کتاب روزی که پیدا شدم...
معرفی کتاب روزی که پیدا شدم...
کتاب روزی که پیدا شدم اثری نوشته سمانه زارعان است که در انتشارات پارسیان البرز به چاپ رسیده است. این کتاب گامهایی برای مستعد شدن و بهترین خود بودن در هر زمینهای را به مخاطبان نشان میدهد و به آنها کمک میکند تا استعدادهای خود را کشف کرده و پرورش دهند.
درباره کتاب روزی که پیدا شدم
همه ما در طول زندگی به استعدادهایمان فکر کردیم. همه ما بارها و بارها تصمیم گرفتهایم در راهی قدم بگذاریم که در ان استعداد داریم یا نداریم. گاهی از انتخاب خود ترسیدهایم و فکر کردیم نمیتوانیم کاری را انجام دهیم چون استعداد نداریم. گاهی نیز فکر کردیم شاید با تقویت و پرورش استعدادمان بتوانیم موفق شویم. اما واقعا حقیقت این استعداد چیست؟ چطور میتوانیم بفهمیم در چه زمینهای توانا هستیم؟ چطور باید مسیر زندگی خود را از طریق علاقه و تواناییهایمان پیدا کنیم.
سمانه زارعان در کتاب روزی که پیدا شدم به ما کمک میکند تا گامهایی را برداریم که ما را در مسیر کشف و تقویت استعدادمان قرار میدهد. مسیری که به ما کمک میکند تا به بهترین خودمان تبدیل شویم و کاری را انجام دهیم که از صمیم قلب به آن علاقه داریم، به ما انرژی میدهد و ما را راضی میکند.
مسیر یافتن و کشف استعدادها ممکن است چندان ساده به نظر نرسد. اما مسیری است که به ما کمک میکند تا خودمان را بیابیم. مسیری که میتواند آینده زندگی ما را تغییر دهد و ما را به سمت جایگاهی ببرد که واقعا و حقیقتا لیاقت آن را در زندگی داریم.
کتاب روزی که پیدا شدم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر در مسیر زندگی سردرگم هستید و از پیدا کردن استعدادتان ناامید شدهاید، کتاب روزی که پیدا شدم به شما کمک میکند و راه را نشانتان میدهد.
بخشی از کتاب روزی که پیدا شدم
یک استعداد دقیقاً چیست؟
از همهچیز مهمتر در زندگی آن است که انسان هدفی داشته
و برای رسیدن به هدف خود دارای استعداد کافی باشد.
یوهان ولفگانگ فون گوته
استعداد، الگوی تکرارشوندهٔ فکری، احساسی و رفتاری طبیعیای است که بتوانیم بهطور مؤثر آن را در زندگی پیاده کنیم. روانشناسان میگویند ۹۰ درصد چیزی که هر روز فکر میکنید، تکراری است یعنی بیشتر چیزهایی که امروز فکر میکنید را دیروز هم به آنها فکر کردهاید و ۹۰% اینها را روز قبلترش. علاوه بر تفکرات شما، رفتارها و احساسات شما نیز الگوهای زیرین شخصیت شماست. یافتن استعدادها بهطور ساده یعنی یافتن یک الگوی دائمی درون خود و استفاده مفید از آن.
در واقع کارهایی که انجام میدهیم و حس ذاتیای که نسبت به آنها داریم استعدادهای ما قلمداد میشوند؛ که میتواند نواختن گیتار، بازی بسکتبال، آشپزی، آموزش، کار در بخش تکنولوژی یا کار با حیوانات باشد.
استعدادهای درونی و شاخههای فکری آنها
در این فصل به این مطلب میپردازیم که استعدادهای درونی ما چه هستند، از کجا نشئت میگیرند و کدام استعداد در ما غالبتر است.
اولین نکتهای که لازم میدانم توضیحی مختصر در مورد آن بدهم این است که مغز ما ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی (نورون) دارد که همانطور که در شکل زیر میبینید هر سلول شبیه درختی است با یک تنهٔ سلولی و شاخههای متعدد.
هر فکر ما هم یکی از این سلولهای عصبی را میسازد و شاخههای آن خاطرات و دیگر اطلاعاتی است که از فکر سرچشمه میگیرد. هرچقدر از این سلولهای عصبی، شاخههای بیشتری بِرویَد و هر قدر این شاخهها با هم ارتباط بیشتری داشته باشند، هوش و استعداد ما بیشتر میشود و به عبارتی مسیر عصبیاش قویتر میشود و فاصلهٔ آنها کم میشود و این مسیر قدرتمندتر.
میپرسید مسیر عصبی چیست؟
زمانی که ما مهارتی را یاد میگیریم سلولهای عصبی مشابه آنچه در تصویر میبینیم با هم ارتباط برقرار میکنند ـ که به نام مسیر عصبی از آنها یاد میشود ـ و ما به وسیله همین تبادل اطلاعات است که چیزی را یاد میگیریم.
وقتی کاری را برای اولینبار انجام میدهیم مسیر عصبی آن فعالیت ضعیف، فاصله سلولهای عصبی زیاد و احتمال شکست بیشتر است. هر بار که تمرین ما برای انجام آن فعالیت بیشتر میشود، فاصلهها کمتر میشود. فاصله هیچوقت صفر نمیشود ولی بهمرور زمان دیگر هیچ انرژی از ما نمیبرد و بهطور اتوماتیک آن فعالیت انجام میشود.
درست مثل یادگیری مهارت دوچرخهسواری است که ابتدا با ترسولرز نشستیم و چون نمیدانستیم باید چه کار کنیم، هرلحظه برای هر کاری باید فکر میکردیم و خیلی خسته میشدیم، بیشتر و بیشتر تمرین کردیم و یواشیواش مغز ما کامل یاد گرفت که این کار را اتوماتیک انجام دهد.
وقتی استعدادهای درونیمان را کشف میکنیم و بر پایه آنها عمل کنیم، در واقع شاخههای فکری آن استعداد که همان مسیر سلولهای عصبی هستند، راحتتر ایجاد میشوند. چون مغز ما طبق برنامهریزی اصلیاش که پشتیبانی و حمایت از استعدادهای درونی ماست، کار میکند.
مغز ما هفت ناحیه اصلی دارد که شبیه به پایهها و ستونهایی هستند و ساختار استعدادهای درونی ما بر این هفت ستون قرار دارند. این ستونها همان سلولهای عصبی هستند که گروهگروه میشوند و این هفت ستون را تشکیل میدهند که از بالا تا پایین مغز، عرض نیمکرههای چپ و راست مغز را طی میکنند و هرکدام از این ستونها مسئول نوع خاصی از عملکرد رفتاری و فکری هستند و سازنده استعدادهای درونی ما.
تفاوتهای ماست که هویت ما را میسازد و استعدادهای درونی ما از همین تفاوتها سرچشمه میگیرد.
حجم
۶۸۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۶۸۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
نظرات کاربران
نمونشو گرفتم خوب بود