دانلود و خرید کتاب صوتی دختری در قطار جلد دوم
معرفی کتاب صوتی دختری در قطار جلد دوم
کتاب صوتی دختری در قطار جلد دوم نوشته پائولا هاوکینز است که با ترجمه علی قانع و صدای ایوب آقاخانی منتشر شده است. کتاب صوتی دختری در قطار یکی از مشهورترین رمانهای معاصر است که ۲۰ هفته در صدر لیست کتابهای پرفروش جهان قرار داشت.
درباره کتاب دختری در قطار
این کتاب از دید سه نفر روایت میشود، راشل، مگان و آنا. سه زن که به نوعی زندگیشان به هم گره خورده است. راشل سی و دوساله و معتاد به الکل است و روزهای سختی را میگذراند. تام، شوهر سابقش با خیانت به او ترکش کرده و دوباره ازدواج کرده است و حالا با همسرش آنا یک دختر دارند. اما تام، آنا را هم فریب داده و با همسایهٔ متاهلاش مگان رابطه دارد. مگان باردار است و فکر میکند که تام پدر بچهاش است.
در حالیکه راشل هر روز با قطار به لندن رفتوآمد میکند، در یک روز در روزنامه خبری را در مورد گمشدن زنی میخواند و متوجه میشود که آن زن مگان است. راشل نگران میشود نکند در روزی که با مگان مشاجره کرده است در حال مستی به او آسیب زده باشد، و شروع به تحقیق در مورد ماجرا میکند. اما کمکم ماجرا برایش تاریکتر میشود و حقایق هولناکی را می فهمد.
شنیدن کتاب دختری در قطار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای جنایی پیشنهاد میکنیم.
درباره ایوب آقاخانی
ایوب آقاخانی متولد یک آبان ماه سال ۱۳۵۴ در تبریز است. او مدرک تحصیلی کارشناس نمایش با گرایش ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی ۱۳۷۸ گرفت و پس از آن در کارشناسی ارشد نمایش با گرایش ادبیات نمایشی از دانشکده هنر دانشگاه تربیت مدرس ۱۳۸۱ تحصیل کرد.
داوری در جشنوارههای مختلف و متعدد تئاتر مانند جشنوارههای منطقهای، استانی، دانشجوئی و دانشگاهی، جشنوارههای نمایشنامه خوانی، جشنواره تئاتر فجر و…) و نمایش رادیوئی از ۱۳۷۹ تا کنون بر عهده او بوده است.
او همچنین دبیر نخستین دوره جشنواره نمایشهای کوتاه رادیویی «انتخاب»-۱۳۸۸ و داور جشنواره دانشگاه آمریکایی بیروت (جشنواره برنامه های رادیویی آسیا و اقیانوسیه) در سال ۲۰۰۹ بود.
بیشترین شهرت ایوب آقاخانی در زمینه تئاتر است اما او را با بازیاش در سریال داوران و نویسندگی مجموعه دانی و من هم میشناسند.
بخشی از کتاب دختری در قطار
- اسکات؟
- میدونم که این... این واقعاً عجیبه، ولی باید برم یک جای دیگه؛ جایی که اونها منتظرم نباشند. نمیتونم برم خونه مادرم یا دوستهام. فقط دارم... با ماشین دور میزنم. از وقتی که از اداره پلیس بیرون آمدم، دارم رانندگی میکنم...
لحن صدایش گیراست: «جایی رو لازم دارم که فقط یکی دو ساعت بنشینم و فکر کنم؛ بدون اونها، بدون پلیس، بدون آدمهایی که از من سؤالهای مزخرف بپرسند. میبخشی، میتونم بیام به خونه تو؟»
البته که میگویم بله؛ نه به این خاطر که مضطرب و پریشان است؛ چون میخواهم او را ببینم؛ میخواهم کمکش کنم. آدرس میدهم و او میگوید تا پانزده دقیقه دیگر اینجاست.
ده دقیقه بعد زنگ بهصدا در میآید؛ کوتاه، تیز و پیوسته.
همین که در را باز میکنم، میگوید: «واسه این کار متأسفم. نمیدونستم کجا برم.» نگاه جستوجوگری دارد، رنگپریده است و میلرزد و بدنش خیس عرق است.
میگویم: «خیلیخوب، مهم نیست.» کنار میروم تا وارد شود. به اتاق نشیمن راهنماییاش میکنم و میگویم بنشیند. از آشپزخانه برایش یک لیوان آب میآورم. یک جرعه سر میکشد. بعد مینشیند، خم میشود و سرش را روی زانوهایش میگذارد.
منتظر میمانم. نمیدانم حرف بزنم یا جلوی زبانم را بگیرم. بیآنکه چیزی بگویم دوباره لیوانش را پر میکنم. نهایتاً خودش شروع میکند به صحبت و آرام میگوید: «فکر میکنی از این بدتر هم میشه؟ منظورم اینه که تو هم اینطور فکر میکنی؛ درسته؟»
به من نگاه میکند و ادامه میدهد.
- زنم مرده و پلیس فکر میکنه که من کشتمش. آیا از این بدتر هم میشه؟
او راجع به خبرها حرف میزند و چیزهایی که دربارهی زنش میگویند. خبر روزنامه که گمان میرود از یکی از افراد پلیس درز کرده باشد؛ درباره اینکه مگان در مرگ فرزندش دست داشته است. قضاوتهای ناجور، بازیکردن با آبرو و لکهدارکردن حیثیت یک زن مرده. این زشت است.
به او میگویم: «بههرحال این چیزها واقعیت نداره؛ نمیتونه واقعیت داشته باشه.»
زمان
۵ ساعت و ۱۱ دقیقه
حجم
۲۸۵٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۱۱ دقیقه
حجم
۲۸۵٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب عالی و پر از هیجان ، من کتاب متنی رو خوندم و لذت بردم از این کتاب
بسیار هم عالی ، با گویش خیلی خوب و روان ✨️👌🙏