کتاب به من قول بده پدر
معرفی کتاب به من قول بده پدر
کتاب الکترونیکی «به من قول بده پدر» نوشتهٔ جو بایدن با ترجمهٔ علی سلامی و محسن صالحی اصیل در نشر گویا به چاپ رسیده است. «به من قول بده، پدر» یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز به شمار میرود که در سال ۲۰۱۷ نوشته شده است.
درباره کتاب به من قول بده، پدر
بایدن در این کتاب در مورد تلاشش برای رسیدن به اهداف میگوید. بهطوریکه میخوانیم او بعد از بیماری پسرش «بو» برای رسیدن به موفقیتها بیشتر سعی میکند تا او را خوشحال کند: «بعد از آن روز هر روز زندگیام را طبق این توصیه بنا کردم؛ هدف داشته باش. هر اتفاقی هم که میافتاد، به هدفم چسبیده بودم. به زندگی ارزشمند چسبیده بودم. اگر این کار را نمیکردم و اجازه میدادم جنگ «بو»، من را تحلیل ببرد، آنوقت ممکن بود کل دنیایم فروبریزد. نمیخواستم کشور، دولت «اوباما»، خانوادهام، خودم و مهمتر از همه «بو» را ناامید کنم.»
درباره جو بایدن
جوزف رابینت بایدن جونیور؛ زاده ۲۰ نوامبر ۱۹۴۲، بزرگترین فرزند یک خانواده کاتولیک بود. مادر او کاترین فینگن بایدن و پدرش جوزف رابینت بایدن نام داشت. او سیاستمدار آمریکایی و چهل و ششمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا است. او که یک دموکرات است، پیشتر از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷، تحت ریاستجمهوری باراک اوباما چهل و هفتمین معاون رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا بوده و از ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۹ به مدت ۳۶ سال ایالت دلاور را بهعنوان یکی از سناتورهای ایالات متحده آمریکا نمایندگی کرد. بایدن اولین بار در سال ۱۹۷۲ بهعنوان سناتور ایالات متحده از دلاور انتخاب و در نتیجه ششمین سناتور جوان تاریخ آمریکا شد. او شش بار دیگر به این سمت انتخاب شد و در زمان رسیدن به معاونت رئیسجمهور در سال ۲۰۰۹ چهارمین سناتور ارشد در سنای ایالات متحده آمریکا بود.
در ژوئن ۲۰۲۰ به نامزد مقدر حزب دموکرات برای انتخابات ۲۰۲۰ تبدیل شد و در انتخابات نهایی سوم نوامبر رقیب جمهوری خواهش دونالد ترامپ را شکست داد. بایدن در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱ کار خود را بهعنوان رئیسجمهور آمریکا آغاز کرد.
کتاب به من قول بده پدر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند درباره روش کاری و زندگی شخصی جو بایدن اطلاعات بیشتری داشته باشند، پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب به من قول بده پدر
سنت شکرگزاری بایدن در نانتوکت در سال ۱۹۷۵ بهعنوان یک کار دیپلماتیک آغاز شد. من یک سناتور دوره اول و پدر مجرد دو پسر بودم - بو ششساله و هانتر فقط پنجساله - و من و جیل جیکوبز تازه شروع کرده بودیم که بهطورجدی در مورد آینده با هم صحبت کنیم. روز شکرگزاری اولین تعطیلات برای من و جیل در کنار همدیگر بود و ما دعوتنامههای زیادی داشتیم. پدر و مادرم میخواستند روز را با آنها در ویلمینگتون بگذرانیم. پدر و مادر جیل میخواستند در ویلو گرو۱۶، پنسیلوانیا، کنار آنها باشیم. والدین همسر اولم که چند سال قبل به همراه دختر کوچکم در یک تصادف رانندگی فوت کرده بودند، میخواستند که نوههایشان را به بخش شمالی نیویورک ببریم و آخر هفته طولانی را با آنها سپری کنیم. مهم نبود که کدام خانواده را انتخاب میکنیم، بههرحال احساسات یک طرف را جریحهدار میکردیم که آخرین چیزی بود که جیل یا من به آن فکر میکردیم. در آن پاییز یک روز در دفتر خودم در سنا بودم و به رئیس کارکنان درباره این مخمصهای که در آن گرفتار شده بودم توضیح میدادم و او گفت: «چیزی که تو نیاز داری یک شکرگزاری هستهای است»؛ یعنی تنها هسته خانواده. فقط وس بارتلمس۱۷ اهل بوستون بود، پس منظورش باید همین میبود. مطمئن نبودم که دقیقاً میخواهد چه چیزی بگوید تا اینکه توضیح داد که شاید برای همه سادهترین کار این باشد که ما چهار نفر - من و جیل، بو و هانت - تنهایی خودمان بهجایی برویم. او جزیره نانتوکت را پیشنهاد کرد که تنها یک ساعت از کیپ کاد۱۸ با کشتی فاصله داشت. نه جیل و نه من تابهحال آنجا نرفته بودیم، اما تصمیم گرفتیم به آنجا برویم و ماجراجوی خودمان را شروع کنیم.
حجم
۲۴۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۲۴۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
نظرات کاربران
برو به جهنم بایدن