دانلود و خرید کتاب صوتی مهاجر سرزمین آفتاب
معرفی کتاب صوتی مهاجر سرزمین آفتاب
کتاب صوتی مهاجر سرزمین آفتاب خاطرات مادر تنها شهید ژاپنی جنگ تحمیلی است. نویسندگی این کتاب را حمید حسام با کمک مسعود امیرخانی برعهده داشته است. نشر صوتی سماوا نیز این کتاب صوتی را با گویندگی فاطمه محمدی منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی مهاجر سرزمین آفتاب
هشت سال جنگ تحمیلی خاطرات مختلف و زیادی از خود بر جای گذاشته است. از شهدایی که رفتند و خانوادههایی که ماندند، تا جانبازانی که روزگاری در کنار شهدا گذراندند و خاطرات زیادی از روزگار جنگ دارند.
کتابهای مختلفی درباره خاطرات و زندگینامه شهدا و جانبازان منتشر شده است؛ اما یکی از خاصترین آنها خاطرات یک مادر شهید ژاپنی است. تیتر، خود به تنهایی کنجکاوی هر خوانندهای را برمیانگیزد. وقتی واژه شهادت کنار ملیتی ژاپنی قرار میگیرد هر کسی میخواهد بداند ماجرا از چه قرار بوده است؟
خانم کونیکو یامامورا که بعد از مهاجرت به ایران نام خود را به «سبا بابایی» تغییر داد، در سال ۱۳۱۷ در ژاپن متولد شد. او بالاخره تصمیم گرفت بعد از سالها خاطرات خود را برای نویسندهای بازگو کند تا ثبت شوند و همیشه به یادگار بمانند.
خلاصه کتاب
کتاب صوتی مهاجر سرزمین آفتاب با نثری سلیس و روان شما را وارد دنیای کودکی کونیکو یامامورا میکند. سفری به زمان در مکانی به اسم «اشیا» شهری در ژاپن که از هیاهوی پایتخت و شلوغیها به دور بود. کتاب شما را وارد این شهر میکند.
خانم یامامورا از کودکی آرام خود میگوید، از شکوفههای گیلاس، جشنهای مناسبتی، رفتن به معبد و انجام مراسمهای مختلف. پدرش مردی وطنپرست بود و این در اسمی که برای دخترش انتخاب کرد کاملاً مشخص بود. کونیکو معنی اسمش را بسیار دوست داشت. «فرزند وطن» احساس میکرد بیش از بقیه همسالان خود، به وطن تعلق دارد.
کودکی کونیکو در آرامش میگذشت تا اینکه هواپیماهای دشمن را بر بالای شهر آرام خود دید. همان روزی که معلم گفت: «خدا به دادمان برسد، مثل اینکه جنگ جهانی دوم از اروپا به کشور ما هم رسیده.»
مجبور شدند به روستایی امن نقل مکان کنند. جایی که خاله و دایی کونیکو زندگی میکردند. سایه جنگ همه جا گسترده شده بود. در تابستان سال ۱۹۴۶ رادیو خبری وحشتناک اعلام کرد. هیروشیما در عرض یک دقیقه سوخت و نابود شد. بعد از چهار روز دوباره خبری مشابه آمد و این بار ناکازاکی. او میگوید ما اصلاً نمیدانستیم بمب اتم چیست؟
خاطرات کودکی کونیکو با جنگ آمیخته شد. با کلاههایی که مجبور بودند بر سر بگذارند تا از صدمات احتمالی بمباران مصون بمانند، با تبعات بعد از جنگ و حضور آمریکاییها در شهرهای ژاپن.
او با این خاطرات بزرگ شد و باز هم دست تقدیر کاری کرد طعم جنگ را اینبار در جایی دور از از وطن بچشد. خانم یاماورا زمانی به ایران برگشت، که چند سال بعد انقلاب اسلامی شکل گرفت و پس از آن جنگ تحمیلی آغاز شد. اما اینبار او دیگر کودک نبود. مادر سه فرزند بود. مادری که پسر نوزده سالهاش در قلب جنگ و آتش بود.
داستان این مادر ژاپنی بسیار شنیدنی و دلنشین است. از اولین نگاه و آشنایی با مردی ایرانی تا زندگی در کشوری غریب و شهادت فرزندش. سرنوشتی که هیچگاه تصور نمیکرد برایش رقم بخورد و از شهری کوچک و بی سر و صدا در ژاپن به کشوری دیگر مهاجرت کند. از خانوادهاش دل بکند و با دنیایی جدید آشنا شود. اما گاه زندگی اتفاقات عجیبی جلوی روی انسان میگذارد.
خانم کونیکو یامامورا سرانجام در سال ۱۴۰۱ در ایران درگذشت و روحش در کنار فرزند شهیدش آرام گرفت.
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی توصیه میکنیم؟
شنیدن خاطرات یک مادر شهید ژاپنی میتواند برای طیف وسیعی از مخاطبان جذاب و شنیدنی باشد. چه آنها که در زمان جنگ و انقلاب اسلامی حضور داشتند و از نزدیک در جریان اتفاقات بودند. افرادی را میدیدند که فرار را بر قرار ترجیح میدهند و همینطور آنها که با توجه به امکان رفتن، ماندن را برمیگزیدند. چه آنها که از جنگ چیزی نمیدانند، جز تعریفها و شنیدهها.
چرا باید کتاب صوتی مهاجر سرزمین آفتاب را گوش کنیم؟
برای اینکه دقایق و ساعاتی در کنار یک مادر شهید بگذرانیم و از خاطرات شیرینش بشنویم. او برایمان از زندگی بیدردسرش در ژاپن تعریف کند، با خودمان فکر کنیم چه شد که تصمیم گرفت آن زندگی را رها کند و به کشوری غریب با آداب و رسومی متفاوت برود؟ او از عشق و دوست داشتن بگوید و ما جواب سؤالمان را بگیریم. برای اینکه درباره تنها مادر شهید ژاپنی بدانیم و با زنی استوار، محکم و عاشق آشنا شویم میتوانیم کتاب صوتی مهاجر سرزمین آفتاب را بشنویم.
درباره حمید حسام
حمید حسام معاون انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، متولد ۱۳۴۰ در همدان است. او یکی از پرکارترین نویسندههای حوزه دفاع مقدس است. حمید حسام موفق شده است بهخاطر کتاب «آب هرگز نمیمیرد» جایزه ادبی جلال آل احمد و کتاب سال دفاع مقدس را از آن خود کند. نثر او بسیار روان و خواندنی است. او مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی گرفته است. حمید حسام به دلیل اینکه فضای جنگ و جبهه را از نزدیک درک و لمس کرده است، میتواند بسیار دلنشین و خواندنی درباره آن روزگار و خاطراتش بنویسد. این نویسنده پرکار در زمینههای مختلفی صاحب اثر است. تعدادی از آثار او عبارتند از: در حوزه داستان کوتاه، «دهلیز انتظار»، در بخش خاطره، «غواصها بوی نعنا میدهند» و «دلیل» و در بخش رمان کتاب «راز نگین سرخ».
داستان نوشتن کتاب صوتی مهاجر سرزمین آفتاب هم در نوع خود جالب است. مرداد سال ۱۳۹۳ حمید حسام با گروهی ۹ نفره که از جانبازان شیمیایی جنگ تشکیل شده بودند، در سالگرد بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی به ژاپن دعوت شدند. این گروه، خانم یامامورا را در فرودگاه دیدند. ایشان قرار بود بهعنوان مترجم با تیم همراه شود. حمید حسام میگوید او در هواپیما بسیاری اوقات مشغول خواندن قرآن بود و گاهی از خاطراتش میگفت. شنیدن خاطرات این مادر شهید ژاپنی، او را به فکر فرو برد و تصمیم گرفت کتابی از گفتههای خانم یامامورا به نگارش درآورد. البته این کار هفت سال به طول انجامید. مدتها رفت و آمد و ۵۲ ساعت مصاحبه که مسعود امیرخانی با راوی، خانواده و اهالی محل انجام داده بود مواد اولیه نگارش کتاب را تشکیل دادند. بالاخره در سال ۱۳۹۹ کتاب مهاجر سرزمین آفتاب راهی بازار نشر شد.
بخشی از کتاب مهاجر سرزمین آفتاب
همین که پا به اتاق گذاشتم، برادرم، هیداکی، با توپ پُر به سراغم آمد و، درحالیکه پدر و مادرم میشنیدند، سرم داد زد و با صدای بلند گفت: «تو هیچ میفهمی زندگی با یک مسلمان چه سختیهایی دارد؟! آنها هر گوشتی نمیخورند! شراب نمیخورند! اصلاً تو میدانی ایران کجای دنیاست که میخواهی خاک آبا و اجدادیات را به خاطرش ترک کنی؟!» هیداکی رگ غیرت برادریاش میجوشید و صورتش مثل کوره سرخ شده بود. بغض کردم و رفتم توی اتاقم؛ همانجا که اتسوکو نشسته بود و با غیظ و غضب نگاهم میکرد. ناامیدی و دلتنگی بر سرم آوار شد. دوست داشتم از خانه بیرون میزدم و صاف میرفتم مقابل شرکت مرد ایرانی و از او خواهش میکردم درِ خانه ما را نزند و مرا فراموش کند.
زمان
۵ ساعت و ۲ دقیقه
حجم
۴۱۵٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۵ ساعت و ۲ دقیقه
حجم
۴۱۵٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
واقعا کتاب جالب وخاطرات خواندنی بود و من رو حیلی به فکر فروبرد از این جهت که سرنوشت انسان چقدر میتونه عجیب باشه. اما واقعا گویندگی اصلا خوب نبود و ضمن تشکر از زحمات گوینده، اما باید گفت که انگار ایشان
سلام. نسخه متمنی کتاب هم بذارید
لطفا بی نهایتش کنید
داستان زندگی عزتمندانه یک فرد متفاوت چه زندگی زیبایی داشتن هم زن و هم شوهرشون الگو بودن چقدر قسمت شهادت پسرشون تاثیرگذار بود این خانم یقینا روح متعالی ای دارن گویندگی قوی بود امتیاز 8 از 10
خیلی کتاب خوبیه، صدای راوی هم خوبه واقعاً مصداق این آیه قرآن بود که خداوند هر که را بخواهد هدایت می کند. خدا رحمت کنه خانم یامامورا را. فاتحهای هدیه کنید به روح این زن مومن و فرزند شهیدش
خوبه ن ن ن ن عالیه😍
بسیار کتاب خوبی بود و می توان آنرا به کسانی که تازه با دین آشنا شدند معرفی کرد. تنها مشکل گویندگی عدم تسلط ایشان به عبارات عربی بود.
صدای راوی افتضاحه و من ترجیح میدم کتاب متنی رو بخونم
نسخه نوشتاری هم بگذارین ممونم
همیشه دلم میخواست بیشتر در مورد ژاپن بدانم، در مورد فرهنگ شان، زندگی خانوادگی شان، مدرسه رفتن و .... خاطرات خانم کونیکو به شدت دلپذیر بودند و گویی میشد تک تک تصویرهای آن را دید و حس کرد. رفتار و