دانلود و خرید کتاب صوتی ویلون سل نواز سارایوو
معرفی کتاب صوتی ویلون سل نواز سارایوو
کتاب صوتی ویلون سل نواز سارایوو داستانی از استیون گالووی با ترجمه بابک مظلومی و صدای هوتن شاطریپور است. این داستان با الهام از زندگی زندگی ودران اسماعیلوویچ، نوازنده بوسنیایی نوشته شده است که به یکی از چهرههای نمادین مقاومت و مبارزه در طول دوران محاصره سارایوو بدل شده است.
درباره کتاب صوتی ویلون سل نواز سارایوو
استیون گالووی داستان ویلون سل نواز سارایوو را با الهام از زندگی ودران اسماعیلوویچ یکی از مشهوترین معترضان جنگ نوشته است. او به دلیل اصراری که به نواختن در طول دوران جنگ و محاصره سارایوو داشت، به چهرهای نمادین بدل شد. شاید جالب باشد بدانید که او از سال ۱۹۹۲ تا سال ۱۹۹۶ میلادی برای صلح مینواخت. آنهم در حالی که خطر مرگ را حس میکرد. فرقی نمیکرد کجا باشد: در ساختمانی بمباران شده و یا در مراسم تشییع جنازه کشته شدگان جنگ. او ۲۲ دو روز هم در رثای ۲۲ قربانی جنگ پیوسته نواخت.
در داستان ویلون سل نواز سارایوو با شخصیتی آشنا میشویم که پس از کشته شدن ۲۲ نفر از هم وطنانش در صف نانوایی به مدت ۲۲ روز در همان محل برای بزرگ داشتشان ویولنسل نواخت. اما در خلال داستان به زندگی چهارنفر دیگر نیز سرکی میکشیم. چهار فردی که هر یک به نوعی درگیر مبارزهاند یا برای حفظ جان خود تلاش میکنند. داستان با زبان ساده و صمیمی خودش، و با شیوه روایت دانای کل، مخاطب را تا انتها همراه خود میکشاند و تصویری از روزهای سیاه جنگ پیش چشم مخاطبان ترسیم میکند. سیاهی که با رنگ موسیقی، کمرنگ میشود.
کتاب صوتی ویلون سل نواز سارایوو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن کتاب صوتی ویلون سل نواز سارایوو را به تمام دوستداران داستانهایی با درونمایه جنگ پیشنهاد میکنیم. اگر از طرفداران ادبیات داستانی هستید، این کتاب انتخاب خوبی برای شما است.
درباره استیون گالووی
استیون گالووی، رمان نویس کانادایی و استاد دانشگاه بریتیش کلمبیا، سیزدهم جولای ۱۹۷۵ به دنیا آمد. او نویسنده رمان برنده جایزه The Cellist of Sarajevo (ویلون سل نواز سارایوو) است. از دیگر آثار گالووی میتوان به «فینی والش (۲۰۰۰)» و «عروج (۲۰۰۳)» اشاره کرد. او اکنون استاد ادبیات دانشگاههای بریتیش کلمبیا و سایمن فریزر کانادا است.
درباره هوتن شاطری پور
هوتن شاطری پور یکی از گویندگان توانای ایرانی است. صدای او را در کتابهای صوتی بسیاری میتوانید بشنوید که بازه وسیعی از کتابهای حوزه روانشناسی، موفقیت و خودیاری و داستانی را شامل میشوند. شاطری پور همچنین در سال ۱۳۹۵ در سریال شهرزاد به کارگردانی حسن فتحی به ایفای نقش پرداخت.
بخشی از کتاب صوتی ویلون سل نواز سارایوو
خانم ریستووسکی تقریباً تمام عمرش را در این ساختمان گذرانده است دستکم خودش اینطور میگوید. با توجه به اینکه زن هفتاد سال را شیرین دارد و ساختمان هم اندکی پس از جنگ جهانی دوم ساخته شده، کنان میداند حرف او نمیتواند درست باشد؛ اما حرف، حرف خانم ریستووسکی است و هیچ حقیقت مسلمی نظرش را تغییر نمیدهد.
زمانی که کنان و همسرش تازه به این ساختمان اسبابکشی کرده بودند، دختر بزرگشان تازه متولد شده بود. خانم ریستووسکی مدام از صدای گریهٔ بچه گلایه میکرد و آن دو هم که تازه صاحب اولاد شده بودند، به خردهگیریها و نصیحتهای او گوش میکردند و به دانایی فردی سالخوردهتر و باتجربهتر، سر احترام فرو میآوردند؛ اما پس از مدتی به این نتیجه رسیدند که آنچه موجب آزار پیرزن میشود، گریهٔ بچه نیست. به گمان کنان بچه بهانهای بود که پیرزن دق دلیهای خود را سر آن خالی کند. هرچند کنان از دخالتهای مکرر خانم ریستووسکی در زندگیشان ناراحت بود، اما با وجود اعتراضهای همسرش، وی را تحمل میکرد. در رفتار سبعانهٔ پیرزن چیزی بود که او آن را میستود، حتی اگر زیاد از آن خوشش نمیآمد.
پس از آغاز جنگ، خانم ریستووسکی درشان را کوبید و وقتی کنان در را باز کرد، وی را کنار زد و داخل شد. همسرش بیرون بود، اما خانم ریستووسکی توجهی نکرد. همانطور که کنان قهوه درست میکرد، روی کاناپهٔ اتاق جلویی نشست. مرد فنجان قهوه را در سینی نقرهای و روی میز پایهکوتاه جلوِ پیرزن گذاشت، اما او به آن دست نزد.
خانم ریستووسکی که سینی را جا به جا میکرد، پرسید: « برندی دارید؟ »
کنان گفت: « البته. » و برای هر کدامشان یک لیوان پر ریخت.
خانم ریستووسکی لیوانش را لاجرعه سر کشید. کنان گردن پرچین و چروکش را دید که سرخ و سپس بیرنگ شد.
پیرزن گفت: « این دیگر آخر کار من است. »
مرد که فکر میکرد او دربارهٔ برندی حرف میزند، پرسید: « چی؟ »
خانم ریستووسکی به چشمهایش نگاه کرد و گفت: « این جنگ. » کنان خیلی سعی کرد به خال بزرگ کنار صورت او نگاه نکند، که فکر نکند دارد بزرگتر میشود یا نه؟ پیرزن سر تکان داد. « تو هیچ وقت در زندگیات جنگ ندیدهای. روحت هم خبر ندارد چطور چیزی است. »
کنان گفت: « زیاد طول نمیکشد. بقیهٔ اروپا برای اینکه جلوِ بدتر شدن اوضاع را بگیرد کاری میکند. »
خانم ریستووسکی غرغرکنان گفت: « برای من فرقی نمیکند. پیرتر از آنم که کارهایی را که آدم زمان جنگ باید برای زنده ماندن بکند، انجام دهم. »
کنان مطمئن نبود منظورش را فهمیده باشد. میدانست او درست پیش از جنگ قبلی ازدواج کرده و شوهرش در نخستین روزهای حملهٔ آلمان کشته شده بود. گفت: « شاید آنقدرها هم بد نباشد. » و بلافاصله از گفتنش پشیمان شد چون میدانست حقیقت ندارد.
پیرزن تکرار کرد: « روحت هم خبر ندارد. »
کنان گفت: « خوب من به شما کمک میکنم. در ساختمان همه به هم کمک میکنند. حالا میبینید. »
خانم ریستووسکی قهوهاش را برداشت و جرعهای از آن نوشید. به کنان نگاه نکرد و به لبخندش محل نگذاشت و گفت: « حالا میبینیم. »
زمان
۷ ساعت و ۵۶ دقیقه
حجم
۲۲۱٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۷ ساعت و ۵۶ دقیقه
حجم
۲۲۱٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد