دانلود و خرید کتاب صوتی رفیق بیکلک: اسب! (شماره دوم: اسکناس اصل)
معرفی کتاب صوتی رفیق بیکلک: اسب! (شماره دوم: اسکناس اصل)
کتاب صوتی رفیق بی کلک: اسب! (شماره یک: اسکناس اصل) نوشتهٔ شهرام شفیعی است. پوریا نوش مهر گویندگی این داستان طنز صوتی را انجام داده و انتشارات شرکت توسعه محتوای لحن دیگر آن را برای نوجوانها منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی رفیق بی کلک: اسب! (شماره یک: اسکناس اصل)
کتاب صوتی رفیق بی کلک: اسب! (شماره یک: اسکناس اصل) حاوی یک داستان طنز ایرانی برای نوجوانها است که با برگشتن کلانتر از یک مأموریت به خانه آغاز میشود. «کلانتر نانسفید» از مأموریتی دور با قطار به خانه برمیگردد. او که همیشه بهدنبال دردسر است، اینبار هم دردسرهای مختلف را به خود جذب میکند. در ابتدا شهرام شفیعی همهچیز را آرام جلوه میدهد. کلانتر در پی رفیقی میگردد که با او حرف بزند و بخندد. او به همهٔ کوپههای قطار سرک میکشد و در کار مردم فضولی میکند. کمکم گرفتاریهای جدید شروع میشود؛ کلانتر سه ساندویچ میدزدد، بهجای یک دختر به خانهای میرود تا زندگی آقای خواستگار را ببیند و در پایانْ راز اسکلت توی چمدان را پیدا میکند.
مجموعه کتابهای «رفیق بیکلک: اسب» حاوی داستانهایی طنز از یک شهر در غرب وحشی است. از آدمهای این شهر کارهای عجیبوغریبی سرمیزند، اما بدتر از همه کلانتر و معاون او هستند. «کلانتر نانسفید» و «معاون سقفدودی» که از شخصیتهای اصلی این مجموعه هستند، دو کاراکتریاند که در طول داستان دائماً با کارها و ایدههایشان شما را به خنده میاندازند. شهرام شفیعی که از طنزنویسان مشهور حوزهٔ کودک و نوجوان است، نویسندگی این مجموعه را بر عهده داشته است.
شنیدن کتاب صوتی رفیق بی کلک: اسب! (شماره یک: اسکناس اصل) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این داستان خندهدار، ویژهٔ نوجوانانی است که به ماجراهای طنز علاقه دارند.
بخشی از کتاب صوتی رفیق بی کلک: اسب! (شماره یک: اسکناس اصل)
«کلانتر نانسفید گزارش میدهد:
آنها سهنفری به هم نگاه کردند و بعد صاف من را زیر نظر گرفتند. چیزی مثل صابون داشت توی شکمم لیز میخورد. احساس میکردم خانمه، شوهره و پسره دربارهی من به تصمیم بیرحمانهای رسیدهاند. مثل کسانی که تصمیم میگیرند یک آدم بدبخت را مثل یک بوقلمون بکشند، تا از شر سروصدایش راحت شوند. بله، مثل یک صحنهی قتل واقعی همه سرشان را انداختند پایین تا فقط رئیس حرف بزند. آقای قویدست هم مثل همهی قاتلهای حرفهای، با محبت و دلسوزی گفت: «به نظر میآید شما اینجا کمی ناراحتید آقا! ما با تمام وجود دوست داریم از شما توی یکی از چمدانهایمان نگهداری کنیم.»
گفتم: «توی چمدان؟! راستش نمیدانم چه جوابی بدهم. به نظرم میتوانیم چای و بیسکوییت نارگیلی سفارش بدهیم و بنشینیم دربارهاش صحبت کنیم. تا حالا چنین پیشنهادی نداشتم. البته در غرب وحشی گاهی از آن برای حمل جسد هم استفاده میشود که زیاد کار درستی نیست. تا جایی که میدانم چمدان برای حمل لباس و وسایل شخصی است. مگر اینکه جسدش جزو وسایل شخصی باشد.»»
زمان
۲ ساعت و ۵۰ دقیقه
حجم
۲۳۴٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۵۰ دقیقه
حجم
۲۳۴٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد