کتاب سالومه

کتاب سالومه نمایشنامه‌ای ماندگار و بی‌نظیر از اسکار وایلد است که با ترجمه عبدالرضا سلیمان منتشر شده است. این کتاب داستان دختر زیبایی است که باعث اتفاقی بزرگ و هولناک در تاریخ می‌شود.

درباره کتاب سالومه

سالومه دختر هردوس دوم و هرودیاس است که بعدها با هردوس آنتیپاس برادر خوانده هردوس ازدواج کرد. در عهد جدید از او به عنوان زنی اغواگر تصویر شده که باعث مرگ یوحنای مقدس(یحیی پسر زکریا) می‌شود. سالومه در مجلس جشن هردوس با رقص خود پدرخوانده و اهل مجلس را شاد کرده و به تحریک مادرش سر یوحنا (یحیی) را درخواست می‌کند.

یحیی پسر زکریا مردی زیبا است. در روایت اسکار وایلد سالومه همواره در طلب عشق یحیی است اما در عوض نوازش، دشنام و نفرین می‌شنود. او مرز میان عشق و نفرت را رد می‌کند و سر یحیی را می‌خواهد. 

اسکار وایلد، نویسنده و شاعر ایرلندی است. وایلد که متولد ۱۸۵۴ دوبلین بود، در دوران کوتاه زندگیش آثار ادبی جاودانه‌ای را خلق کرد. سخنان قصار زیبای اسکار وایلد در کنار کتاب‌هایش از دلایل شهرت و محبوبیت او هستند. اسکار به خاطر سبک نوشتاری متفاوت، خیلی زود مشهور شد و این شهرت با وجود یک‌بار محکومیت در دادگاه به خاطر مسایل اخلاقی و درگذشت زودهنگام وی جاودانه ماند.

خواندن کتاب سالومه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب یکی از مشهورتین نمایشنامه‌های جهان است و آن را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب سالومه

سالومه: من دیگر اینجا نمی‌مانم. نمی‌توانم بمانم. چرا فرمانروا با آن چشم‌هایش که در زیر پلک‌های لرزانش به موش کور می‌مانند اینگونه به من خیره می‌شود؟ این بسیار عجیب است که شوهرِ مادرِ من اینچنین به من می‌نگرد. نمی‌دانم معنی آن نگاه‌ها چیست. ولی، در حقیقت، می‌دانم!

جوان سوری: شما جشن را ترک می‌کنیدپرنسس؟

سالومه: هوای اینجا چقدر لطیف است! اینجا می‌توانم با آرامش نفس بکشم! در آنجا یهودیانی از اورشلیم هستند که بخاطر عقاید و مراسم احمقانه‌شان می‌خواهند یکدیگر را قطعه قطعه کنند؛ و بربرهایی که دائم در حال خوردن و نوشیدنند؛ و شراب خود را روی زمین بالا می‌آورند؛ و یونانی‌هایی از اِزمیر با چشم‌ها و گونه‌های رنگ شده و موهای موجدار و حلقه شده‌شان؛ و مصریانِ ساکت و زیرک با ناخن‌های دراز یشمی و رداهای ضخیم و زبر؛ و رومی‌های بی‌رحم و خشن با لهجه‌های ناهنجارشان. آه! از رومیان متنفرم! آن‌ها وحشی و پَستند؛ ولی ظاهر نجیبان را به خود می‌گیرند.

جوان سوری: پرنسس میل به نشستن دارند؟ 

خدمتکار هرودیاس: چرا با او سخن می‌گویی؟ چرا به او خیره می‌شوی؟ آه! اتفاق ناخوشایندی خواهد افتاد.

سالومه: دیدن ماه چقدر لذت بخش است! مانند یک سکه می‌ماند، یا یک گل که از نقره ساخته شده باشد. سرد و پاک است. اطمینان دارم که باکره است؛ زیرا زیبایی یک باکره را دارد. آری، او باکره است. هرگز خود را نیالوده است. هرگز خود را مانند الهه‌های دیگر به مردان تسلیم نکرده است.

صدای یوحنا: پادشاه ظهور کرده است. پسر انسان آمده است. قنطورس۱ها خود را در رودخانه‌ها پنهان کرده‌اند، و سیرن‌ها از رودخانه‌ها خارج شده و در زیر برگ‌های جنگل‌ها آرمیده‌اند.

سالومه: او که بود که آنگونه فریاد می‌زد؟

سرباز دوم: او پیامبر بود پرنسس.

سالومه: آه، پیامبر! همان کسی که فرمانروا از او هراس دارد؟

سرباز دوم: ما در این مورد چیزی نمی‌دانیم پرنسس. او یوحنای نبی بود که فریاد بر آورد.