دانلود و خرید کتاب شوراب و هشو شهرام کرمی

معرفی کتاب شوراب و هشو

کتاب شوراب و هشو، نوشته‌ شهرام کرمی، از مجموعه‌ی عروسک‌ها از بهشت می‌آیند، نمایشنامه‌ای عروسکی درباره‌ی داستان زندگی حضرت ایوب پیامبر است.

درباره‌ کتاب شوراب و هشو

کتاب شوراب و هشو نمایشنامه‌ای عروسکی است درباره زندگی ایوب پیامبر. ان پیامبر بزرگوار به صبر معروف است و این کتاب داستانی از زندگی ایشان را روایت می‌کند. در این کتاب از زبان یک پرنده داستان روایت می‌شود و همن موضوع به کودکان کمک می‌کند درک بهتری از اوضاع داشته باشند.

خواندن کتاب شوراب و هشو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر دوست دارید یک نمایشنامه‌ی جالب عروسکی بخوانید، کتاب شوراب و هشو را انتخاب کنید.

 درباره شهرام کرمی

شهرام کرمی متولد سال ۱۳۵۱در کرمانشاه است. او در کودکی پدر و بعدتر برادرش را از دست داده و این‌ها به‌علاوه‌ی جنگ، موجب خودساختگی او شده است.

کرمی علاوه بر گذراندن دوره‌هایی در حوزه‌ هنری، دریافت لیسانس و فوق‌لیسانس از دانشکده‌ هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی، نشان درجه یک هنری (معادل دکتری) را در سال ۱۳۹۴ ، از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرده است.

شهرام کرمی ۲۴ نمایش‌نامه‌ چاپ‌شده دارد و در ۲۲ پروژه‌ اجرایی، بیشتر به‌عنوان نویسنده و کارگردان فعالیت کرده و ۱۷ بار جایزه و تقدیر، گرفته است. از دیگر نمایشنامه‌های قابل توجه کرمی می توان به «چه کسی سهراب را کشت؟» اشاره کرد.

شهرام کرمی علاوه بر تدریس در دانشگاه‌های مختلف ایران و خارج از ایران و داوری جشنواره‌ها و مسابقات متعدد و عضویت در شوراهای مختلف، مدیریت دفتر تئاتر خیابانی (۴ سال)، مدیریت تالار هنر (۹ سال)، دبیر اجرایی جشنواره‌ بین‌المللی تئاتر خیابانی مریوان (۳ دوره)، دبیر جشنواره‌ بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان همدان (۵ دوره)، دبیر جشنواره‌ تئاتر شهر (هر ۶ دوره)، مدیریت پردیس تئاتر تهران (خاوران) و به مدت دو سال مدیرکل اداره‌ی هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را برعهده داشته است.

بخشی از کتاب شوراب و هشو

(صحنه بازار شهر شام. در شلوغی بازار و فریاد فروشنده و دست‌فروشان، هشو در گوشه‌ای تنها نشسته و به مردم نگاه می‌کند. ملوچ وارد می‌شود.)

ملوچ: من یه پرنده‌ام و می‌تونم حرف بزنم. البته با آدم‌هایی که دوست هستم. آدم‌ها پرواز پرنده‌ها رو دوست دارن و ما پرنده‌ها از حرف زدن و کارهای عجیب آدم‌ها خوشمون می‌آد. هشو یکی از دوست‌های منه که خیلی تنهاست. پدر و مادر هشو خیلی وقته که مُردن و اون تو این دنیا کسی رو نداره. قصه من و هشو مال خیلی وقت پیشه؛ اون وقت‌ها که هنوز اسب و تیروکمون بود، مردم با گاری و اسب رفت‌وآمد می‌کردن و زندگی مثل امروز نبود.

تو شهر شام، که شهری بزرگ و شلوغ بود، هشو جایی نداشت که خونه‌ش باشه. اون شب‌ها رو تو خرابه‌ها می‌خوابید و روزها دنبال یه لقمه نون تو شهر گشت می‌زد. راستش من با هشو قهر کردم. به خاطر این‌که به حرف‌هام گوش نمی‌ده. ولی حالا دلم براش تنگ شده و نگرانش شدم. اومدم شهر تا پیداش کنم. هشو تو بازار نشسته و به مردم نگاه می‌کنه. لابد باز هم گرسنه و تنهاست!

(ملوچ سمت هشو می‌رود.)

ملوچ: سلام هشو، خوشحالم که پیدات کردم.

هشو: ملوچ، من خیلی گرسنه‌م.

ملوچ: تو که نمی‌خوای بازم دزدی کنی؟! 

هشو: اگه فقط چندتا نون خرمایی بردارم، کسی متوجه دزدی من نمی‌شه.

ملوچ: من می‌تونم چندتا دونه گندم بهت بدم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۱۲۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۱۶,۰۰۰
۸,۰۰۰
۵۰%
تومان