کتاب ایرج کشون
معرفی کتاب ایرج کشون
کتاب ایرج کشون نوشته ایرج افشاری اصل است. کتاب ایرج کشون شامل پنج نمایشنامه بر اساس متون کهن و کلاسیک به همراه پژوهشی در باب گیلگمش است. این کتاب نگاهی جامع به متون کهن دارد و بازآفرینی تازهای از حماسهها و اسطورهها و داستانهای قدیمی است.
درباره کتاب ایرج کشون
این مجموعه شامل پنج نمایشنامه و یک پژوهش است. سه متن تراژیک، یک متن کمیک و یک متن کمدیتراژیک به همراه پژوهشی در باب گیلگمش را شامل میشود که همه ریشه در متون کهن و کلاسیک دارد. متونی بر اساس اولین حماسه مکتوب بشری(گیلگمش)، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی(ایرج کشون)، منظومه خسرو و شیرین حکیم نظامی(... و شیرین)، (لعبتک شیرین)، برادران مناخموسِ تیتوس ماسیوس پلوتوس، نمایشنامهنویس روم باستان (چای خنده) و پژوهشی که در باب مقوله مرگ اندیشی گیلگمش صورت گرفته که برگزیده همایش تخیل و مرگ فرهنگستان هنر است که در قالب کنفرانسی دوم اسفند ماه ۱۳۸۸ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی ارائه شده است.
خواندن کتاب ایرج کشون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کار را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی و اسطوره پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ایرج کشون
منوچهر: چشم بگشای تورج.
تور: (چشم باز میكند.) تویی منوچهر؟... از تو زیاد شنیدهام... همانی هستی كه در خیالم ساخته بودم... تنها یادگار برادرم ایرج... خوش آمدی (منوچهر تیغ میكشد.) به روی عمویت تیغ میكشی منوچهر؟
منوچهر: پیش از اینكه عمویم باشی... قاتل جان پدرم بودی.
تور: آرام باش منوچهر... آرام باش.
منوچهر: چگونه آرام باشم... مگر تو دعوت به آرامش پدرم پذیرفتی؟ میدانی چقدر انتظار این لحظه را كشیدم.
تور: كه عمویت را بكشی؟
منوچهر: كه سر از تن سفّاكی چون تو را جدا سازم.
تور: آرام باش... امان بده منوچهر... امان بده.
منوچهر: تو به پدرم ایرج امان دادی كه من امانت بدهم؟... چگونه به قتل پدرم كمر بستی و تیغ به روی برادر خونیات كشیدی؟
تور: می دانی منوچهر... راستش فریب نیرنگهای سلم را خوردم... و خود را باختم.
منوچهر: و چه ارزان فروختی خون برادرت را.
تور: تیغت را غلاف كن... هر چه خواهی میدهم... همهی چین و تور از آن تو... این تاج و تخت را هم به تو میسپارم.
منوچهر: بس است دیگر... خاموش باش... (به تور نزدیكتر میشود.)
تور: میخواهی چه كنی منوچهر؟
منوچهر: همان كه با پدرم كردی.
تور: مرا ببخش... هر چه گویی آن كنم... هر چه خواهی مهیا میكنم.
منوچهر: تنها یك چیز میخواهم... تقاص خون پدرم.
تور: اگر بخواهی تقاصش را هم میگیرم... من فریب خوردم منوچهر... سلم مرا به این كار واداشت... اگر بخواهی خونش خواهم ریخت... (به التماس، میافتد.) از من بگذر منوچهر... سوگند یاد میكنم در كنارت باشم.
منوچهر: (تور را بلند میكند.) بلند شو... تو را بخشیدم.
تور: راست می گویی؟
منوچهر: سوگند میخورم.(از تور دور میشود.) به نیكی گرای تا رستگار شوی. (تور از پشت به منوچهر نزدیك میشود، دشنهاش را بالا میبرد. منوچهر متوجه میشود. دشنه تور را میگیرد. و بر پهلوی تور فرود میآورد. تور نقش زمین میشود.)
تور: تو خود ایرج بودی منوچهر... لحظهای كه دشنهام را بر پهلویم جای دادی، یك آن ایرج را دیدم. با همان هیبت، با همان چهره... عرق شرم بر جبینم نشست... مرا ببخش ایرج... مرا ببخش پدر... مرا عفو كن ایرج... مرا عفو كن دادار... دادار... (تورج نقش زمین شده و جان میدهد. سلم در گوشهای دیگر دراز كشیده است. منوچهر به او میرسد.)
حجم
۹۴۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۹۴۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه