دانلود و خرید کتاب عمیق ترین پذیرش جف فوستر ترجمه وحید مهدیخانی
تصویر جلد کتاب عمیق ترین پذیرش

کتاب عمیق ترین پذیرش

نویسنده:جف فوستر
انتشارات:نشر ترنگ
امتیاز:
۳.۶از ۱۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عمیق ترین پذیرش

عمیق‌ترین پذیرش؛ بیداری بنیادین در زندگی روزمره کتابی در حوزه موفقیت و خودیاری نوشته جف فوستر است که با ترجمه وحید مهدیخانی به چاپ رسیده است.

درباره کتاب عمیق‌ترین پذیرش؛ بیداری بنیادین در زندگی روزمره

جف فورستر آموزگار معنوی جوان معاصر در سال ۲۰۰۶ یعنی در سن ۲۶ سالگی پس از گذراندن یک دوره بیماری و افسردیگ و ناکامی به موهبتی دست یافت که خودش نام آن را بیداری معنوی گذاشته است.

داستان بیداری از زبان خودش به این قرار است:

«در یک غروب سرد پاییزی در آکسفورد قدم می‌زدم. هوا رو به تاریکی بود. خودم را با کتی تازه و گرم پوشانده بودم. ناگهان و بدون هیچ اعلان قبلی، «جست‌وجوی چیزی بیشتر» در من از بین رفت و همراه با آن، احساس جدایی و تنهایی نیز رخت بربست.

همراه با مرگ جدایی، من هر آن چیزی بودم که آن‌جا بود: من آسمان تاریک بودم؛ آن مرد میانسالی بودم که در خیابان راه می‌رفت؛ آن پیرزن کوچک بودم که لنگ‌لنگان با بارانی‌اش از آن‌جا می‌گذشت. من قطره‌های بارانی بودم که بر سرم می‌ریخت، (اگرچه آن، سرِ من نبود، من صاحب و مالک آن نبودم اما آن به گونه‌ای انکارناپذیر آن‌جا بود؛ بنابراین آن را «سرِ من» نامیدن به اندازه‌ی هر چیز دیگری، خوب است).

این کتاب، یعنی کتاب عمیق‌ترین پذیرش بدون اغراق یکی از شاهکارهای فوستر و به گفته مترجم کتاب یکی از شاهکارهای معنوی جهان است.

جف فوستر در این کتاب با بیانی شیوا و جادویی نشان می‌دهد که شما اینک و این‌جا در عمیق‌ترین پذیرش قرار دارید و همه‌ی موج‌های اقیانوس زندگی، چه خوب و چه بد، در فضایی که شمایید، پیشاپیش پذیرفته شده‌اند.

جف در مقدمه کتابش درباره بیداری معنوی می‌گوید: 

«به نظر من همه‌ی مسائل ما، همه‌ی رنج‌ها و نزاع‌هایمان، چه شخصی و چه جمعی، از یک مسئله‌ی اساسی برمی‌خیزند: جهل ما از کسی که واقعاً هستیم. ما جدا نبودن خود از زندگی را فراموش کرده‌ایم، بنابراین از آن می‌ترسیم. و از روی این ترس، به شیوه‌های مختلفی به جنگ با زندگی رفته‌ایم. ما به جنگ با افکارمان، احساسات‌مان، عواطفمان، بدن‌مان و خودِ لحظه‌ی حال رفته‌ایم. در تلاش‌مان برای حفاظت خود از درد، ترس، اندوه، ناراحتی، شکست و بخش‌هایی از زندگی که بر این باوریم که بد، منفی، تاریک یا خطرناکند، زنده‌بودنِ راستین را متوقف کرده‌ایم.

زرهی که با آن ما خودمان را از تجربه‌ی کامل زندگی محافظت می‌کنیم، «خودِ مجزا» نامیده می‌شود. اما این زره ما را واقعاً محافظت نمی‌کند، فقط ما را در آسودگی و کرختی نگه می‌دارد.

بیداری معنوی -تشخیص این که شما کسی نیستید که فکر می‌کنید هستید- پاسخی به این مسئله‌ی اساسیِ بشریت است....بیداری معنوی‌ای که در این کتاب در باره‌ی آن صحبت می‌کنم، در مورد محافظتِ بیشتر خودتان نیست؛ بلکه در مورد این تشخیص است که شمای واقعی هیچ نیازی به حفاظت ندارد. کسی که شما واقعاً هستید چنان گشوده و آزاد و دوست‌داشتنی و عمیقاً پذیرنده است که همه‌ی زندگی را مجاز می‌داند. زندگی نمی‌تواند به شما صدمه بزند، زیرا شما زندگی هستید. بنابراین لحظه‌ی حال یک دشمن نیست که از آن بترسیم بلکه دوست عزیزی است که باید در آغوش بگیریم. بله! معنویت راستین، زره شما را در برابر زندگی تقویت نمی‌کند، بلکه آن را نابود می‌کند.»

 خواندن کتاب عمیق‌ترین پذیرش؛ بیداری بنیادین در زندگی روزمره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر سال‌ها مسیرهای معنوی را دنبال کرده‌اید و به نتیجه‌ی مورد نظر دست نیافته‌اید، اگر با وجود خواندن کتاب‌های بسیار، هنوز رشدی در خود نمی‌بینید یا خود را گاهی نگران و پر از تنش می‌یابید، اگر تعالیم استادان معنوی بسیاری را تحقیق و کاوش کرده‌اید و رهنمودهای آن‌ها را به کار بسته‌اید ولی هنوز اتفاقی نیفتاده است یا اگر به دنبال انجام مراقبه و تمرین‌های معنوی، حس خوبی داشته‌اید اما آن حس پس از مدتی فروکش کرده و ناپدید شده است، این کتاب برای شماست.

درباره جف فوستر

جف فوستر در سال ۱۹۸۰ میلادی در لندن متولد شد. او در رشته‌ی اخترفیزیک در دانشگاه کمبریج تحصیل کرد. در همین سال‌ها آن‌قدر غرق در احساس نومیدی و تنهایی بود که سرانجام به بیماری فیزیکی مبتلا شد و در پی آن به شکست شخصیتی بعد از فارغ‌التحصیلی‌گرفتار شد. او متقاعد شده بود که مرگش نزدیک است؛ سپس به نزد والدینش بازگشت و یک سال در زمینه‌ی معنوی مطالعه‌ی شدید کرد و در جست‌وجوی رهایی از افسردگی برآمد. سرانجام در سال ۲۰۰۶ یعنی در سن ۲۶ سالگی، «حس جدایی» در او از بین رفت و به بیداری معنوی دست یافت. او هم اکنون یکی از جوان‌ترین استادان معنوی روزگار ماست.

مجله‌ی واتکینز هر ساله فهرستی تهیه می‌کند و صد نفر از مؤثرترین افراد معنوی جهان را معرفی می‌کند. سال‌های متمادی جف فوستر نیز در این فهرست قرار داشته است و همین امر نشان از قدرت بیان و شیواییِ کلامش دارد.

EDimo
۱۴۰۰/۱۲/۰۶

تمامی آثار جف فوستر رو به کسانی که معنای زندگی رو گم کردند پیشنهاد میکنم. بی اندازه خالص و تاثیرگذار

مونا
۱۴۰۲/۰۴/۰۷

اگه میخواید آرامش رو تجربه کنین این کتابو بهتون پیشنهاد میکنم

کاربر ۵۵۱۷۹۷۳
۱۴۰۳/۰۸/۱۷

کتاب خوندم خوب بود

ما در جست‌وجوی سرنوشت‌مان هستیم بی‌آن‌که درک کنیم که پیشاپیش در حالِ زندگی کردنِ آن هستیم.
علی حسینی
«دنیا درک کردنی نیست، بلکه در آغوش کشیدنی است...»
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
تهدیدِ مرگِ فیزیکی و تهدیدِ مرگِ هویتی: گاهی گفتن تفاوت، دشوار است. ما به‌طور فیزیکی از ببری که بدن‌مان را تهدید می‌کند، فرار می‌کنیم و به‌طور ذهنی از چیزی که تصویرمان از خودمان را تهدید می‌کند، فرار می‌کنیم
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
وقتی‌که دیگر سعی نمی‌کنید زندگی را روبه‌راه کنید، شاید بتوانید بزرگ‌ترین کمک را به زندگی بکنید. وقتی دیگر سعی نمی‌کنید افراد دیگر را درست کنید، شاید بتوانید بزرگ‌ترین برکت برای آن‌ها باشید. شاید برکت راستین وقتی اتفاق بیفتد که شما از سر راه کنار بروید.
کاربر ۱۲۱۱۱۲۸
اینک و این‌جا جایی است که کل زندگی در آن است. و فقط اینک و این‌جا وجود دارد.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
هیچ موجی نمی‌تواند شما را آزار‌دهد حتی اگر موجی آزار دهنده باشد
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
ما فقط باید تسلیم نگاه کردن به رنج‌هایمان شویم و یک فنجان چای بنوشیم و یک ساندویچ پنیر بخوریم.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
کسی که ماییم، طبیعتاً بامحبت، پذیرا، عمیقاً آرام و همیشه در آرامش است و هرگز به هیچ شکل و فرمی وابسته نیست و هرگز در جست‌وجوی هیچ‌چیزی نبوده است. ذاتاً بدون قضاوت، بی‌انتخاب و همیشه رها از هویت گرفتن است. اقیانوس است، همیشه در میانِ طوفانِ زندگی در استراحت است و برای همیشه به هر موجی بدون قضاوت، مقاومت یا وابستگی، عمیقاً اجازه‌ی ورود می‌دهد
غزل
این سؤال که «در جست‌وجوی چه چیزی در آینده هستی؟» با این سؤال یکسان است: «هم‌اکنون از چه چیزی فرار می‌کنی؟»
غزل
وقتی من در جنگ با خودم هستم، به جنگ با تو می‌پردازم. آن‌چه را در خودم رد می‌کنم، در جهان رد می‌کنم؛ و آن رد کردن، به همه‌ی انواع رنج منجر می‌شود
زینب
بله، شاید چیزهای معمولی زندگی - صندلی کهنه‌ی شکسته، تایرهای دوچرخه، نور خورشید که از لیوان شکسته منعکس شده است، یک لبخند از جانب فردی که دوستش داریم، گریه‌ی بچه‌ای که تازه متولد شده است- در واقع به‌هیچ‌وجه معمولی نیستند. شاید در میان معمولی بودنشان، چیزی غیرمعمولی و فوق‌العاده پنهان است.
کاربر ۱۲۱۱۱۲۸
من در واقع راه‌حلی برای مسئله‌ی رنج ارائه نمی‌کنم، بلکه راه دیگری برای نگاه‌کردن به رنج ارائه می‌کنم. یک راه بنیادین و جدید برای شرح دادن آن. ما هیچ امیدی به پایان دادن به رنج -شخصی یا جمعی- نداریم مگر این‌که درک کنیم که رنج -در اساسی‌ترین سطح- واقعاًچیست؛ و وقتی رنج را به‌درستی درک کنیم، ممکن است کشف کنیم که آزادی راستین نه از طریق فرار کردن از تجربه‌ی کنونی، بلکه از طریق شیرجه‌ای بی‌باکانه به درون اعماقِ پنهانِ آن یافت می‌شود. در آن‌جا شاید همه‌ی صلح، عشق و پذیرش عمیقی را که «بیرون و در آن‌جا» در جست‌وجویش بودیم، کشف کنیم
شهین
ما خودمان را به اجسام یا عادت‌ها معتاد می‌کنیم -حتی افرادِ ظاهراً خوب چنین می‌کنند- تا از آن‌چه در مورد خودمان دوست نداریم، اجتناب کنیم. ما با احساسات دردناک می‌جنگیم. ما در جست وجوی شخص دیگر و رابطه‌ای هستیم که ما را کامل کند. ما نومیدانه در جست وجوی فرار از ناراحتی توسط روشن‌ضمیر شدن هستیم.
غزل
ما احساس می‌کنیم مجبوریم خانه را در جست‌وجوی آن‌چه به ما احساس کمال‌یافتگی می‌دهد، ترک کنیم؛ اما به‌طور مساوی احساس می‌کنیم که مجبوریم به خانه بازگردیم.
کاربر ۱۲۱۱۱۲۸
طرد کردن درد از طرف من، به شکل پذیرش تغییر شکل داده بود! چه جای مبتکرانه‌ای برای پنهان شدنِ جوینده؛ درست در قلب یک تمرین زیبای معنوی! پذیرشی که با هر نوع امید، انگیزه یا انتظاری انجام شود، پذیرش واقعی نیست بلکه عدم پذیرش در لباس مبدل است.
غزل
بسیاری از معلم‌های معنوی در مورد مقاومت کردن در برابر لحظه‌ی حال و این‌که چگونه آن ریشه‌ی همه‌ی رنج‌های روانی ماست، صحبت می‌کنند. اکنون ما می‌توانیم ببینیم که چرا ما در برابر یک فکر یا احساس مقاومت می‌کنیم: ما مقاومت می‌کنیم زیرا کمال و تمامیتی را که در آن است، نمی‌بینیم، زیرا ما آن را در یک سطح به‌عنوان تهدیدی برای آن‌چه هستیم، تلقی می‌کنیم. ما از روی ترس مقاومت می‌کنیم زیرا جدایی‌ناپذیری و صمیمیتی را که بین آن‌چه هستیم و آن‌چه در تجربه‌ی کنونی پدیدار می‌شود، نمی‌بینیم
غزل
«هیچ رازی بزرگ‌تر از این نیست که ما پیوسته در جست‌وجوی واقعیت هستیم در صورتی‌که در حقیقت ما خودمان واقعیت هستیم.»
غزل
ما مانند موج‌های اقیانوس هستیم. مایلیم به اقیانوسی برگردیم که هرگز آن‌را ترک نکرده‌ایم. یک موج، خود را به صورت موجودی جدا از اقیانوس تجربه می‌کند و از آن جایگاهِ هویت گرفتنِ نادرستِ اولیه، جست‌وجوی اقیانوس را به میلیون‌ها شیوه‌ی مختلف شروع می‌کند. آن خودش را جست‌وجو می‌کند و آن را تشخیص نمی‌دهد. اشتیاقش به خانه، اشتیاق به خویشتن است. شرایط بشری نیز این‌گونه است.
غزل
ما همیشه سعی می‌کنیم به آن‌جا برسیم، در حالی‌که این‌جا جایی است که کل زندگی در آن است. ما همه تلاش می‌کنیم به خانه برسیم، در حالی‌که شاید، فقط شاید، ما پیشاپیش در تجربه‌ی کنونی‌مان، در خانه‌ایم اما آن را تشخیص نمی‌دهیم.
غزل
رنج ما در بی‌میلی ما از احساس‌کردنِ آن‌چه احساس می‌کنیم، و تجربه کردنِ آن‌چه اکنون تجربه می‌کنیم، ریشه دارد. رنج ما در جنگ‌مان با زندگی -همان‌طور که هست- و در شکست ما از دیدن این‌که هر چیزی در لحظه، همیشه -به عمیق‌ترین معنا- پذیرفته شده، نهفته است.
غزل

حجم

۲۴۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

حجم

۲۴۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان