کتاب معمای یوزارسیف

معمای یوزارسیف کتابی نوشته علیرضا مستشاری است که نگاهی نو به روابط میان دختران و پسران دارد.

دباره کتاب معماری یوزارسیف

بین دو جنس مرد و زن، کشش ها و جاذبه های فراوان و فوق العاده قوی‌ای وجود دارد و اگر این جاذبه‌ها نبودند، هیچ گاه کانون خانواده در زندگی انسان، شکل نمی‌گرفت؛ هیچ مردی در شبانه روز برای آسایش و رضایت همسرش، در محیط‌های سخت کاری، زحمت نمی‌کشید و زنان نیز راضی به انجام امور سخت و طاقت‌فرسای خانه و خانواده نبودند.

اصولاً زندگی مشترک طولانی مدت بین دو انسانی که دارای تربیت متفاوت و خصوصیات و سلیقه های مختلف هستند، چگونه ممکن است؟

اگر آن جاذبه معجزه‌آسا نبود، چه بسا نظام احسن جهان، دچار از هم گسیختگی می‌شد و ایثار و عشق برای بشر که فرزند خاک است و از افلاک بی‌خبر، واژه‌ای کاملاً ناشناخته بود و گرمی از زندگی، رخت برمی‌بست. خلق این کشش، یکی از هنرهای خالق حکیم است؛ اما در طول تاریخ، همواره شاهد رفتارها و واکنش‌هایی یک سویه، همراه با افراط از طرفی و تفریط از جانب دیگر، در مواجهه با این موضوع بوده‌ایم. بعضی با عینکی کاملاً سیاه بین و گروهی دیگر با دیدگاهی صددرصد موافق، به رابطه بین دختر و پسر نگریسته‌اند.

 مستشاری در این کتاب از دو زاویه به رابطه بین دختر و پسر پرداخته است. نگاه برون دینی و نگاه دینی.

در بحث برون دینی، از نظر روان‌شناختی و جامعه‌شناختی به این موضوع پرداخته می‌شود و از بیان دیدگاه دینی، خودداری می‌شود. بنابراین، اگر کسی معتقد به دین یا آیین خاصی هم نباشد، مشمول این موضوع خواهد بود.

در بحث دینی نیز موضوع و حکم مسئله از دیدگاه آیات و روایات معصومین (ع) بررسی می‌شود.

نویسنده با تکیه بر پیشینه تاریخی رابطه و دوستی با جنس مخالف و با الهام از علاقه همسر عزیز مصر به یوسف (ع)، این دفتر را معمای یوزارسیف نامیده و تلاش کرده است با رعایت انصاف، به ابعاد گوناگون این موضوع بپردازد.

خواندن کتاب معماری یوزارسیف را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 نوجوان و جوانان و والدین آنها مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب معمای یوزارسیف

نوع خلقت انسان، به ویژه در سن جوانی به گونه ای است که جنس مخالف، برای او جاذبه دارد و اگر ارتباط پیوسته بین پسر و دختری برقرار باشد، بعد از مدتی، به یکدیگر علاقه مند می شوند و اگر این ارتباط و دوستی ادامه یابد، از حد علاقه نیز گذشته، شیفته و عاشق یکدیگر می گردند؛ تا حدی که معایب یکدیگر را نمی بینند.

این عشق و علاقه، فقط به جهت ارتباط حاصل می شود و منشأ آن، غریزه جنسی است و به دور از ملاک ها و معیارهای منطقی، عقلایی و عرفی می باشد و به همین جهت، آن را به عنوان ضرر مطرح کردیم.

بیشتر جوانانی که این گونه عاشق می شوند، علاوه بر این که از جهت سن، شغل و موقعیت خانوادگی، دارای شرایط ازدواج نیستند، شناخت کاملی از طرف مقابل و خانواده او نیز ندارند.

عقل می گوید: این وابستگی، به مصلحت نیست و تمام انرژی و نشاط جوان را می گیرد؛ به طوری که جوان از فعالیت های درسی و اجتماعی، بازمی ماند و مبتلا به نوعی افسردگی و کسالت می شود.

در عین حال، دل، راضی به حکم عقل نیست و روزبه روز، مایل به روابط بیشتر و نزدیک تر است و به جای این که به عواقب آن توجه کند، در پی رسیدن به خواسته های نفسانی است و در این جاست که تعارض عقل و دل که از آن به تعارض عقل و عشق نیز تعبیر می شود، رخ می دهد. در این نوع علاقه و ارتباط، حتی گاهی احساس معنویت به جوان دست می دهد که ممکن است به جهت لطافت روح باشد؛ ولی نباید تردید داشت که حتی این احساس نیز منشاء غریزی و شهوانی دارد.

باید توجه کرد که ما در این بحث، درصدد نشان دادن تصویری مخّرب از مطلق عشق نیستیم؛ بلکه این نوع از عشق، با این شرایط و در این سن را مضر می دانیم.

ممکن است شخصی معتقد باشد که او با وجود ارتباط های پیوسته با جنس مخالف، دچار این نوع عشق و تبعات آن نمی شود و دلیل این ادعا را عادی شدن مسئله بیان کند؛ اما نباید غافل شد که با وجود امکان عادی شدن این گونه روابط برای برخی اشخاص، باز هم آنان به فردی برخورد خواهند کرد که برایشان عادی نبوده، دارای جاذبه و کشش باشد و در نتیجه، عادی شدن این مسئله، نسبی است و به صورت مطلق، قابل پذیرش نیست و همواره کسانی خواهند بود که از دیگران ممتاز بوده، در نظر انسان، جلوه های ویژه ای داشته باشند.

بنابراین، کسی که به دنبال رابطه و دوستی با جنس مخالف باشد، به ویژه در سن نوجوانی و جوانی، به یقین، دچار چنین آسیبی می گردد. این مشکل، به حدی مهم است که روان شناسان از آن با عنوان ناهنجاری روحی که نوعی بیماری است، یاد می کنند و معتقدند به جای واژه عشق و عاشقی، باید از تعبیر هوس و شهوت استفاده کرد.