کتاب شوالیه اناث
معرفی کتاب شوالیه اناث
کتاب شوالیه اُناث نوشته سید حسین علوی آزاد سیری در زندگی شیرین عبادی است. زنی که در لباس حقوق دان، قاضی و فعال حقوق بشر فعالیت میکند و درواقع فعالیت اصلیاش تا کنون حرکت در راستای جنگ نرم عقیدتی علیه انقلاب اسلامی بوده است.
درباره کتاب شوالیه اناث
استراتژیستهای دنیای زر و زور و تزویر که از عمق اثرگذاری زنان بر نهضت اسلامی آگاه بودهاند، در سالهای پس از پیروزی انقلاب، به موازات کار کردن بر روی سایر پروژههای براندازانه، سرمایهگذاری کلانی برای بهراهانداختن جریانهای مجازی زنان نمودهاند؛ جریانهای فاسدی که عمدهترین هدف آنها ایجاد انحراف در مطالبات اسلامخواهانهٔ زنان مسلمان و مبارز این مرز و بوم بوده و هست.
برای اهل نظر همچون روز، روشن است که سرکردگان این جریان فاسد، عوامل تابلودار سرویسهای جاسوسی غرب و فراماسونرها و سلطنتطلبان فراری هستند. لذا مسلماً بهترین راه برای نمایاندن باطن کثیف این نحله از ضدانقلاب، بازخوانی پروندهٔ سیاه خیانتهای رهبران آنها در پیشگاه ملت خواهد بود.
کتاب حاضر که به قلم شیوا و توانمند سیدحسین علوی نگاشته شده، بازخوانی مستند یکی از همین پروندههای سیاه است؛ پروندهٔ زنی که تمام عمر خود را وقف خیانت به مردمش نموده است. زنی که از نوکری برای اشرف پهلوی تا جانبازی برای محمدرضا پهلوی، وکالت صهیونیستهای ارتش اسرائیل و بهائیان و سینهچاکی برای همجنسبازان و... را در احوالات مشوش خویش به ثبت رساند تا حدّ نصاب نمرهای را که برای دریافت جایزهٔ صهیونیستی نوبل لازم بود کسب نماید.
بدون تردید مطالعهٔ این کتاب میتواند کمک شایانی به درک حقیقت جایزه نوبل و شخصیت خائنی چون شیرین عبادی که همواره تحت حمایت جنایتکارن جهانی قرار داشته، نماید. خصوصاً برای امت اسلامی که این لکهٔ ننگ را بهعنوان «تنها زن مسلمان برندهٔ جایزه نوبل» بر دامان خود میبیند، شناخت هویت وی که عصارهای است از دشمنی با صلح و حقوق حقیقی بشر و کرامت الهی انسان، راهگشای فهم تباهیای خواهد بود که در انتهای پیمودن راه کسانی چون شیرین عبادی قرار دارد.
خواندن کتاب شوالیه اناث را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به مطالعات سیاسی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب شوالیه اناث
در ۳۱ خردادماه ۱۳۲۶، در دههای زخمخورده از اشغالگری فاتحان جنگ جهانی دوم و در آغاز دیکتاتوری پهلوی دوم، دخترکی در همدان چشم به جهان گشود. همدان از آن شهرهایی بود که فقر و فلاکت مردمانش بیداد میکرد. شهری که روزی اهالی آن از رهگذر صدقههای گاهوبیگاه دربار پهلوی تأمین میگشت. اما خانوادهٔ این کودک، نسب از آن فقر و فلاکت همدانیها نبرده بودند. چه اینکه پدر خانواده از متنفّذین شهر به حساب میآمد و منصب او از مناصب کلیدی در ساختار هزارفامیل رژیم سلطنتی بهشمار میرفت.
میگویند شاهان ایران، پدرانِ زمینخواری بودند و برای دستیابی به ثروت بیشتر، محتاج مباشران و خادمانی که به قول معروف، «چاکر» آنان باشند. «چاکر» در ادبیات سیاسی آن روزگار، البته مفهوم وسیعی داشت و طیف گستردهای از کارگزاران حکومت را شامل میشد؛ از دونپایگان تا دولتمردان. «چاکران» همواره در خدمت ارضاء لذتخواهی و سودجویی شاهان بودند. مثلاً رضاخان میل شدیدی به غصب زمینهای مرغوب کشور داشت و این کار مستلزم آن بود که ادارات دولتی، مانند ادارهٔ «ثبت»، زمینههایش را مهیا کنند.
میل شاهان به غصب زمینهای مرغوب، سبب میشد تا اکثر رؤسای ثبتِ مناطقی که ممکن بود نگاه شاهانه به آنجا دوخته شود، از میان معتمدان دربار برگزیده شوند. همدان یکی از این مناطق بود. برای رئیس ادارهٔ ثبت این شهر، البته صفت «چاکری» هرچند شرط لازم بود، اما شرط کافی نبود.
