دانلود و خرید کتاب صوتی چنگال
معرفی کتاب صوتی چنگال
کتاب صوتی چنگال نوشتهی صادق هدایت نویسنده مشهور ایرانی، قصه زندگی سخت خواهر و برادری را به تصویر میکشد که به خاطر شرایط بد خانوادگی میخواهند از خانه فرار کنند و به جایی دور بروند، اما اوضاع بر وفق مراد آنها پیش نمیرود. این کتاب با صدای حسین نصیری منتشر شده است.
درباره کتاب چنگال
فضای داستانهای صادق هدایت پر از رمز و راز است. انتقاد اجتماعی و تقبیح مردسالاری چیزی است که در اکثر نوشتههای او موج میزند. با مطالعه آثار او غرق در فضای داستان میشویم و تحت تأثیر فضاسازی عمیق آنها قرار میگیریم. کتاب چنگال یکی دیگر از این آثار است که با وجود کوتاهی آن، تعلیق فراوانی دارد و مخاطب را تا پایان داستان میخکوب میکند.
داستان چنگال از جایی آغاز میشود که پسری به نام «احمد» به همراه خواهرش «ربابه» در خانه پدرشان زندگی سختی دارند. پدر این دو از راه معرکهگیری زندگی را میگذراند. معرکهگیری شغلی بود که در زمان قدیم در ایران رواج زیادی داشت و به این شکل بود که فردی در مساجد برای مردم درمورد عواقب گناه و اعمال شریعت صحبت میکرد و از آنها پول میگرفت.
پدر احمد برخلاف شغلی که داشت، خودش فردی بود که هر کاری اشتباهی از او سر میزد. او پیش از ازدواج دومش، شبی که مست به خانه آمده بود، مادر احمد را خفه کرد و به قتل رساند. به همین دلیل احمد و خواهرش از پدرشان نفرت دارند و هر شب نقشه فرار از خانه را با هم مرور میکنند. اما چیزی مانع عملی شدن نقشه آنها برای همیشه میشود...
شنیدن کتاب چنگال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به داستانهای کوتاه فارسی و آثار صداق هدایت علاقه دارید، از شنیدن کتاب صوتی لذت خواهید برد.
درباره صادق هدایت
صادق هدایت در ۲۸ بهمن سال ۱۲۸۱ در تهران متولد شد. این نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی را از بنیانگذران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. صادق هدایت تحصیل در دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد اما بهعلت درد چشم مجبور شد که یک سال مدرسه متوسطه را ترک کند و پس از آن به مدرسه سنلویی که مدرسه فرانسویها بود رفت. تحصیل در این مدرسه زمینه آشنایی هدایت با ادبیات جهانی را فراهم کرد. او از نوجوانی نوشتن در روزنامهها را آغاز کرد. نخستین کتاب صادق هدایت انسان و حیوان، نام دارد که راجع به مهربانی با حیوانات، تالیف شده است.
هدایت در سال ۱۳۰۵ با اولین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشته ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان مرگ را در مجله ایرانشهر که در آلمان منتشر میشد به چاپ رسانید و مقالهای به فرانسوی به نام جادوگری در ایران در مجله لهویل دلیس، نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و میخواست که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. هدایت در سال ۱۳۰۹، بیآنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد. اما از وضع کارش راضی نبود؛ با این وجود سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ برای هدایت دورانی پربار محسوب میشود و آثار تحقیقی و داستانی بسیاری انتشار داد. از جمله این آثار میتوان به مجموعه انیران، مجموعه داستانهای کوتاه سایهروشن، نمایشنامه مازیار با مقدمه مینوی، کتاب مستطاب وغوغ ساهاب با همکاری مسعود فرزاد، مجموعه داستانهای کوتاه سه قطره خون و چندین داستان کوتاه دیگر نظیر گرداب، دون ژوان کرج، مردی که نفسش را کشت، صورتکها، چنگال، لاله، آفرینگان، طلب آمرزش، محلل، مردهخورها، عروسک پشت پرده، چاپ نخست علویه خانم و همچنین سفرنامه اصفهان نصف جهان اشاره کرد.
وی در داستاننویسی، همان جایگاهی را دارد که نیما در شعر فارسی. هر دو آنها فرزند زمانهٔ خود بودند؛ نگاه و صدایی نو داشتند، و خواهان ایجاد تحول اساسی در فرم و محتوای ادبیات فارسی بودند. بهعلاوه، هر دو در کار خود با حملهها و کجفهمیهای بیشماری مواجه شدند. بااینحال، هم نیما یوشیج و هم صادق هدایت، در نهایت موفق به ایجاد چنان تغییرات اساسیای در ساختمان شعر و داستان فارسی شدند که کمترین ارمغان آن، ظهور استعدادهایی چون مهدی اخوان ثالث، رضا براهنی، هوشنگ گلشیری و... در نسلهای بعدی بود.
هدایت در دوران اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود بوف کور را که در پاریس نوشته بود پس از اندکی دگرگونی با دست بر روی کاغذ استنسیل نوشته، بهصورت پلیکپی در پنجاه نسخه منتشر کرد. این نویسنده سرشناس ایرانی سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجارهایاش در خیابان شامپیونه، واقع در پاریس با گاز خودکشی کرد.
بخشی از کتاب صوتی چنگال
پاییز و زمستان و بهار گذشت. احمد به خیال فرار به اندوختهٔ خود میافزود و ربابه هم هرچه خردهریز گیرش میآمد بهدقت میپیچید و در مجری کهنهاش میگذاشت تا در موقع فرار، همراه خودشان ببرند و شبها وقتیکه توی رختخواب میرفتند، بهجز حرف ارنگه و ترتیب فرار چیز دیگر در میان نبود. ولی پیشآمد دیگری رخ داد و آن این بود که یک روز مشدی غلام، علاف سر گذر که ربابه را دیده بود، مادرش را به خواستگاری ربابه فرستاد. معلوم بود سید جعفر و رقیه سلطان، هر دو به این امر راضی بودند. اما این پیشآمد تأثیر بدی در اخلاق احمد کرد. ربابه که به این مطلب پی برده بود، برای اینکه به احمد نشان بدهد که مشدی غلام را دوست ندارد، نسبت به او بیشتر ابراز محبت میکرد، بهطوریکه احمد خسته میشد و چیز دیگری که احمد را تهدید میکرد، پادرد بود که سختتر شده بود و ازاینجهت پیوسته غمگین و خاموش بود...
زمان
۲۱ دقیقه
حجم
۲۰٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲۱ دقیقه
حجم
۲۰٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
داستان خوب و غم انگیزی بود!
زیاد بهم حال نداد با اینکه هر چی سر جای خودش بود داستان هدایت گونه بود. نمیدونم چرا. پیش هم بمونیم.