دانلود کتاب صوتی آنجا که زنبق ها می شکفند با صدای کوثر یوسفی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی آنجا که زنبق ها می شکفند

دانلود و خرید کتاب صوتی آنجا که زنبق ها می شکفند

گوینده:کوثر یوسفی
انتشارات:نشر سماوا
امتیاز:
۳.۹از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی آنجا که زنبق ها می شکفند

کتاب صوتی آنجا که زنبق ها می شکفند نوشتهٔ بیل کلیور و ورا کلیور و ترجمهٔ پروین جلوه نژاد است. کوثر یوسفی گویندگی این رمان صوتی را انجام داده و نشر سماوا آن را برای نوجوانان منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی آنجا که زنبق ها می شکفند

کتاب صوتی آنجا که زنبق ها می شکفند، در ۱۵ بخش کوتاه و پیوسته، کتاب برجستۀ سال کودکان و نوجوان و نامزد جایزهٔ ملی کتاب ادبیات کودکان آمریکا شده است. این اثر مسائل را از دید روان‌کاوانه و روان‌شناسانه موردبررسی قرار داده است؛ ازاین‌رو شنیدن آن می‌تواند برای هر فردی مفید باشد. در این کتاب صوتی با «مری‌کال» آشنا و همراه می‌شویم که همراه با پدر، خواهر و برادر‌هایش در کلبۀ کوهستانی زندگی می‌کند. در هنگام مرگ پدرش با او عهد می‌بندد که بی‌سروصدا و شب‌هنگام او را به خاک بسپارد و مرگش را پنهان کند و مانع از ازدواج خواهر بزرگ‌ترش با همسایۀ ثروتمندشان شود. در ادامه، کوشش دختر برای دورکردن «کایزر»، همسایۀ ثروتمندشان که پدر به او مقروض بوده و جلوگیری از ازدواج او با خواهرش «دولا» را شاهد هستیم. سرانجام مری‌کال که برای نجات خانواده نگران است با ازدواج خواهرش با کایزر موافقت کرده و عهد پدر را زیر پا می‌گذارد تا اندکی اوضاع زندگی و خانواده بهبود یابد. مرد همسایه نیز ملک و ماشینش را به خانوادۀ او سپرده و خانهٔ مسکونی آن‌ها را به خودشان واگذار می‌کند؛ تا اینکه پای خواهر کایزر به ماجرا باز می‌شود. او امضای برادر در بخشیدن ملک و املاک را بی‌اعتبار می‌داند.

مواجهه با چهرۀ عریان طبیعت و طنز پنهانی که در سراسر این کتاب صوتی موج می‌زند، اثری خواندنی و جذاب ساخته است؛ طنزی که در زوایای پنهان خود با رؤیاهای کودکانه در هم آمیخته می‌شود و به‌دلیل جذابیت‌هایی که برای این گروه سنی دارد، سبب ارتباط‌گیری بیشتر با آنان می‌شود.

شنیدن کتاب صوتی آنجا که زنبق ها می شکفند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی آنجا که زنبق ها می شکفند

«رفتم تفنگ ساچمه‌ای ری‌لوتر را بردارم تا به شهر بروم و بیمارستانی را که کایزر در آن بستری بود، پیدا کنم. داخل اتاقش شوم و سر او را نشانه بگیرم. تفنگ را برداشتم، کتم را پوشیدم و از خانه بیرون زدم. رمی به سرعت به دنبالم آمد و فریاد زد: «تو خودت گفتی که تفنگ هیچ‌وقت کارها را درست نمی‌کند! اما اگر این حرف تو نبوده، برو! بگذار برای دیوانگی‌ات زندانی‌ات کنند. مهم نیست! ما بدون تو زندگی خوبی خواهیم داشت! مردم شهر می‌آیند و ما را می‌برند و مراقب ما خواهند بود! برو! به شهر برو، کایزر را پیدا کن و بکش! او مستحق چنین کاری است. من نمی‌گویم که مستحق نیست! اما مری‌کال ‌لوتر! یادت باشد که اگر چنین کردی، ما دیگر هیچ‌وقت حرف تو را باور نمی‌کنیم.»

باید به خانه برمی‌گشتم، تفنگ را رها می‌کردم و راه دیگری می‌یافتم. در تمام آن شب تنها و غم‌ زده سعی کردم برای رهایی از آن وضع دشوار فکر کنم تا سقفی بالای سرمان بیابم. چگونه می‌توانستم از تنها خانه‌ای که از زمان کودکی‌ام می‌شناختم، به خانه‌ی دیگری نقل مکان کنم، بدون این‌که کسی بفهمد که ری‌لوتر از پیش ما رفته است.

اگر می‌توانستیم مالک جدیدی بیابیم، بی‌تردید از ما سؤال می‌کرد که پدرمان کجاست؟ و اگر می‌گفتیم خوابیده، می‌گفت که در طول سفر یک آدم خواب را کجا پنهان کرده‌اید؟ و اگر می‌گفتیم بالای کوه مشغول چیدن ریشه است که کاملاً احمقانه بود. چگونه می‌تواند کسی در این زمستان، اطراف کوه ریشه بکند، در حالی که خانواده‌اش منتظر او هستند تا سرپناهی برای آن‌ها بیابد. هیچ‌کس خانه‌اش را به چنین کسی اجاره نمی‌دهد. با این وصف، در حوالی تریال، خانه‌ای برای اجاره نبود. من به فکر یک غار افتادم. شاید بهتر بود که در غار زندگی کنیم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۴ ساعت و ۳۴ دقیقه

حجم

۶۲۸٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۴ ساعت و ۳۴ دقیقه

حجم

۶۲۸٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۴۹,۰۰۰
۳۰%
تومان