تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

دانلود و خرید کتاب صوتی مزاحم نشوید!
معرفی کتاب صوتی مزاحم نشوید!
کتاب صوتی «مزاحم نشوید!» نوشتهٔ «فریدا مکفادن» با ترجمهٔ شبنم کاظمی و گویندگی فاطمه صداقتی و جمعی از گویندگان، توسط نشر صوتی انتشارات دیجیتال آوای موج کتاب منتشر شده است. این رمان معمایی و دلهرهآور، داستان زنی را روایت میکند که پس از قتل شوهرش، ناچار به فرار میشود و در متلی دورافتاده پناه میگیرد. فضای پرتعلیق و رازآلود داستان، مخاطب را با خود به دل موقعیتهای پیچیده و پرتنش میبرد. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مزاحم نشوید!
«مزاحم نشوید!» اثری از «فریدا مکفادن» است که در قالب رمان معمایی و دلهرهآور نوشته شده و فضای داستانی آن در آمریکای معاصر میگذرد. کتاب با روایتی اولشخص و پرکشش، زندگی زنی به نام «کویین» را دنبال میکند که پس از قتل شوهرش، درگیر فرار و پنهانشدن میشود. ساختار رمان بهگونهای است که با روایتهای پیدرپی از گذشته و حال، لایههای مختلف شخصیتها و رازهای پنهان آنها را آشکار میکند. داستان با ورود کویین به متل باکستر و مواجهه با ساکنان عجیب و مرموز آن، رنگ و بوی تازهای به خود میگیرد و فضای بسته و پرابهام متل، به تعلیق و اضطراب داستان میافزاید. این کتاب با تمرکز بر روابط انسانی، سوءاستفادههای عاطفی و روانی، و تلاش برای بقا، تصویری از دستوپنجه نرمکردن با گذشته و انتخابهای دشوار را به نمایش میگذارد.
خلاصه کتاب مزاحم نشوید!
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «مزاحم نشوید!» با صحنهای پرتنش آغاز میشود؛ کویین، شخصیت اصلی، در آشپزخانه خانهاش خون را از دستهایش میشوید و بهزودی مشخص میشود که شوهرش، دریک، را کشته است. او که سالها قربانی خشونت و سوءاستفادهٔ روانی و جسمی همسرش بوده، حالا باید تصمیم بگیرد: بماند و اعتراف کند یا فرار کند. کویین راه دوم را انتخاب میکند و با عجله خانه را ترک میکند، درحالیکه پلیس و خاطرات تلخ گذشته سایه به سایهاش حرکت میکنند. در مسیر فرار، کویین با چالشهای متعددی روبهرو میشود؛ از نگرانی برای خواهرش کلودیا گرفته تا تلاش برای گمکردن رد خود و روبهروشدن با آدمهایی که ممکن است او را بشناسند. او در نهایت به متل باکستر، مکانی دورافتاده و مرموز، پناه میبرد. در این متل، با شخصیتهایی مانند نیک (صاحب متل)، گرتا (پیرزن ساکن اتاق کناری) و مهمانان دیگر روبهرو میشود. هرکدام از این افراد گذشتهای پررمزوراز دارند و فضای متل با داستان قتل حلنشدهای که سالها پیش در آن رخ داده، سنگینتر میشود. کویین در تلاش است هویت خود را پنهان کند و با اضطراب دائمی از لو رفتن، شب را در متل سپری میکند. او با گرتا، زنی که گذشتهای عجیب و علاقه به پیشگویی دارد، آشنا میشود و کمکم متوجه میشود که رازهای متل و ساکنانش میتواند به اندازهٔ گذشتهٔ خودش خطرناک باشد. در این میان، خاطرات زندگی با دریک و چرایی رسیدن به نقطهٔ قتل، ذهن کویین را رها نمیکند. داستان با تعلیق و ابهام پیش میرود و مخاطب را درگیر این پرسش میکند که آیا کویین میتواند از گذشتهاش فرار کند یا سرنوشت دیگری در انتظار اوست.
چرا باید کتاب مزاحم نشوید! را بشنویم؟
این رمان با فضاسازی پرتعلیق و روایت روانشناسانه، تجربهای متفاوت از داستانهای معمایی و دلهرهآور ارائه میدهد. «مزاحم نشوید!» نهتنها به معمای قتل و فرار میپردازد، بلکه به لایههای عمیقتری از روابط انسانی، سوءاستفادههای عاطفی و روانی، و تلاش برای بازسازی هویت پس از یک بحران بزرگ توجه دارد. مخاطب در طول داستان با احساسات متناقض، تصمیمهای دشوار و اضطراب دائمی شخصیت اصلی همراه میشود و در فضایی پرابهام و رازآلود، به کشف حقیقت نزدیکتر میگردد.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معمایی، دلهرهآور و روانشناسانه مناسب است. کسانی که به داستانهایی دربارهٔ روابط پیچیده، سوءاستفادههای عاطفی، فرار از گذشته و رازهای حلنشده علاقه دارند، از شنیدن این اثر لذت خواهند برد. همچنین برای مخاطبانی که به دنبال داستانهایی با شخصیتپردازی عمیق و فضای بسته و پرتنش هستند، انتخاب مناسبی است.
بخشی از کتاب مزاحم نشوید!
«زیرشی رآشیزخانه خون را از دستهایم میشویم که زنگ دربه صدا درمیآید. میخکوب میشوم. دستهایم پر از کف صورتیرنگ خون است و انگشتهایم زیر آب داغ گزگز زمان ممکن را برای آمدن انتخاب کرده است. شاید پست بستهای آورده باشد. شاید بسته را پشت دربگدارد و برود. با شاید یادداشتی برایم بگذارند. «متأسفیم که نیودیدا فردا برمیگردیم!» دوباره سه ضربهٌ محکم به در میخورد. ۴ صدایی گرفنه داد میزنم: «دارم میآم.» است. بهشدت میسابم. چه کسی قکر میکرد که شستن خون از دستها اینقدر سخت باشد؟ «یه دقیقه صبرکنین!» آب داغ را میبندم و کف دستهایم را چک میکنم و به اینط ف و آنط ف میچرخانم. پاک شده است؟ باید شده باشد. دستهایم را با حولة سبز ظرفها خشک میکنم. لکة قرمزی روی حوله میماند. لعنتی, درست تشستهام. باید دوباره دستهایم را بشویم, ولی اول باید از دست کسی که پشت در است. خلاص شوم. پاشنة پاهایم روی کفپوش آشپزخانه صدا میکنند و بعد وقتی به فرش نرم اناق نشیمن میرسم؛ ساکت میشوند. با دریک" ساعتها بین نمونههای فرشها چرخیدیم و سرانجام روی فرش زغالیرنگی به تفاهم رسیدیم که حالا دیوارتا دیواراین اتاق نشیمن بزرگ را پوشانده است. وقتی با پای برهنه روی آن راه میروم؛ حس خو بی به من دست میدهد. خوشحالم که بهجای رنگ روشن که هر لکهای را نشان میدهد. اصرار کردم رنگ تیره بگیریم. این فرش گردوغبارو خردههای آشغال را خوب پنهان میکند. حتی لکههای خون ر.»
زمان
۹ ساعت و ۲۸ دقیقه
حجم
۷۸۱٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۹ ساعت و ۲۸ دقیقه
حجم
۷۸۱٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد