دانلود و خرید جاناتان مرغ دریایی ترجمه فاطمه محمدی
تصویر جلد کتاب جاناتان مرغ دریایی

کتاب جاناتان مرغ دریایی

نویسنده:ریچارد باخ
انتشارات:نشر کتاب کوچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جاناتان مرغ دریایی

کتاب جاناتان مرغ دریایی داستان زیبا و الهام‌بخشی از ریچارد باخ با ترجمه فاطمه محمدی است. داستان درباره مرغ دریایی به نام جاناتان لیوینگستون است که بر خلاف بقیه مرغان دریایی، آرزوی پرواز کردن و اوج گرفتن در آسمان را در سرش می‌پروراند.

درباره کتاب جاناتان مرغ دریایی

جاناتان مرغ دریایی، کتابی زیبا درباره زندگی پرآرزو و ذهن بلند پرواز جاناتان لیوینگستون است. جاناتان، مرغی دریایی است که مثل بقیه مرغ‌ها فکر نمی‌کند. او دوست ندارد روزهایش را به خوردن و خوابیدن بگذراند. جاناتان آرزوی دیگری را مدت‌هاست که در سرش می‌پروراند و آن آرزو، آرزوی پرواز کردن در ارتفاع بالاست. 

برای رسیدن به آرزویش از هیچ تلاشی دست نمی‌کشد. شروع می‌کند به انجام دادن تمرینات مختلف اما مرغ‌های دریایی دیگر این رفتار او را دوست ندارند. پدر و مادرش نگران وضعیت او هستند و دلشان می‌خواهد جاناتان مانند آن‌ها باشد؛ معمولی باشد و مثل بقیه... هرچند همه با او مخالفت می‌کنند اما او ناامید نمی‌شود و دست از تلاش نمی‌کشد. 

اما یک روز متوجه می‌شود که بقیه جمعی تشکیل داده‌اند و او را از جمع خودشان طرد کرده اند...

کتاب جاناتان مرغ دریایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

جاناتان مرغ دریایی، اثری الهام‌بخش و داستانی جذاب دارد که همه دوست‌داران ادبیات داستانی و داستان‌های پرمفهوم از خواندنش لذت می‌برند. 

درباره‌ ریچارد باخ

ریچارد دیوید باخ، خلبان و نویسنده مشهور، ۲۳ ژوئن ۱۹۳۶ در ایلینوی آمریکا متولد شد. او از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگساز مشهور بود. 

ریچارد باخ از ازدواج اول خود صاحب شش فرزند شد. اما اعتقادی به ازدواج نداشت و آن‌ها را رها کرد. بعدها یکی از فرزندانش کتابی نوشت و در آن، از رابطه‌اش با پدری گفت که هرگز برایش شناخته نشد. باخ خلبان است و فعالیت‌های بسیاری انجام داده که همگی با پرواز در ارتباطند. این تاثیرپذیری را می‌توان حتی رد کتاب‌های او هم دید. از مشهورترین کتاب‌های او می‌توان جاناتان مرغ دریایی، پندار (اوهام) و پلی به سوی جاودانگی را نام برد.

بخشی از کتاب جاناتان مرغ دریایی

صبح بود و آفتاب تازه برآمده، انوار طلایی‌اش را بر چین و شکن دریای آرام می‌پاشید. در یک میلی ساحل، قایق ماهیگیری بر پهنه آب آرمیده بود و به این ترتیب پیغام در سراسر آسمان به فوج مرغان دریایی رسید و هزاران مرغ آمدند تا بر سر تکهٔ خوراکی با هم جدال کنند. آری، روز پرهیاهوی دیگری آغاز شده بود.

اما در آن دوردست، آن سوی قایق و ساحل، جاناتان لیوینگستون، مرغ دریایی، تنها داشت تمرین می‌کرد. در اوج صدپایی آسمان، پاهای پره‌دارش را به زیر کشیده بود، منقارش را بالا گرفته بود، و تلاش می‌کرد قوسی تند و دردناک به بال‌هایش بدهد. چنین قوسی به مفهوم پرواز با سرعت کم بود، و اکنون چنان سرعتش را کم کرده بود که نوازش باد را بر چهره‌اش حس می‌کرد. چنان که پهنه اقیانوس، زیر بال‌هایش بی‌حرکت می‌نمود. چشم‌هایش را با تمرکزی عمیق تنگ کرد و با نفسی حبس‌شده در سینه، سعی کرد قوس بیشتری به بال‌هایش دهد. اما، ناگهان پرهایش ژولید و جاناتان از حرکت باز ماند و سرنگون شد.

می‌دانید که مرغان دریایی هنگام پرواز مکث نمی‌کنند و هرگز حتی برای لحظه‌ای بی‌حرکت نمی‌مانند. باز ایستادن از پرواز برای مرغان دریایی زشت و شرم‌آور است.

اما جاناتان، این مرغ دریایی، بدون شرمساری بار دیگر آرام، قوس تندی به بال‌هایش داد و سرعتش را کمتر و کمتر کرد و دوباره بی‌حرکت ماند. بله، او مرغی عادی نبود.

بیشتر مرغان دریایی، زحمتی بیش از آموختن ساده‌ترین اصول پرواز به خود نمی‌دهند. فقط یاد می‌گیرند چه‌طور از ساحل به سوی غذا پرواز کنند و چه‌طور بازگردند. برای بسیاری از مرغان، تنها خوردن غذا مهم است و نه پرواز. اما برای این مرغ دریایی، پرواز بود که ارزش داشت، نه غذا. جاناتان لیوینگستون بیش از هر چیز، عاشق پرواز بود...

phoenix
۱۴۰۱/۰۲/۱۵

از میان یک جامعه بزرگ تنها افراد انگشت‌شماری محدودیتی پیش روی خود نمی‌بینند ، به جلو می‌روند و بی‌توجه به ساختارهای کهنه زندگی می‌کنند.. داستان کتاب ، داستان یک پرنده‌ی آزاد در میان ساختار کهنه‌ی مرغان دریایی است، پرنده‌ای که از

- بیشتر
رضا
۱۴۰۱/۱۲/۰۵

فوق العاده بود♥️🏅

مهرنیا سادات حسینی
۱۴۰۰/۱۱/۲۹

خیلی خوبه حتماً بخوانید

هانیه
۱۴۰۰/۱۰/۰۵

عالی بود توصیه میشه که مطالعه کنید

artam
۱۴۰۲/۰۳/۲۴

توصیه میکنم واقعا‌ .. از دست ندید تا بتونید زیبا تر نگاه کنید . از داستان های کوتاه میشه درس های عمیقی فرا گرفت...

اگر بدانی چه می‌کنی، همیشه شدنی خواهد بود
phoenix
بهشت مکان نیست، زمان هم نیست. بهشت رسیدن به کمال است.
fallah f
می‌توانی تصور کنی پیش از آنکه برای نخستین بار به این اندیشه برسیم که جز زیستن، خوردن، جنگیدن و یا قدرت یافتن در فوج هدفی والاتر نیز وجود دارد، چند زندگی را پشت سر گذاشته‌ایم؟ هزار زندگی، ده هزار زندگی جان! و آنگاه صد سال دیگر تا بفهمیم چیزی به مفهوم کمال وجود دارد، و باز هم صد زندگی دیگر تا به این برسیم که هدف از زندگی، یافتن آن کمال و متجلی کردن آن است. همان قانون، اکنون نیز بر ما حاکم است. بدیهی است جهان بعدی را بر اساس آنچه در این جهان می‌آموزیم، انتخاب می‌کنیم. اگر چیزی نیاموزیم، جهان بعدی نیز مانند همین جهان خواهد بود، با همان محدودیت‌ها و بارهای سنگینی که باید از عهده‌شان برآییم.»
نگار
چیانگ بارها و بارها گفت: «ایمان را فراموش کن. برای پرواز نیازی به ایمان نداشتی. نیاز داشتی پرواز را درک کنی. این هم همان است، حالا باز تلاش کن....»
امین میاحی
از زمین برخیز و اوج بگیر
phoenix
پدر با مهربانی گفت: «ببین جاناتان، زمستان نزدیک است، قایق‌ها کم می‌شوند و ماهی‌ها به عمق آب می‌روند. اگر لازم است چیزی یاد بگیری، دربارهٔ غذا و راه‌های به دست آوردن آن یاد بگیر. بدان که پرواز بسیار خوب است، اما فراموش نکن پرواز برای سیر کردنِ شکم است.»
امین میاحی
جاناتان به سخن درآمد و گفت: «بی‌مسئولیتی؟ برادران من!...» فریاد برآورد: «...چه کسی مسئول‌تر از آن مرغ دریایی که به دنبال مفهوم و هدف عالی زندگی است و آن را یافته؟ هزاران سال است که در تکاپوی یافتن کله‌ماهی بوده‌ایم. ولی حالا دلیلی برای زندگی، برای آموختن، برای کشف و برای آزاد بودن داریم! به من تنها یک فرصت دیگر بدهید، اجازه بدهید آنچه را یافته‌ام به شما نشان دهم...»
امین میاحی
اما گروه مرغان همچون سنگ شده بودند. همه یک‌صدا گفتند: «برادری‌مان از هم گسسته است.» و در یک حرکت هماهنگ گوش‌های خود را گرفتند و به او پشت کردند. جاناتان باقی روزهای زندگی‌اش را در تنهایی سپری کرد، اما آن‌سوی صخره‌های دوردست نیز پرواز کرد. اندوه او تنها به خاطر تنهایی نبود، به خاطر این هم بود که مرغان دیگر نخواسته بودند پرواز شکوهمندی را که انتظارشان را می‌کشید باور کنند. نخواسته بودند چشمان خود را بگشایند و حقیقت را ببینند.
امین میاحی
آیا ممکن بود مرغی آنجا باشد که سعی کند محدودیت‌هایش را در هم بشکند و مفهوم پرواز را، فراسوی تقلا برای به چنگ آوردن تکه‌ای نان از یک قایق، درک کند؟
phoenix
«فلچ بینوا! آنچه را دیدگانت به تو می‌گویند باور نکن. چشم‌هایت تنها محدودیت را نشانت می‌دهند. با ادراک خود بنگر، آنچه را اکنون می‌دانی دریاب، آنگاه راه پرواز را خواهی یافت.»
artam

حجم

۵۲۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

حجم

۵۲۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان