دانلود و خرید کتاب صوتی کودک ۴۴

کتاب صوتی «کودک ۴۴» نوشتهٔ تام راب اسمیت با ترجمهٔ نادر قبله‌ای و گویندگی تایماز رضوانی در انتشارات ماه آوا منتشر شده است. کتاب کودک ۴۴ در همان سال جایزهٔ بهترین رمان تریلر «انجمن جنایی‌نویسان» را دریافت کرد و در فهرست نهایی نامزدهای «جایزهٔ بوکر» قرار گرفت و نامزد دریافت «جایزهٔ اولین رمان کاستا» بود. این کتاب تاکنون به سی‌ویک زبان ترجمه شده است و فقط در انگلستان بیش از یک و نیم میلیون نسخه فروخته است. سال ۲۰۱۵ ریدلی اسکات یک فیلم با اقتباس از این کتاب ساخت که تام هاردی و گری الدمن در آن ایفای نقش کرده‌اند.

درباره کتاب صوتی کودک ۴۴

کتاب کودک ۴۴ اولین رمان نویسنده‌ٔ انگلیسی تام راب اسمیت است و در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. این کتاب بر اساس ماجرایی واقعی داستان تلخ قتل‌های زنجیره‌ای بیش از چهل کودک در عصر استالین در روسیه است و وقایع آن دوران سیاه را به تصویر کشیده است. این کتاب، اولین بخش از یک کتاب سه‌گانه است. بخش دوم، کتاب «گزارش محرمانه» بوده که، از نظر تاریخی، دنباله‌ای بر کتاب «کودک ۴۴» است و در سال ۲۰۰۹ چاپ شد. شخصیت لئو دمیدوف و همسرش، رایسا، در کتاب دوم اسمیت هم حضور دارند.

این کتاب روایت زندگی آشفتهٔ مأمور مخفی پلیس لئو دمیدوف را در شوروی روایت می‌کند، این پلیس که با محکوم نکردن همسر خود رایسا به عنوان یک خیانتکار، موقعیت، قدرت و خانه خود را از دست داده است. لئو و رایسا که از مسکو به یک پایگاه استانی تبعید شده‌اند، به نیروهای ژنرال میخائیل نستروف می‌پیوندند قهرمان این داستان که یک افسر شوروی است، دچار بحران‌های زندگی خود و اتهام خیانت همسرش است که کودک دوستش مفقود شده و پس از مدتی جسد او پیدا می‌شود. پزشکی قانونی قتل را خودکشی اعلام کرده و از بیان حقیقت و تجاوز صورت گرفته به این پسربچه سرباز می‌زند. لئو دمیدوف تصمیم می‌گیرد که به تنهایی به دنبال قاتل این کودک برود و او را پیدا کند. در این مسیر متوجه می‌شود که این کودک، چهل و سومین کودکی است که توسط آن قاتل، به قتل رسیده‌است.

کتاب کودک ۴۴ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های جنایی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره تام راب اسمیت

تام راب اسمیت (متولد ۱۹۷۹) نویسندهٔ انگلیسی است که از مادری سوئدی و پدری انگلیسی متولد شده است. بعد از فارغ‌التحصیل‌شدن از دانشگاه کمبریج در سال ۲۰۰۱، تحصیلاتش را در دورهٔ یکسالهٔ نویسندگی خلاق در ایتالیا تکمیل کرد. او پس از تحصیل، کارش را به عنوان فیلمنامه‌نویس آغاز کرد. نمایشنامهٔ «صداهای گم» (Losing Voices) را تهیه‌کنندهٔ معتبری مثل انجمن مارلوو از او خرید و اجرا کرد.

بخشی از کتاب صوتی کودک ۴۴

پاول چیزی را که می‌دید باور نمی‌کرد. بسیار زشت و لاغر بود با چشمانی سبز و پوستی خالدار و سیاه. بدون شک گربه بود. پاول مشغول جمع‌آوری هیزم بود که دید حیوان به‌سرعت از خانهٔ ماریا آنتونوفنا بیرون آمد، از جادهٔ پوشیده از برف عبور کرد و به سمت جنگل رفت. لحظه‌ای نفسش را نگه داشت، نگاهی به دور و بر انداخت. کس دیگری آن حیوان را ندیده بود. کسی در آن حوالی نبود و هیچ نوری پشت پنجره‌ها روشن نبود. حلقه‌های دود که تنها نشانهٔ زندگی بود، از نیمی از دودکش‌ها بلند می‌شد. گویی دهکده‌اش با ریزش برف سنگینی خاموش شده بود. تمام نشانه‌های حیات خاموش شده بود. بخش زیادی از برف به شکلی منظم روی زمین نشسته بود: به‌سختی ردپایی دیده می‌شد و حتی یک مسیر ساده هم وجود نداشت. روزها مثل شب‌ها آرام بودند. کسی برای کار کردن از خواب بیدار نمی‌شد. هیچ‌یک از دوستانش بازی نمی‌کردند، و در خانه‌ها می‌ماندند و همراه افراد خانواده‌های‌شان در تختخواب ازدحام می‌کردند و در ردیفی از چشمان بزرگ فرورفته، به سقف خیره می‌شدند. بزرگ‌ترها شبیه کوچک‌ترها شده بودند و کوچک‌ترها شبیه بزرگ‌ترها. بیشتر مردم از جست‌وجو در آشغال‌ها برای پیدا کردن غذا دست کشیده بودند. در چنین اوضاعی پیدا شدن یک گربه، معجزه بود – پیدا شدن دوبارهٔ موجودی که خیلی پیش از اینها تصور می‌شد منقرض شده است.

پاول چشمانش را بست و سعی کرد آخرین باری را که گوشت خورده بود به یاد بیاورد. وقتی چشمانش را باز کرد، دهانش آب افتاد. آبِ غلیظِ دهانش از کنار صورتش سرازیر شد. آن را با پشت دستش پاک کرد. با حالتی هیجان‌زده چوب‌هایش را به زمین انداخت و به سمت خانه دوید. باید این خبر مهم را به مادرش، اوکسانا، می‌گفت.