دانلود و خرید کتاب صوتی ضرورت گرایی (اصلگرایی)
معرفی کتاب صوتی ضرورت گرایی (اصلگرایی)
کتاب ضرورت گرایی اثری از گرگ مک کیون است که با ترجمه زینب عفتی منتشر شده و مرتضی خادری در نشر شمشاد آن را صوتی کرده است.
ضرورتگرا بودن باعث میشود به وقت و زندگی خود توجه بیشتری بکنید و با وسواس بیشتری به انجام کارهای خود بپردازید و به هر فرصتی که سر راهتان قرار میگیرد «بله» نگویید.
درباره کتاب صوتی ضرورت گرایی
وقت و سلامتی باارزشترین داشتههای انسان در زندگیاند. از دست دادن آنها به بهای کم و در مسیری که به اهدافتان نمیرسد دور از عقل سلیم است. اگر از مشغلهٔ زیاد رنج میبرید و نمیدانید چهطور به زندگی خود نظم دهید و دوست دارید وقت خود را صرف چیزهایی کنید که قلبا به آنها علاقه دارید و خوشحالتان میکنند، این کتاب راهنمای خیلی خوبی برای شماست. با کمک این کتاب صوتی میتوانید با روشهای اصولی از شر کارهای غیرضروری خلاص شوید.
به عبارت دیگر این کتاب به شما کمک میکند گرفتار اتلاف وقت نشوید. یکی دیگر از مفیدترین آموزش های ضرورتگرایی، در لحظه زندگی کردن است که در زندگی امروز تقریباً فراموش شده است بنابراین یادآوری آن خالی از لطف نیست.
شنیدن کتاب ضرورتگرایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که میخواهند از زندگی و وقت خود بیشترین بهره را ببرند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ضرورتگرایی
فرانک اوبرین مؤسس کانورسیشینز، یک شرکت خدمات بازاریابی در نیویورک است. نام این شرکت در لیست «شرکتهای خصوصی با سریعترین نرخ رشد در آمریکا» است. او در پاسخ بهسرعت دیوانهوار محیطهای کاری امروزی یک تمرین بنیادین را شروع کرد.
یک روز در ماه او هر یک از کارمندان شرکت پنجاه نفرهٔ خود را برای یک روز کامل به اتاقی فرا میخواند. آوردن تلفن همراه ممنوع است. ایمیلی فرستاده نمیشود. هیچ برنامه کاریای نیز وجود ندارد. هدف این جلسه راه فراری برای تفکر و صحبت است. ولی او جلسهٔ خود را در روزهای نزدیک آخر هفتهٔ وسط ماه، که روند کارها کند است و عملاً کار مفیدی انجام نمیشود، برگزار نمیکند. او این جلسهٔ یک روزه را در روز اول هفته هر ماه برگزار میکند. این تمرین فقط برای نظمبخشی درونی هم نیست. حتی مشتریان هم میدانند که در روز «دوشنبه لطفاً تماس نگیرید» منتظر پاسخی از سمت آنها نباشند.
او این کار را میکند زیرا میداند افرادش اگر دائماً آماده به خدمت باشند نمیتوانند ضروریات را تشخیص دهند. آنها برای تشخیص اینکه چه چیزی واقعاً مهم است نیاز به فضا دارند. او اینگونه مینویسد: «بهنظر من در نظر گرفتن زمانی برای تنفس، نگاهی به اطراف و تفکر ضروری است. برای رشد و نوآوری به این مرحله از شفافیت نیاز داریم.» بهعلاوه او از این جلسه بهعنوان تست غربالگری برای تشخیص اینکه آیا کارمندان روی موارد غیرضروری بیش از حد وقت میگذارند یا خیر نیز استفاده میکند: «اگر کسی بهخاطر مشغله زیاد به این جلسه نرسید، من به این نتیجه میرسم که یا ما کاری را بهدرستی انجام نمیدهیم یا نیاز است افراد بیشتری را استخدام کنیم.» اگر افراد او برای فکر کردن وقت ندارند پس بهطور کلی بیش از حد لازم مشغله دارند.
ما به فضایی برای فرار نیاز داریم تا بتوانیم موارد اندک و اساسی را از موارد بدیهی و بسیار تشخیص دهیم. متأسفانه، در دوره کمبود زمان ما، این فضا بهطور پیشفرض در اختیار ما نیست و باید آنرا طراحی و برایش برنامهریزی کنیم. یکی از رؤسای شرکتی که در آن کار میکردم اعتراف کرد که پنج سال بیشتر در این شرکت مانده است. چرا؟ چون آنقدر در شرکت مشغول بوده که وقت نکرده تصمیم بگیرد که آیا اصلاً باید در این شرکت کار کند یا نه؟ نیازهای هرروزه او را بهدست آوردن دیدی مناسب برای تصمیمگیری باز داشته بود.
در شرایطی مشابه، یکی از مدیران ارشد یک شرکت فناوری جهانی به من گفت در هفته سی و پنج ساعت را در جلسه میگذراند. آنقدر سرش بهخاطر این جلسات شلوغ بوده که حتی یک ساعت در ماه وقت برای یافتن استراتژی برای کار خود نداشته است، چه برسد به برنامهریزی برای رساندن شرکت به مرحلهٔ بعدی. بهجای اینکه به خود فضا بدهد برای صحبت و بحث دربارهٔ اینکه اوضاع چگونه است و چه اتفاق باید بیافتد، او وقت نازنین خود را حیفِ نشستن در جلسات بیپایان و شرکت در گفتگوهای شلوغ و ناهمگونی که در آنها هیچ تصمیم خاصی نیز گرفته نمیشود کرده است.
قبل از اینکه بتوانید ارزیابی کنید که چه چیزی ضروری است و چه چیزی نیست، اول باید گزینههای خود را کشف کنید. درحالیکه غیرضرورتگرایان بهطور خودکار نسبت به آخرین ایده، عکسالعمل نشان میدهند، تازهترین فرصت را در مییابند یا به تازهترین ایمیل پاسخ میدهند، ضرورتگرایان انتخاب میکنند که فضایی را برای مکاشفه و تفکر عمیق فراهم آورند.
زمان
۷ ساعت و ۴۱ دقیقه
حجم
۶۳۴٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۷ ساعت و ۴۱ دقیقه
حجم
۶۳۴٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
فارغ از ترجمهی نامناسب، لحن گوینده غیر جذاب است و همچنین اطلاعات عمومی کمی نیز دارد. بهعنوان مثال کلماتی نظیر عبری، لینکدین، بیل گیتس، وارن بافت و ... را بهطوری نادرست تلفظ میکند که تمرکز شنونده از بقیهی روایت کم
صدای نویسنده رباتی هستش ، اصلا روح نداره، آدم خوابش میبره
خود کتاب که بسیار عالی هست. ترجمه ش هم بد نیست. ولی متاسفانه گوینده محترم اشتباهات تلفظ دارند.