیام؟»
«که نباید اینجا بماند. که میدانند اینجا مخفی شده. که باید از اینجا برود. و اگر نرود، شاید بلای بزرگی سر آدمهای دور و برش در اینجا بیاید.»
انگشتهای بیوهزن روی زانویش خطهای خیالی میکشید. آئومامه منتظر ادامهی حرفهایش بود.
«شاید پیام را فهمیده و به پای خودش رفته. مطمئنم به میل خودش نرفته. با اینکه میدانسته جایی ندارد، ناچار بوده برود. توی کَتم نمیرود که دختر دهسالهای را ناچار کنند چنین تصمیمی بگیرد.»
آئومامه دلش میخواست دست بیوهزن را بهدست بگیرد، اما خودداری کرد. هنوز حرفی مانده بود.
حجم
۳۲۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
حجم
۳۲۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
نظرات کاربران
رمانی عجیب با این مضمون که عشق همیشه پیروز است، عشق نیرویی است ماورای زمان و مکان، قدرتی که می تواند هر چیزی را کن فیکون سازد!! اما چرا عجیب؟ علتش به اعتقاد من نوع زاویه نگاه موراکامی است. از طرفی
کتاب جالبیه. البته من هر 3 جلد رو خوندم و با توجه به این موضوع نظرم رو مینویسم. به نظرم داستان گیرایی داره. شخصیت پردازی جالبی داره و تخیل رو با واقعیت خیلی خوب در کنار هم قرار داده. داستان کشش
یکی از کتابهای مورد علاقه من هست بسیار عالیه
5 امتیاز کامل دادم چون واقعا قشنگ بود ماجرای شهری تازه تاسیس که در آن به دختران تجاوز میشده است و ۱۰۰ صفحه آخر کتاب هم ماجرای دو همکلاسی قدیمی که به هم می رسند 👌👌
بالاخره تموم شد!سه جلد طولانی از موراکامی جادوگر. موراکامی تو این داستان به سراغ رابطهای عجیب، فرقههای نوظهور و خشونت خانگی علیه زنان پرداخته و طبق قلم خودش، عناصر تخیل بر داستان قالبه . داستان در مورد زنی جوونه که
شخصیت پردازی ها عالیه، آنقدر به جزئیات پرداخته شده که تا مدتها درگیر فضای روایی داستان بودم ، موضوع کتاب کشش بسیاری ایجاد میکنه.
در قسمت های متفاوت صفحاتی از کتاب جا افتاده و این باعث نامفهوم شدن کتاب به این جذابی میشود .
چرا صفحهها کامل نیست؟ از انتهای هر صفحه چند خط نیست و فونت ریز شده، جلد اول این مشکلات رو نداشت
مثل همه داستان های آقای موراکامی جذاب و روان. توصیه میکنم حتماً بخونید. من همیشه توی ذهنم دنیای موازی داشتم و بهش فکر میکردم. حس همذات پنداری خوبی به من دست داد.
کتاب ارزشمندی بود برای من ، و باعث شد بخوام آثار بیشتری از موراکامی را بخونم، این کتاب ترجمه ی خوبی داشت.