کتاب ما و ماکیاولی
معرفی کتاب ما و ماکیاولی
ما و ماکیاولی اثری از لویی آلتوسر، فیلسوف مارکسیست فرانسوی است. او در این کتاب درباره مشی سیاسی ماکیاولی و تئوری شهریار جدید او و اندکی هم از شخصیت خود او سخن میگوید.
درباره کتاب ما و ماکیاولی
چرا این همه تفسیرِهای پراکنده درباره ماکیاولی وجود دارد؟ چگونه است که نوشتههایِ او همچنان برای شکلهای مختلفی از سلایق و گرایشهای سیاسی، الهامبخش و برانگیزانندهاند؟ آیا ماکیاولی کسی است که، با بیاعتنایی به اخلاق، فن حکومت ریاکارانه را تدوین کرده و طرفدار کاربستِ ابزارآلاتِ دروغ و خشونت در سیاست بوده است؟ یا کسی است که به جمهوری و روش های دموکراتیک و بورژواییِ ادارهی امور سیاسی علاقه داشته؟ چطور میتوان او را، که این قدر فریبنده است، از پشت همهی پیشفرضهایی که متوناش را فراگرفتهاند؟ خواندو درک کرد و به فضای کلی تفکر او نزدیک شد؟
آلتوسر در کتاب ما و ماکیاولی تلاش کرده است تا دو برنامهیِ مشخص را در راستای هم پی گیرد: ۱. او در پیِ آن بوده تا از منظری فلسفی، پاسخی برایِ پرسشهایِ بالا پیدا کند و به جایگاه نظری ماکیاولی وضوح ببخشد،۲. پس از آن، اراده کرده تا، با بهرهگیری از چشمانداز تحلیل طبقاتی مارکسیستی، به خویشاوندی و نزدیکی ماکیاولی با اندیشه متفکرانی چون مارکس و گرامشی نظر کند و هواداران حقیقت مؤثر را در برابر همهی کسانی قرار دهد که در جهان بازنماییهای خیالی قدم میزنند.
خواندن کتاب ما و ماکیاولی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به جامعهشناسی و علوم سیاسی مخاطبان این کتاباند.
درباره لویی آلتوسر
لویی پییر آلتوسر فیلسوف مارکسیست فرانسوی و زاده شانزدهم اکتبر ۱۹۱۸ بود. او از بالاترین مقامات اکادمیک حزی کمونیست فرانسه بود و نظریاتش معمولا در نقد ارکسیسم انسانگرایانه مکتب فرانکفورت بودند. به زعم او این مکتب پایه های نظری مارکسیسم را تهدید میکرد. التوسر یک مارکسیست ساختارگرا بود که مفهوم ایدئولوژی در اندیشهٔ مارکس را بیش از پیش پروراند. او با پیروی از مارکس بر این باور بود که هر نظام اجتماعی برای ماندگاری ناگزیر از بازتولید شرایط و روابط تولید است یا به عبارتی هر صورت بندی اجتماعی باید شرایط تولید خودش یا نیروهای تولید و روابط تولیدی موجود را بازتولید کند. آلتوسر در دیدگاهی ضد اومانیستی عقیده داشت که انسانها صاحب اختیار و آزادی کامل نیستند، بلکه موجوداتی وابسته به نیروهای تاریخی و غیرشخصی مبارزات طبقاتیاند.
از آثار این فیلسوف میتوان به کتاب های برای مارکس، سیاست و تاریخ، لنین و فلسفه و موضعگیری ها اشاره کرد.
آلتوسر در بیست و دوم اکتبر سال ۱۹۹۰ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب ما و ماکیاولی
ما با مسئلهای که ماکیاولی مطرح میکند آشنا هستیم: ایجادِ اتحادِ ملیِ ایتالیا. اینجا، نه با نوعی تفسیر ــ همانندِ تفسیری که گرامشی به دست میدهد و عمدتاً از دی سانکتیس اقتباس شده ــ بلکه با دیدگاهی سروکار داریم که ماکیاولی بهصراحت طرح کرده است. او این دیدگاه را در جایجایِ شهریار و گفتارها بیان کرده ــ مثلاً، در فصلِ ۱۲ کتابِ اولِ گفتارها، آنجا که به نکوهشِ سیاستهایِ کلیسایِ کاتولیکِ رُم پرداخته است:
کلیسا، هنوز هم که هنوز است، این سرزمین را تکهتکه نگه داشته، و واقعِ امر این است که هیچ سرزمینی از اتحاد و نیکبختی برخوردار نمیشود، مگر آن که مانندِ اسپانیا یا فرانسه بهصورتِ یکپارچه، زیرِ لوایِ دولتی جمهوری یا پادشاهی به سر برد. تقصیرِ این که ایتالیا چنان نیست و بهشیوهیِ جمهوری یا پادشاهی اداره نمیشود، فقط به گردنِ کلیسا است. کلیسا با این که مرکزش در ایتالیا است، و اقتدارِ دنیوی و اینجهانی هم دارد، اما هرگز چنان نیرومند و بامهارت نبوده که دیگر بخشهایِ ایتالیا را نیز به تصرفِ خود درآورد، و به تنها حکمرانِ این کشور بدل شود….
در فصلِ ۲۶ شهریار، ماکیاولی لورنتسو مدیچی را ترغیب میکند که «ایتالیا را از یوغِ بربرها و بیگانگان برهاند». رهانیدنِ ایتالیا یعنی زایاندنِ ملتِ ایتالیاییها، یعنی تشکیلِ ملتِ ایتالیا تحتِ فرمانِ یک شهریارِ جدید. و در این بزنگاه که بیدرنگ از راه میرسد، همهچیز دستبهدست هم داده و شرایط برایِ ایتالیا مهیا است. چرا؟ چون در ایتالیا، «مادّهای هست که به مردِ دوراندیش و توانا این فرصت را میدهد که به آن شکل و صورتی بدهد که برایِ خودِ او سرفرازی و برایِ ساکنانِ آن بهروزی به بار بیاورد». این شکل و صورت شهریاریِ تازهای زیرِ فرمانِ یک شهریارِ جدید خواهد بود؛ شهریارِ جدیدی که کشور را نه زیرِ دستِ یک جبّار، که تحتِ امرِ پادشاهی متحد میسازد که طبقِ قانون حکمرانی میکند. این مادّه وضعیتِ ایتالیا در «حالِ حاضر» است ــ به عبارتِ دیگر، بزنگاهی است با سه مشخصهیِ عمده.
اولین مشخصه نگونبختیِ بیپایانِ ایتالیا است، که عمقِ این نیستیِ تاریخی و، در نتیجه، این خالیبودن را نشان میدهد:
برایِ این که دلیری و ارزشِ روحِ ایتالیایی بازشناخته شود، ایتالیا ناگزیر بود که به تنگناهایی بسیار دشوار فروغلتد تا در آنها خود را بیابد: بردهتر از عبرانیان، ستمدیدهتر از ایرانیان، پراکندهتر از آتنیها، بی هیچ رهبرِ مطمئن، و بی هیچ نظم یا سامان، مغلوب، غارتزده، پارهپاره، اشغالشده و لگدکوب، خلاصه، بهکلّی ویران.
چنان است که گویی بسیاریِ این مصیبتها ایتالیا را بیشکل کرده، و از این رو، حالا ــ بسیار بیش از کشوری که از پیش شکلِ خود را یافته ــ آماده است تا بهدستِ پیکرتراشی جدید شکل و صورت داده شود. نگونبختیهایِ تاریخاش ایتالیا را چنان به مادّهای خام و ناپخته بدل کرده که شهریار بهآسانی خواهد توانست قالبی به آن بدهد، درست مانندِ برگهیِ سفیدی که شهریارِ جدید میتواند هر چیزی بر آن بنویسد.
حجم
۲۰۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۲۰۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه