کتاب باورت دارم
معرفی کتاب باورت دارم
کتاب باورت دارم داستان زیبایی از گلنوش شاهین راد است. داستانی که مواجه زنی را با شرایط سخت بیماری نشان میدهد. زنی که موفق شد بیماری را کنار بزند و با قدرت و اطمینان در برابر سختیها ایستادگی کند.
درباره کتاب باورت دارم
گلنوش شاهین راد در کتاب باورت دارم، از زندگی خودش میگوید. زندگی که به دلیل سرطان زیر و رو شد. شرایط سختی که برایش به وجود آمد. روزهایی که پشت سر گذاشت و کارهایی که انجام داد بلکه بتواند این روزها و این شرایط را دوام بیاورد. او در این کتاب از تمام تلاشهایش میگوید. احساسات واقعیاش را بیان میکند. آنقدر زلال و طبیعی که گویی او را میشناسیم و در کنار او در تمام مشکلات قدم میزنیم و دنبال راه حلی میگردیم. او درباره تجربهاش و درباره نوشتن کتاب باورت دارم، اینطور گفته است:
«تا حالا شده از دست دادن خودتان را تجربه کنید؟ برای من چنین پیش آمد.
من که همیشه حوصلهام از بودن در بیمارستان سر میرفت، هرچند آن موقعها بهعنوان ملاقات آشنایانم میرفتم، مجبور شدم شش ماه کامل هر ۲۱ روز به بیمارستان بروم و یک شب آنجا بمانم. درواقع به عنوان یک بیمار سرطانی به آنجا میرفتم.
تا حالا شده ساعتها و دقیقههایتان کش بیاید؟ برای من چنین بود.
قیافهام هم شبیه کسانی شده بود که در فیلمها دیده بودم، بدون مژه، بدون ابرو، بدون مو. در آینه به خود خیره میشدم و سعی میکردم خودم را بهخاطر بیاورم. و بارهای زیادی، "از دست دادن خودم" را تکرار کردم. و بارهای زیادی، زجر کشیدم. ولی شگفت اینکه، به تدریج و درهمآغوشی مرگ، وجودم شروع به دریافت تجربهای از یک حس شیرین کرد، بهتدریج و در کنار تمام دردهایم، نگاهم به وقایع جور دیگری شد.
راستش ندانستم چگونه، ولی این عمیقترین تجربه تمام عمرم بود.
روابط برایم جلوهای دیگر یافت. تکرارهای هر روزه برایم معنا پیدا کرد و با موهبتی آشنا شدم به اسم :"لذت بردن از سادهترین لحظههای زندگی".
و در همان روزها، در راهروهای سفید بیمارستان یا در تونل خفهکننده ام آر آی یا در زیر دستگاههای رادیوتراپی که بودم، با خود عهدی بستم.
با خود عهد بستم که تجربه از دست دادنها و بهدست آوردنهایم را با سایرین شریک شوم، چه آنها که در شتاب تند زندگی روزانه مشغول رکاب زدناند و چه آنها که بیمار هستند و در تخت بیماری، دقایق و لحظههایشان کش میآید و دچار ملالت میشوند.
کتاب باورت دارم، پاسخ به عهدیاست که در دوران بیماری سرطان با خود بستم. خواستم با این کتاب بگویم که زیبایی زندگی، در همان نان تازه خریدن و بوی آن را حس کردن است، همان دیدن ابرهای سفید و قلمبه توی آسمان است که از پنجره اتاقمان میتوانیم ببینیم، همان قدرت امید و ادامه دادن است.
زیبایی زندگی در مداری چسبیده به ما، دور وجودمان میچرخد. تنها کافی است که ببینیماش. گاهی که فراموشش میکنیم، سرطانی میآید و ما را بیدار میکند.
- هی ! حواست کجاست؟ من آمدهام که تو پی به خوشبختیات ببری !
و خواستم این لحظات "پی بردن" ای که در تار و پود دردها و رنجهای بیماری تنیده شده بود را با دیگران شریک شوم.
سرطان به من آموخت زندگی نه در پیچیدگی است که معنا میگیرد، بلکه عمیقترین معنای زندگی، در سادهترین مواهبی است که پروردگارمان در اختیار همه ما گذاشته است و همه ما میتوانیم در آن بیامیزیم و از لذت بیانتهایش مست شویم.
مگر نه اینکه همه میتوانند طلوع آفتاب را ببینند؟
و همه میتوانند دستهای هم را بگیرند.آری، دستت را به من بده. من به تو میگویم که حتما دوام خواهی آورد. و تو، دست دیگری را میگیری. و در گوشش، پیام امید و دلگرمی را زمزمه میکنی. و ما دومینوی بینهایتی از انسانهایی را تشکیل خواهیم داد که به هم یادآوری میکنیم باید ادامه داد. ما چارهای غیر از پیروزی نداریم.
لابهلای رنجها، هدیهای برای ما گذاشته شده است.»
کتاب باورت دارم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
باورت دارم داستان الهام بخش برای تمام کسانی است که در زندگی خود مراحل سختی را پشت سر میگذارند و نیاز به یک منبع آرامشبخش و انرژی دهنده دارند.
بخشی از کتاب باورت دارم
امروز دوشنبه است.
اولین جلسه شیمی درمانی را پشت سر گذاشتهام.
شنبه صبح به بیمارستان رفتم و یکشنبه در وضعیت سختی با ویلچر تا پای ماشین فرستاده شدم. همسر مهربان و مادر عزیزم با من بودند.
تلاش میکنم نکته طنزی در قضیه پیدا کنم ولی نمیتوانم.
دوست دارم شوخی کنم، مثل سالهای قبل، مثل تمام سختیهایی که در زندگیام کشیده بودم و همواره با شوخی از آن داستان طنز میساختم و برای همه تعریف میکردم.
ولی این بار واقعا نمیتوانستم. آنقدر بالا آورده بودم که از همه چیز
بیزار بودم...
میدانم... بیزار بودن حقیرترین کاری است که آدم در مواجهه با شرایط از خود نشان میدهد؛ ولی من توان انتخاب نداشتم. توان عبور کردن از زمانی که در آن درگیر بودم، توان رفتن به موقعیتی بالاتر...
شاید هم نمیخواستم...
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بسیار زیبا بود، پر از امید، عشق، با وجود واقعیت تلخ سختیِ بیماری، اما بسیار جذاب، با هوشمندی بالا، خلاقانه و از همه مهمتر صادقانه و با صمیمیت نوشته شده بود. از دل برآمده بود و بر دل می
خواندن این کتاب را برای همه توصیه میکنم.
بعد از خواندن این کتاب هر مشکل یا بیماری که گرفتارش باشی در پیش چشمت آسان تر میشود. فرصت زندگی را ارزشمند و دوست داشتنی می بینی.عشق به خودت و ایمان به رهایی در تو متجلی میشود و یقین پیدا میکنی
سلام خواستم بدونم از سایت شما میتونم نسخه چاپی این کتاب رو تهیه کنم؟؟
کتابی صمیمی با برخی توصیفات و تمثیل های بی نظیر ، مثل گفتگوهای پیرمرد و خانم خوش صدا ..... شجاعت نویسنده در بیان صادقانه آنچه بر او گذشته ، ستودنی است