دانلود و خرید کتاب هفتمین فصل شکفتن کمال السید ترجمه حسین سیدی
تصویر جلد کتاب هفتمین فصل شکفتن

کتاب هفتمین فصل شکفتن

نویسنده:کمال السید
انتشارات:نشر معارف
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هفتمین فصل شکفتن

کتاب هفتمین فصل شکفتن، نوشته کمال السید است که با ترجمه حسین سیدی منتشر شده است.  کتاب هفتمین فصل شکفتن روایتی نو از زندگی و زمانه امام کاظم (ع) است که نشر معارف برای علاقه‌مندان به یک زندگی دینی منتشر کرده است.

درباره کتاب هفتمین فصل شکفتن

شناخت زندگی امامان بزرگوار چراغ راه سعادت است، چراغی که مسیر سرنوشت انسان امروز را روشن می‌کند و او را در راه خوشبختی دنیا و آخرت قرار می‌دهد، کتاب هفتمین فصل شکفتن زندگی هفتمین اختر تابناک امامت را با زبانی داستانی و جذاب روایت می‌کند و خواننده را به قلب تاریخ می‌برد تا با حقایق زندگی این امام بزرگوار آشنا شود. کتاب هفتمین فصل شکفتن زبانی روان و داستانی دارد و خواننده قدم به قدم از خواندن این کتاب لذت خواهد برد. 

خواندن کتاب هفتمین فصل شکفتن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کسانی که می‌خواهند زندگی معصومین را سرلوحه خود قرار دهند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هفتمین فصل شکفتن

جوان در زورقش نشست و به کرانه رود نگریست؛ به جایی که شاخه‌های فرونشسته در آب، تن می‌شستند.

خورشید، پشت کاکُل نخلستان پنهان شد. کاکُل‌ها، زغال‌های گداخته بودند در آتشدان‌های زمستانه.

نسیم بیماری وزید و اندکی از گرمای تابستانه کاست. در دجله، انسان آتشِ تابستان را حس نمی‌کند. کرانه‌های سبز و آب‌های مسافر از دوردست شمال، سَرْزندگی را به ارمغان می‌آورند.

خورشید پنهان شد و تاریکیِ اندکی را گسترد. از دوردست، آوای خوش اذان چون رود جاری شد.

جوان پارو بر آب کوفت. زورق به سوی «کاخ جاودانه» راه کج کرد. اندک اندک آوای موسیقی به گوشش رسید. آوای اذان متلاشی شد.

زورق در شن‌های نرم پهلو گرفت. ساحل، بستری نرم بود. جوانی که هنوز بیست بهار را ندیده بود بیرون پرید. زورق را به درختی کهنسال بست و میان نخلستان به راه افتاد.

آوای موسیقی و آواز خنیاگران اوج گرفته بود. آن شب، کاخ چون صدفی زیبا می‌درخشید. 

صدها قندیل در ایوان می‌تابیدند و کنیزکان لباسی زربفت بر تن داشتند.

جوان حس کرد در جهانی دیگر به سر می‌برد. مدت‌ها، انتظار این لحظه‌ها را کشیده بود. هفته‌ها شنیده بود که خلیفهٔ عباسی «مهدی»۲ تصمیم دارد پسرش «هارون» را به ازدواج «زبیده» دختر عموی بانفوذ هارون درآورد؛ زبیده، ثروتمندترین دختر بغداد و شخصیت برجسته عباسیان به شمار می‌آمد.

جوان نزدیکتر رفت. بسان جاسوسی سنجیده رفتار می‌کرد. چشم‌انتظار فرصتی مناسب بود تا خویش را درون دعوت‌شدگان جای دهد. تا لحظاتی دیگر، تن‌پوش گرانبهایش که پدر تاجرش از سفر تجارتی هندوستان آورده بود به کارش می‌آمد.

ساز و آواز اوج گرفت و ده‌ها کنیز آشکار شدند. دخترکان زیبایی که همانند آهو می‌خرامیدند. در لباس‌های ابریشمین زربفت رفت و آمد می‌کردند؛ دخترکانی از کشورهای گوناگون؛ ایران، مغرب، هندوستان و ارمنستان.

ایوان‌های کاخ، با قالی‌های ارمنستان و ایران آراسته بود. گروهی از کنیزکان با سینی‌های زرین آکنده از سیم و سینی‌های سیمین آکنده از زر آمدند.  دسته‌ای دیگر، لباس‌های گرانبهای آوردند و عده‌ای با صندوق‌هایی لبریز جواهر رسیدند. به دنبال آنان، دخترکانی که شیشه‌های عطر آوردند و سرانجام گلچهرگانی آمدند. با سینی‌های غذا و جام‌های شراب.

برای یک لحظه، جوان حس کرد در بهشت به سر می‌برد. به یاد دوست بینوایش افتاد که چند روز پیش در هجوم وبا جان باخته بود. آمدن عروس ـ زبیده ـ او را از خلسه بیرون آورد. زبیده را در آن لباس شگفت‌انگیز دید؛ لباسی که از آن داستان‌ها شنیده بود. چگونه لباسی افسانه‌ای بافته بودند که سراسر از طلا بود و تنها چند تار ابریشم تکه‌های آن را به هم پیوند می‌زد؟!

مرواریدهای دوخته بر پیراهن زربفت، ستارگانی بودند در برکهٔ لبریز از مهتاب. ده‌ها دوشیزه او را در برگرفته بودند. تاج شهبانویی ـ آراسته با گوهرهای نایاب ـ بر سرش قرار داشت.

امیرحسین ابراهیمی
۱۴۰۱/۱۲/۰۳

بسیار خواندنی و زیبا و شاعرانه است گرچه قدری مطول است اما می ارزد

حجم

۱۵۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۲ صفحه

حجم

۱۵۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان