دانلود و خرید کتاب صوتی سرگذشت کندوها
معرفی کتاب صوتی سرگذشت کندوها
سرگذشت کندوها هفدهمین اثر جلال آل احمد است که اولین بار در ۱۳۳۷ منتشر شد. جلال در سرگذشت کندوها دو داستان را به صورت موازی پیش میبرد. یکی داستان کمندعلیبک و طمعورزی او و دیگری سرگذشت کندوها و زنبورهای کمندعلیبک.
در فصل اول کتاب با کمندعلیبک آشنا میشویم و میبینیم چگونه صاحب کندو میشود و کندوها را تکثیر میکند و باز هم تلاش میکند با نارو زدن به زنبورها روزگارش را رونق دهد.
در فصل دوم کتاب که از نگاه زنبورها روایت میشود میبینیم که چطور زنبورها به غارت کمندعلیبک خو کردند یا گمان میکنند این بلا یا سرنوشتی است که نصیبشان گشته و به راحتی حاصل تلاش و دسترنجشان را تقدیم او میکنند.
شنیدن کتاب سرگذشت کندوها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ادبیات داستانی ایران را به شنیدن این داستان جذاب دعوت میکنیم.
درباره جلال آل احمد
جلال آلاحمد در تاریخ ۲ آذر ۱۳۰۲ و براساس برخی روایتها ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در تهران متولد شد. او روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. آلاحمد در دهه ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بسزایی گذاشت. نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند.
جلال آلاحمد در در خانوادهای مذهبی در محلهٔ سیدنصرالدین شهر تهران بهدنیا آمد. او پسرعموی سید محمود طالقانی بود. پدرش او را به نجف فرستاد تا علوم دینی بیاموزد اما کمی بعد به تهران بازگشت و به حزب توده پیوست. جلال آثار و نوشتههای بسیاری دارد که از میان آنها میتوان به مدیر مدرسه، نون والقلم، سهتار، از رنجی که میبریم، نیما چشم جلال بود و خسی در میقات اشاره کرد.
جلال آلاحمد ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در اَسالِم، گیلان چشم از دنیا فروبست. هرساله جشنوارهی ادبی به نام و یاد او برگزار میشود و جایزهی ادبی جلال آلاحمد با صد و ده سکه بهارآزادی، گرانترین جایزه ادبی ایران است.
بخشی از کتاب سرگذشت کندوها
«یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. یک کمندعلیبکی بود یک باغ داشت. تو باغش هم دوازده تا کندوی عسل داشت. کندوها را سینهکش آفتاب، وسط سبزهها و گلها، زیر درختهای سیب و زردآلو، روی سکو کار گذاشته بود و زمستان که میشد جلوی انباری اطاق بالاش را خالی میکرد و کندوها را تو درگاهیش میچید و سالی پنجاه من عسل میفروخت. دیگر نه غصهای داشت نه دلهرهای و نه شببیداری و نه آبیاری و نه لازم بود داسغاله بردارد و صبح تا غروب زیر آفتاب درو کند. درست است که کمندعلیبک مزرعه هم داشت، بستان هم داشت، دو سنگ هم از قنات بالا آسیاب، سهم آباء اجدادیش بود، باغ تو دهش هم از باغهای سوگلی بود- درست است که سالی هفتاد خروار گندم و جو میفروخت و پنج خروار کشمش، صیفیکاریش هم از اول تابستان تا وسطهای قوس، خیار و خربزه و کلم و چغندر میداد- همه اینها درست، اما چیزی که تو همه دهات اطراف مایه اسم و رسم کمندعلیبک بود، همین دروازه تا کندوی عسل بود، که نه پولی بالاش داده بود و نه زحمتی پاش کشیده بود.»
زمان
۱ ساعت و ۵۶ دقیقه
حجم
۱۰۷٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱ ساعت و ۵۶ دقیقه
حجم
۱۰۷٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
عالی و روان
کتابی که در قالب داستان همبستگی مردم جامعه و مشکلات مشترک آنها را نشان میدهد. نویسنده به خوبی توانسته بود زندگی زنبور ها را به زندگی انسان ها تشبیه کند.
کتاب صوتی بسیار خوبی بود اگر بچه ها گوش بدهند خیلی عالیه...ممنون از گوینده خوب کتاب.
داستانی با زبانی متفاوت و به ظاهر به زبان کودکان نسبت به سایر آثار جلال ولی بیان کننده و نقد کننده مسائل اجتماعی
داستان تمثیل وار و کودکانه استعمارگری و مقابله با استعمار توسط زنبورهاست
سرگذشت این زنبورها و کمندعلی بیک بسیار جالب و شبیه زندگی ما بود.چقدر زیبا و به ظرافت بیان شده بود و راوی چقدر عالی آنرا روایت کردند.محظوظ شدم.ممنونم از جلال آل احمد و راوی و همه کسایی که در نشر
عجب حقیقت زیبایی ! قصه جلال شنیدم و کیف کردم ، چه دل با صفایی داشت این مرد ! و چه به موقع ! تو چه روزایی ! عجب پیشنهاد و راهکاری ! روحت شاد بزرگ مرد، توده زبورها چه
عالی بود،
از نظر ادبیاتی در جایگاه بسیار خوبی قرار دارد. گوینده صدای خوبی دارد اما باید لحن داستانی به صدای خود اضافه کند.
از نظر من عالی بود برخی اون رو به حیوان بودن زنبورها تشبیه می کنند ولی این یک انقلاب درونی است که اگر ترس را کنار بگذاریم موفق و پیروز خواهیم بود انقلاب در درون خودمان و فرار از افکار پوچ