همدان را از جمله مهمترین پایگاههای بهائیان دانستهاند. بهائیان آن عهد، با در اختیار گرفتن منابع اقتصادی آن خطّه، مانند مالکیت کارخانه لُردالکتریک، در همدان نفوذی گسترده داشتند. چنانکه فضلالله صبحی مهتدی در خاطرات خود مینویسد:
همدان اکثر بهائیانش یهودیاند و به نظر این بنده بیشتر آنان برای فرار از یهودیت بهائی شدهاند. تا گذشته از اینکه اسم جهود از روی آنها برداشته شود، در فسق و فجور نیز فیالجمله آزادی داشته باشند...
کارنامهٔ رئیس ثبت اسناد این شهر نزد دربار طاغوت درخشان بود. خواستههای ملوکانه سریع اجابت میشد. اوامری نبود که روی زمین مانده باشد. بنابراین مسیر ترقی این رئیس از منصبی نه چندان بلندپایه به مقامات عالی، مهیا شد. البته در ساختار پیچیدهٔ قدرت و حکومت پهلویها، لازمهٔ ارتقاء به چنین مقامی صِرف اثباتِ چاکری نبود، چه اینکه چاکران کم نبودند اما محمدعلی «چیز دیگری» بود. او هرچند مثل بقیهٔ چاکران، ترقی خود را در ظلّ توجهات حاکمیت اعلیحضرت همایونی یافته بود، اما فراتر از دیگر چاکران همایونی، یک انتلکتوئل تمامعیار هم بود. او حقوق جدید خوانده بود و نسب از چاکران «لُمپن» نمیبرد. اتفاقاً شاهنشاه هم در میان چاکران گوناگون، هوای انتلکتوئلها را بیشتر از بقیه داشت. هرچند در میان چاکران، امثال شعبان بیمخ کم نبودند، اما اکثر این جماعت از جنسی دیگر بودند؛ از جنس محمدعلیعبادی.
پدر شدن محمدعلی مقارن با ایام اقامت وی در همدان بود. او که اکنون با کودکش، شیرینترین اوقات زندگی خویش را میگذراند، نام کودک را «شیرین» نهاد. در ۱۳۲۶ محمدعلی هم سرگرم شیرین بود، هم گرم ریاست ادارهٔ ثبت همدان.
دودمان عبادی در همدان، دودمان ناشناسی به حساب نمیآمد. در حقیقت عبادیان، به واسطهٔ ارتباطات آشکار و نهان با سلاطین، همواره در معرض دید مردم بودند. اساساً خاندان عبادی را باید از تیره چاکران سلاطین دانست. چه اینکه نه تنها محمدعلی بلکه اجداد وی نیز همواره از خادمان شاهان بودند.
پدر محمدعلی، یا به عبارتی دیگر جدّ پدری شیرین، از اشراف زمیندار همدان بود.۵ همدانیان آن روزگار، او را با وصف دلدادگی به سلاطین قجر میشناختند. بزرگ خاندان عبادی که به حسب تملّک اراضی بسیار، «عبادیخان» خوانده میشد، لقب «خان» را برای محمدعلی نیز به میراث گذاشت. البته در روزگاری که همسر محمدعلی او را «محمدعلیخان» صدا میکرد،۶ هرچند خبری از خانسالاری عبادیان در کار نبود، لکن خوی خان و خانبازی هنوز در آن خاندان زنده بود!
جدّ خاندان عبادی، همزمان با سرگرمی به ادارهٔ زمینهای بیحسابش، سرهنگ ارتش قاجار نیز بود. سرهنگی ارتش قاجارها در روزگاری که نفرت مردم ایران از این سلسلهٔ ستمگر، پایان سلطنت آنان را نزدیک میساخت، بهترین قرینهٔ تاریخی برای شناخت هویت سیاسی عبادیخان است، لکن ماجرای دلدادگی جدّ خاندان عبادی به قاجارها بسیار پیچیدهتر بود.
ماجرا از این قرار بود که عبادی بزرگ، خود را قوم و خویش قاجارها نیز میخواند. چه اینکه همسر عبادیخان یک پرنسس قجر بود. با این وصف مَلّاک بزرگ همدان، داماد خاندان قاجار و پاسبان درگاه این دودمان نیز شناخته میشد. در حقیقت جانبازی و چاکری برای شاهان ستمگر، میراث خانوادگی عبادیخان برای محمدعلی به حساب میآمد.
محمدعلی عبادی که نسب از سلسله خوانین عصر قاجار میبرد، همواره امیدوار بود که روزی بتواند راه پدر را زنده نگاه دارد. او اطمینان داشت که برای زنده نگاهداشتن نام و راه عبادیخان، چارهای جز چاکری سلطان مسلّط نیست. از این رو پلههای ترقی دیوان پهلوی را به سرعت پیمود.
حجم
۶۸۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۶۸۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه