کتاب سرنوشت موسسه های پژوهشی علوم انسانی ایران از بنیاد فرهنگ ایران تا موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
معرفی کتاب سرنوشت موسسه های پژوهشی علوم انسانی ایران از بنیاد فرهنگ ایران تا موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
کتاب سرنوشت موسسه های پژوهشی علوم انسانی ایران از بنیاد فرهنگ ایران تا موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، نوشته علیرضا ملایی توانی، اولین کتاب از مجموعه تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی است.
درباره کتاب سرنوشت موسسه های پژوهشی علوم انسانی ایران از بنیاد فرهنگ ایران تا موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم تا با کارنامه و راه طی شده توسط نهادهای علمی کشور آشنا باشیم. شناختی که تنها از راه مطالعه ژرف به دست میآید و روشنگر هویت علمی و سازمانی نهادهای علمی و نیز کارکرد و جایگاه آنها است. با این آشنایی است که میتوانیم برنامهها، سیاستها، و نیز نحوۀ مدیریت نهادهای علمی را تحلیل کنیم . از منابع تجربه آنان در این مسیر استفاده کنیم تا به جایگاهی که امروزه داریم، بیشتر و بهتر پی ببریم.
علیرضا ملایی توانی در کتاب سرنوشت موسسه های پژوهشی علوم انسانی ایران از بنیاد فرهنگ ایران تا موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تلاش کرده تا مسیر پژوهشی علوم انسانی در ایران را بررسی کند؛ او کارش را با تأمل در علل تأسیس مؤسسههای فرهنگی در دورۀ پهلوی دوم آغاز میکند و تاریخ بنیاد فرهنگ ایران را بررسی میکند. در ادامه مخاطبان را با تاریخ فرهنگستان زبان ایران، بنیاد شاهنامه، فرهنگستان ادب و هنر ایران، پژوهشكده علوم ارتباطی و توسعه ايران، تاریخ انجمن فلسفه ایران، فرهنگستان علوم ایران، تاریخ مرکز اسناد فرهنگی آسیا، تاریخ مرکز ایرانی مطالعۀ فرهنگها و تاریخ مرکز ایرانی تحقیقات تاریخی آشنا میکند.
در بخشهای بعدی کتاب به مرور انقلاب اسلامی و تشکیل تاریخ بنیاد فرهنگ و هنر ایران و تأسیس مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی میپردازیم.
کتاب سرنوشت موسسه های پژوهشی علوم انسانی ایران از بنیاد فرهنگ ایران تا موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام پژوهشگران در حوزههای علوم انسانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سرنوشت موسسه های پژوهشی علوم انسانی ایران از بنیاد فرهنگ ایران تا موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
علم بهمثابۀ تفسیر درمقابل علم بهمثابۀ تغییر
این تعبیر از مارکس است که تاکنون فیلسوفان جهان آن را تفسیر کردهاند، درحالیکه سخن بر سر تغییر آن است. در دو دهۀ پایانی حکومت پهلوی جدالی بزرگی بر سر جهتگیری علم درگرفته بود. آن علوم انسانی که در نظام دانشگاهی پیش از انقلاب تدریس میشد بیطرف و غیرمنتقد بود و درنتیجه، رویکرد رهاییبخشی و روشنگری نداشت، درحالیکه مخالفان چپگرا و اسلامگرای حکومت بر علوم انسانی متعهد و منتقد تأکید میکردند و با همین گفتمانْ فضای دانشگاههای ایران را تغییر دادند. بنابراین، میتوان گفت علمی که در دانشگاهها آموزش داده میشد علم بهمثابۀ تفسیر بود، درحالیکه اکنون به علم بهمثابۀ تغییر نیاز بود.
فضای درونی نهادهای علمی و دانشگاهی ایران آن روز که تحتتأثیر گفتمانهای چپ و اسلام انقلابی قرار داشت نشان میداد که بهطور عمیق مستعد اعتراض و نارضایتی است. علوم انسانی در این فضاها نه صرفاً ابزاری برای شناخت جامعه و افتخار به گذشتة شکوهمند و تمدن بزرگ، بلکه ابزاری برای تغییر و شناخت سازوکارهایی برای بهترشدن شرایط زندگی انسانها بود. نه چپها که بهتأسی از مارکس هدف را تغییر جهان میدانستند و نه شریعتی و گفتمان اسلام انقلابی، هیچیک، علوم انسانی بیخاصیت، بیتعهد، بیطرف، و غیرمنتقد را قبول نداشتند. این نگاه به علوم انسانی، باتوجهبه ساختار غیردموکراتیک حکومت پهلوی موجب میشد ابتدا، لبۀ تیغ تیز انتقادش را متوجه ساختار حاکمه کند. درنتیجه، باید فضاهایی بهوجود میآمد که ایدهآلهای حکومت پهلوی را در عرصة نظری مطرح کند. نگاه مثبت به نظام شاهنشاهی، ناسیونالیسم ایرانی، و افتخار به گذشتة باستانی هیچیک توان مطرحشدن در عرصة دانشگاهی غالباً منتقد را نداشتند. درنتیجه، نیاز به مؤسسههایی بود که با جذب عناصر علمی غیرمنتقد یا کمتر منتقد، اما اندیشمند درراستای حفظ قدرت ایدئولوژیک حکومت فعالیت کنند. بخشی از این وظیفه در اساسنامۀ مؤسسههای فرهنگی بهخوبی آشکار است.
در این راستا، افزونبر نوع رویکرد به علوم، نوع رشتهها، و نوع محققان نیز حائز اهمیت بودند. بنابراین، تلاش میشد که با بهادادن به عناصر علمی غیرمنتقدتر به نهاد حکومت در رشتههایی مانند تاریخ و فلسفه و ادبیات از شخصیتهایی چون سیدحسین نصر، داریوش شایگان، ناتل خانلری، بهرام فرهوشی، و ... جنبههای اثربخش فرهنگ و علوم انسانی ایران به جهان معرفی شود. درواقع، حکومت بهنوعی میخواست از راه مطالعات علمی این اشخاص دربارة تاریخ و ادبیات و فلسفه که تعارض کمتری با ایدئولوژی شاهنشاهی و اندیشۀ تمدن بزرگ داشتند دربرابر گروههای تندرو و انقلاب پادزهری ارائه دهد و بهویژه از گرایش جوانان به حرکتهای رادیکال جلوگیری کند.
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه