دانلود و خرید کتاب دزدان دریایی در بعد از ظهر مری پوپ آزبرن ترجمه آریا فلاحتگر
تصویر جلد کتاب دزدان دریایی در بعد از ظهر

کتاب دزدان دریایی در بعد از ظهر

معرفی کتاب دزدان دریایی در بعد از ظهر

کتاب دزدان دریایی در بعد از ظهر جلد چهارم مجموعه خانه درختی جادویی نوشته مری یوپ آزبرن است. این کتب داستانی جذاب برای کودکان است و آنها را به سرزمین داستان‌های هیجان‌انگیز می‌برد. این کتاب با ترجمه آریا فلاحتگر منتشر شده است.

درباره مجموعه خانه درختی جادویی

یک روز تابستانی در «فروگ کریک» پنسیلوانیا یک خانه‌ درختی جادویی در جنگل ظاهر می‌شود. جک هشت ساله و خواهر هفت ساله‌اش، ﺁنی، از خانه‌ درختی بالا رفتند. آن‌ها آنجا کلی کتاب پیدا کردند. جک و ﺁنی خیلی زود فهمیدند که خانه‌ درختی جادویی است و می‌تواند آن‌ها را به جاهایی که داخل کتاب‌ها بود ببرد. تنها کاری که باید می‌کردند این بود که به یک تصویر اشاره کنند و ﺁرزو کنند که به آنجا بروند.

در خانه درختی جادویی؛ دزدان دریایی در بعد از ظهر؛ جلد چهارم، جک و آنی را به جزایر متروک دریای کارائیب، نقشه‌های گنج، طلای پنهان و دزدان دریایی پلید می‌برد. در آنجا  آن‌ها گرفتار می‌شوند. حالا چطور باید دوباره به خانه برگردند؟ 

این مجموعه کتاب از طرف منتقدان ادبی و معلمان بسیار مورد استقبال قرار گرفته است زیرا قادر است ذهن و تخیل کودکان را تقویت کند و آن‌ها را بیش از قبل به کتاب علاقه‌مند کند. 

خواندن کتاب خانه درختی جادویی؛ دزدان دریایی در بعد از ظهر؛ جلد چهارم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کودکان علاقه‌مند به داستان‌های فانتزی و جذاب پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خانه درختی جادویی؛ دزدان دریایی در بعد از ظهر؛ جلد چهارم

جک کوله‌پشتی‌اش را برداشت و به طبقهٔ پایین رفت. آنی در کنارِ درِ پشتی منتظر بود. او چکمه‌های خود را پوشید و گفت: «بیرون می‌بینمت.»

جک کلاه و چکمه‌هایش را پوشید. سپس کوله پشتی‌اش را برداشت و به او ملحق شد.

باد به شدّت می‌وزید.

آنی فریاد زد: «آماده! آماده! بریم.»

خیلی زود آن‌ها در جنگل «فروگ کریک» بودند.

شاخه‌های درخت تکان می‌خوردند، و آب باران را همه جا پراکنده می‌کردند.

آنی گفت: «آخ!»

از چاله‌های آب رد شدند. تا اینکه به بلندترین درختِ بلوطِ جنگل رسیدند.

به بالا نگاه کردند. بین دو شاخهٔ درخت، خانهٔ درختی قرار داشت؛ که در آسمان توفانی، تیره و تار به نظر می‌رسید.

یک نردبانِ طنابی از خانهٔ درختی آویزان بود. باد می‌وزید.

جک به کتاب‌هایی که آن بالا بود فکر می‌کرد. امیدوار بود که آن‌ها خیس نشده باشند.

آنی گفت: «شخص «ام» اونجا بود.»

جک نفسش را حبس کرد و گفت: «چطور می تونی بگی؟»

او در گوشش زمزمه کرد: «می‌تونم احساسش کنم.»

او نردبانِ طنابی را گرفت و شروع به بالا رفتن کرد. جک دنبالش رفت.

داخل خانهٔ درختی سرد و مرطوب بود.

امّا کتاب‌ها خشک بودند. همهٔ آن‌ها مرتّب روی قفسه چیده شده‌بودند. درست مثل روز قبل.

آنی کتاب قلعه که در بالای قفسه بود و آن‌ها را به زمان قلعه‌ها برده بود برداشت.

او گفت: «شوالیه رو یادت هست؟»

جک سرش را تکان داد. او هرگز شوالیه‌ای را که به آنان کمک کرده بود فراموش نمی‌کرد.

آنی کتاب قلعه را کنار گذاشت. او کتابِ بعدی را از روی قفسه برداشت.

کتاب دایناسور بود که آن‌ها را به زمان دایناسورها برده بود.

او گفت: «یادت هست؟»

جک سرش را تکان داد.

هرگز «پترانودون» که او را از دست «رکس تیرانوساروس» نجات داده بود را فراموش نمی‌کرد.

سپس آنی کتابی که در مورد مصر باستان بود را در دست گرفت.


امیررضا
۱۴۰۰/۰۳/۲۰

عالی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۸۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

حجم

۴۸۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان