کتاب خجالت نکش، خجالت رو بکش

 کتاب خجالت نکش، خجالت رو بکش نوشته زهره صالح‌پور کتابی درباره مهندسی افکار منطقی و عاطفی، دریافت آرامش مادی و معنوی است.

 درباره کتاب خجالت نکش، خجالت رو بکش

یک آدم چطور خجالتی می‌شود؟ چرا جرئت نه گفتن ندارد؟ چرا خودش را از همه پایین‌تر می‌بیند؟ چرا وظیفه خودش می‌داند که فقط او باید به بقیه احترام بگذارد؟ چرا باید مورد توهین و آزار روحی دیگران قرار بگیر؟! حاضر به شما و عزیزانتان کمک می‌کند تا ازطریق راهکارهای گفته شده، بر مشکل نداشتن اعتمادبه‌نفس و رفع خجولی خود غلبه کنید تا پر قدر و با اقتدار در میان جامعه و دوستان خود بدرخشید.

همه گفته‌ها و نکته‌های این کتاب را نویسنده در بین افراد مختلف لمس کرده و شاهد بوه است که بیشتر افراد چرا و چگونه دچار کمبود اعتمادبه‌نفس می‌شوند. مهم‌ترین بحث کتاب این است که نبود اعتمادبه‌نفس ریشه در خانواده و رفتار والدین با فرزندان دارد.

خواندن کتاب خجالت نکش، خجالت رو بکش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 همه دوست‌داران کتاب‌های موفقیت و رشد فردی مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب خجالت نکش، خجالت رو بکش

نداشتن اعتمادبه‌نفس را می‌توانیم در ناتوانی در توانمندی‌ها و ارتباط‌های فردی در اجتماع تعریف کنیم. مثلا فرد با وجود توانایی که دارد، از انجام مواجه‌شدن با آنها امتناع کرده و نسبت به انجام آنها کوتاهی می‌کند.

برای مثال جوانی با وجود تمام توانمندی در رشته ورزشی خاص، از درخشیدن در باشگاه‌ها و تیم‌های ورزشی سر باز می‌زند. یا زن جوانی در برخورد با اقوام همسر با وجود تحصیلات و سواد کافی، توان برخورد رفتار درست و مناسب با خود و خانواده همسر را ندارد.

اگر شخصی نتواند در مقابل درخواستی نه بگوید، یعنی اعتمادبه‌نفس ندارد. اگر مهارت کاری را دارد ولی روی انجام آن را ندارد، یعنی اعتمادبه‌نفس ندارد. یا اینکه پولی به کسی قرض داده و خجالت می‌کشد پولش را پس بگیرد یعنی اعتمادبه‌نفس ندارد.

کارمندی توانایی لازم در انجام کار مهمی در اداره را دارد ولی نمی‌تواند خودش را به رئیس اداره ابراز کند و بگوید من این کار را انجام دادم و این توانمندی را دارم و بابتش باید حقوق بیشتری از اداره دریافت کنم اما به دلیل ترس از اخراج‌شدن نمی‌گوید، یعنی اعتمادبه‌نفس ندارد.

پسر جوانی مدت‌هاست به دختر جوانی دل داده، ولی به دلیل ترس از اینکه دختر با درخواست او مخالفت کند از ابراز علاقه به دختر مورد علاقه خود سر باز می‌زند و این به مرور زمان یعنی افسردگی شکست روحی و عاطفی که خود به دلیل ناتوانی در حل این مسئله است، در این جوان بروز می‌کند و به مرور این شخص از جامعه منزوی می‌شود و خود را در انزوا قرار می‌دهد.

ریشه همه این علت‌ها و ناتوانی‌ها برمی‌گردد به خانواده؛ زیرا همه ما می‌دانیم شخصیت کودک تا هفت‌سالگی در خانواده شکل می‌گیرد و تمام رفتارها و واکنش‌هایی که از او در سنین بالاتر بروز می‌کند نشئت‌گرفته از پدر و مادر و اطرافیان نزدیک به او است و گاهی می‌بینیم که در برخی از این کودکان حتی اعتمادبه‌نفس کاذب هم وجود دارد که این امر ریشه در رفتار اولیه خانواده دارد که زیان آن کمتر از عدم اعتمادبه‌نفس نیست.

در اینجا می‌توانیم بگوییم که عدم اعتمادبه‌نفس در واقع نوعی از کم‌رویی است که تمام مشکلات و دردسرهای مشابه را برای فرد ایجاد می‌کند.

علل و عوامل ازبین‌رفتن اعتمادبه‌نفس

۱- نقش والدین؛

۲- نقش دبیران (مدیر و ناظم مدرسه)؛

۳- نقش دوستان، همسالان و هم‌کلاسی‌ها؛

۴- برادر و خواهر بزرگ‌تر.

در بالا گفته بودیم رفتار افراد در کودکی اول در خانواده شکل می‌گیرد و البته از پدر و مادر. برای مثال: کودک می‌خواهد قصه‌ای برای مادر تعریف کند، ولی مادر به اندازه کافی به فرزند زمان بازگوکردن قصه خود را نمی‌دهد تا با فرصت کافی با زبان شیرین کودکانه قصه خود را برای مادر تعریف کند. در این حال کودک به خاطر عجله دچار استرس می‌شود.

گاهی می‌بینیم که والدین به حرف یا قصه کودک می‌خندند و کودک مورد تمسخر قرار می‌گیرد. یا مثال دیگر کودکی دوست دارد لباس یا کفش خودش را خود بپوشد یا انتخاب کند یا بند کفش را می‌گوید من ببندم، ولی والدین به دلیل عجله‌ای که همیشه دارند، به کودک این اجازه را نمی‌دهند و حتی ممکن است جملات نامناسبی به کار ببرند؛ برای مثال «عجله کن دیر شده، تو عرضه نداری یک کاری را درست انجامش بدی» که باز هم موجب استرس می‌شود. به مرور این کودک ما بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و به این باور می‌رسد که واقعا نمی‌تواند از پس هیچ کاری بربیاید و این می‌شود که گوشه‌گیر می‌شود و اعتمادبه‌نفس خود را از دست می‌دهد و این مسئله در زندگی کودک ریشه می‌دواند.