دانلود و خرید کتاب صوتی کارشناس
معرفی کتاب صوتی کارشناس
کتاب صوتی کارشناس نوشتهٔ ر. ک. نارایان و ترجمهٔ مهدی غبرایی است. محمد ولیان گویندگی این رمان صوتی را انجام داده و انتشارات کتاب سرای نیک آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی کارشناس
کتاب صوتی کارشناس رمانی از ر.ک. نارایان (راسیپورام کریشنا سوامی)، نویسندهٔ هندی اهل مَدرس است. داستان تمام رمانهای نارایان در شهر خیالی «مالگودی» میگذرد و گونهٔ اغلب آثارش ترکیبی از کمدی و تراژدی است. خو کردن به زندگی عادی و معمولی پس از دستوپازدن برای پیشرفت، چسبیدن به باورهای قدیمی و گاه خرافی در زندگی امروزی و طنز لطیف و فقدان اعتراض از ویژگیهای آنها است.
داستان رمان صوتی کارشناس دربارهٔ حسابدار و کارشناسی مالی به نام «مارگایا» است که در شهر مالگودی هند زندگی میکند. مارگایا که در امور مربوط به رهن زیرکی و هوشیاری خاصی دارد و در آرزوی ثروت و داشتن اتومبیل میسوزد، با کاهن مخصوص الهۀ لاکشمی مشورت میکند و به توصیۀ او دنبال نیلوفر سرخ میرود تا آن را بکوبد و در شیر گاوی دودیرنگ بریزد تا وضعش روبهراه شود. ر. ک. نارایان در این داستان تلاش انسان برای رسیدن به جاه و مقام را در قبال از دست دادن آرامش فردی و در نهایت رجوع او به روش گذشته برای بازگرداندن آرامش فکری و روحی را نشان داده است.
شنیدن کتاب صوتی کارشناس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستدارن داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی کارشناس
«آنها با اتوبوس شبانه رفتند، اما یک قبالۀ رهن پشت سر به جا گذاشتند و سیصد روپیه در کیسۀ خود گذاشتند و بردند، مبلغی که معادل اولین قسط بهرۀ پولی بود که در ابتدا قراردادش را بسته بودند. قسط اول ثروتی حقیقی بود که ظاهراً امکان تکثیرش تا بینهایت میرسید. مثل جوانه زدن بذری بود که میتواند صدها بذر چون خود را تولید کند. این مابهالتفاوت را به عنوان وامی کوچک به کس دیگری قرض بده، و از دادن قسط اول خودداری کن، و آن را بردار و با قسط بیشتر به دیگری بده و الی آخر ... درست مثل بازتاب دو آینۀ روبهروی هم بود. براستی نمیشد انتهایش را ببینی. این بخشی از احساس رمزآمیزی بود که پول در مارگایا به وجود میآورد. شکل واقعی این پول در صندوق نسوز به صورت اوراق قرضه، شمشهای طلا، اسکناس رایج و زمینهای قابل کشت دوردست ـ که چون وامگیرنده هرگز نمیتوانست از عهدۀ بازپرداخت وام اصلی برآید، خود صاحب این زمینها میشد ـ و همچنین به صورت خانه و آپارتمان به اندازهها و اشکال گوناگون (که طرز پرداخت پول و بهره در جریان حرفهاش برایش تأمین میکرد) گرد میآمد.
وقتی دادگاه به ضبط اموال وامگیرنده رأی صادر میکرد، بسیاری از آنان اندوهگین میشدند یا از کوره در میرفتند؛ اما مارگایا هرگز غصهشان را نمیخورد و به دیدنشان نمیرفت. میگفت: «در کسب و کار این جور چیزها بدیهی است. خوب باید دینشان را ادا کنند تا خانهشان را پس بگیرند. معمولاً یادشان میرود که از من کمک خواسته بودند.» مردم وقتی که تحت فشار بودند و دیگر پناهگاهی نداشتند برای وام گرفتن سراغش میآمدند. مارگایا تنها کسی بود که بیدردسر وام میداد. چندان معطل تشریفات نمیشد، اما چنان طرق ظریفی برای بهرهکشی به کار میبرد و چنان ماهرانه از آن استفاده میکرد که به محض اینکه مردی سند وامش را امضا میکرد کمابیش فاتحهاش خوانده بود و هرگز نمیتوانست امید بازگشت مایملکش را داشته باشد ـ بخصوص اگر یکی دو سال نیز در بازپرداخت دیون خود تأخیر میکرد.
قوانینی در مورد تخفیف دیون و این قبیل موارد وجود داشت. اما مارگایا شمول آن را دربارۀ خود خنثی میکرد، زیرا کسانی که قوانین برایشان نوشته شده بود با شور و اشتیاق فراوان به نقشههایش کمک میکردند، و همۀ اسناد و مدارک مارگایا درست و بیخدشه بود. به این ترتیب دارایی فراوانی به دست آورد. اما در فروش و تبدیلشان به پول نقد درنگ نمیکرد و آنها را در صندوق نسوزی در خانه نگه میداشت. میگفت: «ملک و املاک را میخواهم چه کنم؟» و وقتی اموال غیرمنقول را به پول نقد تبدیل میکرد، با خود میگفت: «فقط پول میخواهم، نه آجر و سنگ و گچ.» تنها ملکی که غالباً خوابش را میدید، زمین پای تپههای ممپی بود، اما زمین مدام از چنگش میگریخت. آن مردک، کاندا، بارها آمد، اما هیچ وقت مالکیت زمین را از دست نمیداد.»
زمان
۹ ساعت و ۳۲ دقیقه
حجم
۲۸۳٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۹ ساعت و ۳۲ دقیقه
حجم
۲۸۳٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد