دانلود و خرید کتاب صوتی شما که غریبه نیستید
معرفی کتاب صوتی شما که غریبه نیستید
کتاب صوتی شما که غریبه نیستید نوشتهٔ هوشنگ مرادی کرمانی است. رضا خضرایی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و نوین کتاب گویا آن را منتشر کرده است. این اثر در باب زندگی نویسندهاش است.
درباره کتاب صوتی شما که غریبه نیستید
نگارش کتاب صوتی شما که غریبه نیستید در سال ۱۳۸۳ به پایان رسید. این کتاب را داستان زندگی نویسندهاش دانستهاند؛ یک ناداستان. هوشنگ مرادی کرمانی تجربیات زندگی خود را با شما به اشتراک گذاشته است. او در این کتاب صوتی از بازیهای کودکانه، شیطنتها، دعواها، قهرها و آشتیها و دیگر خاطرات خود گفته است. او شخصیتهای مختلفی را به تصویر کشیده است که در زندگی او نقش داشتهاند. کتاب حاضر را سرشار از جملات نغز و پندآموز دانستهاند. نویسنده طبیعت روستای سیرچ را وصف میکند. از کوهها، دشتها، درختان و دیگر عناصر طبیعت با ظرافت و دقت خاصی یاد میکند و همچنین آدابورسوم رایج مانند عید نوروز، شب یلدا و مراسم عروسی مردم روستای سیرچ در دهههای گذشته را توصیف میکند. این کتاب برای تمام کسانی که به شنیدن داستانهای واقعی و زندگینامهها علاقه دارند، مناسب است؛ همچنین میتواند برای نوجوانان و جوانانی که در آستانهٔ ورود به دنیای بزرگسالی هستند، آموزنده و الهامبخش باشد.
شنیدن کتاب صوتی شما که غریبه نیستید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ناداستان در قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
درباره هوشنگ مرادی کرمانی
هوشنگ مرادی کرمانی در شهریور ۱۳۲۳ در روستای سیرج در کرمان به دنیا آمد. زندگی او بدون پدر و مادر، در تنگدستی و به دشواری گذشت. از ۸سالگی به کارهای مختلف پرداخت. دورهٔ دبستان را در زادگاهش و دورهٔ دبیرستان را در کرمان گذراند؛ سپس به تهران رفت و به تحصیل در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک پرداخت. همزمان از رشتهٔ ترجمهٔ زبان انگلیسی دانشآموخته شد. نویسندگی را از سال ۱۳۳۹ با همکاری رادیو کرمان آغاز کرد. در سال ۱۳۴۷ بود که نخستین داستانش با عنوان «کوچهٔ ما خوشبختها» را که طنزآمیز بود، در مجلهٔ «خوشه» منتشر کرد. اولین مجموعهداستان هوشنگ مرادی کرمانی با عنوان «معصومه» و کتاب «من غزال ترسیدهای هستم» در سال ۱۳۴۹ - ۱۳۵۰ به چاپ رسیدند. در سال ۱۳۵۳ «قصههای مجید» را آفرید که بازتاب زندگی خود نویسنده بود.
در سال ۱۳۶۰ بهخاطر داستان «بچههای قالیبافخانه» از سوی شورای کتاب کودک لوح تقدیر دریافت کرد. این کتاب سرگذشت کودکان قالیباف کرمان است که از روی ناچاری و بهسبب تنگدستی خانواده، زندگی خود را با بافتن قالی در پشت دارها میگذراندند. مرادی کرمانی در سال ۱۹۹۲ میلادی از طرف شورای کتاب کودک ایران نامزد دریافت جایزهٔ «هانس کریستین آندرسن» شد و بهخاطر پرداختن به زندگی کودکان محروم، از سوی داوران تشویق شد؛ همچنین عنوان نویسندهٔ برگزیدهٔ کشور کاستاریکا (جایزهٔ «مارتینی»؛ به نامِ نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین) را در سال ۱۹۹۵ میلادی از آن خود کرد. نام او در شمار چهرههای ماندگار ثبت شده و در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ از سوی شورای کتاب کودک بهسبب «قلم روان و تواناییهای منحصربهفرد» نامزد دریافت جایزهٔ «آسترید لیندگرن» بوده است. در سال ۲۰۱۹ نیز از سوی مؤسسهٔ پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای دریافت جایزهٔ آسترید لیندگرن معرفی شده است.
کاربرد ضربالمثلها، واژگان محلی و پرداختن به آدابورسوم محلیْ از ویژگیهای آثار هوشنگ مرادی کرمانی هستند. از آثار او میتوان به «نخل»، «چکمه»، «داستان آن خمره»، «مشت بر پوست»، «تنور»، «مهمان مامان»، «مربای شیرین»، «لبخند انار»، «مثل ماه شب چهارده»، «نه تر و نه خشک»، «شما که غریبه نیستید»، «نازبالش» و فیلمنامههای «کاکلی»، «تیکتاک»، «کیسهٔ برنج» و نمایشنامههای «کبوتر توی کوزه»، «پهلوان و جراح»، «مأموریت» اشاره کرد. «هوشنگ دوم» گفتوگوی کریم فیضی با اوست که بهوسیلهٔ انتشارات معین منتشر شده است. داستانهای او به زبانهای گوناگون از جمله فرانسوی، انگلیسی، عربی، ترکی استانبولی، هندی و... ترجمه شدهاند و از روی برخی از آنها همچون حفره، چکمه، مهمان مامان و مثل ماه شب چهارده، فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی ساخته شده است.
بخشی از کتاب صوتی شما که غریبه نیستید
«پریدم تو کوچه و مثل فشنگ دویدم. دو سه تا کوچه که دور شدم، اسکناسها را از جیبم درآوردم و شمردم. از خوشحالی دیوانه شده بودم. هر چی آرزو ته دلم چسبیده بود و داشت میمُرد، جان گرفت، بالا آمد و جلوی چشمم حاضر شد. به نظرم آمد که خیلی چیزها میتوانم با آن پولها بخرم. آرزوها توی کلهام میجوشید، قاتی پاتی میشد، میریخت بیرون. همه جور آرزویی بود از آرزوهای ریز و ارزان گرفته تا آرزوهای خیلی گنده که فلک هم نمیتوانست به آنها برسد. اول آرزوهای کوچولو و ساده بود: جعبهی ششتایی مدادرنگی، مثل جعبهی مدادرنگی اسماعیل، همکلاسیام. قلم خودنویس عالی، مثل قلم آقای مدیر. دو تا کتاب بزرگ داستان که هیچ وقت خدا تمامی نداشته باشد. کمربند نو با قلاب پهن طلایی. یک جفت کفش حسابی، کتوشلوار نونوار و خوشگل، کیف قشنگ مدرسه که دو تا تسمه داشته باشه و مثل عکس پسر توی کتاب ببندمش به پشتم. سی تا دفتر سفید مشق، شلوار کوتاه شورتی مثل شلوار پسر توی کتاب که پوشیده و به مدرسه میره. نه خوب نیست. زشته. روم نمیشه بپوشمش. حتما بیبی میگه: خجالت نمیکشی لنگهای سیاه و استخوانی و پرچرکت را بندازی بیرون! ... امان از بیبی وقتی آدم آرزو میکرد، یهو سروکلهاش میان آرزو پیدا میشد و میافتاد به ایراد گرفتن و نصیحت کردن.»
زمان
۱۳ ساعت و ۴۰ دقیقه
حجم
۷۵۶٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۳ ساعت و ۴۰ دقیقه
حجم
۷۵۶٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب بسیار شیرین و جذابی است.
کتاب صوتی رو گوش نکردم. اما کتاب برای هدیه به نوجوانان و جوانان مناسب هستش(حتی سنین بالا) چون متنی بسیار شیوا وروان دارد . خودم این کتاب رو در ایام نوجوانی یا اوایل جوانی مطالعه کردم که کتاب بومی عالی
زنده باد