کتاب زن
معرفی کتاب زن
کتاب زن نوشته زهرا علیآبادی است. این کتاب مجموعهای از اشعار این شاعر توانمند است که روایت از احساسات و زنانگی شاعر دارد، احساساتی که با خود به دوش میکشد و آن را در کلمات و تعبیرات تازه بازآفرینی میکند.
کتاب زن، زنانگی و اندوه و شادی و عشق یک زن است در زبان شعر.
خواندن کتاب زن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به شعر معاصر پیشنهاد یمکنیم.
بخشی از کتاب زن
برهنه بمیرم تا پدرم زنده بماند
پدرم جانم بود
پدرم پشتوانهام بود
پدرم زندگیام بود
ومن باید برهنه میمُردم تاپدرم زنده بماند
من که نمیدانستم اما گویی پدرم فهمیده بود قرار است برای زنده
ماندنش بمیرم
او مُرد
و من زنده ماندم
خوشبخت؟
خوشبختیاش کدام دردم را تسکین میدهد
وقتی مسافت بین شانه و سرش را برای خوشبختیام ندارم؟
راستش من خودخواهم
من مغرورم
من دیوانهام
برایت آرزوی خوشبختی نمیکنم
برایت آرزوی حال خوب نمیکنم
برایت آرزو نمیکنم که زندگی همیشه وفق مرادت باشد
برایت آرزو نمیکنم که همیشه خنده بر لبانت باشد
برایت آرزو نمیکنم که کسی خوشبختت کند
نه، من نمیتوانم چنین آرزوهایی کنم وقتی قلبت رضا نیست
میدانی من دلم میخواهد غرق شوی در مشکلات و بعد که به خانه رسیدی
زنت غذای سوختهای پخته باشد تو هم عصبانی شوی و سرش داد بزنی و
گرسنه بخوابی
دلم میخواهد تمام آرزوهایی که داری به باد برود و به هیچکدامشان نرسی
دلم میخواهدکسی که با تو زیر یک سقف میرود دوستت نداشته باشد
دلم میخواهد وقتی مریض شدی کسی نباشد از تو پرستاری کند
همین کافیست که دیگر غذاهای خوشمزه برایت نپزد
همین کافیست که شبها اگر خوابت نبرد قصه نخواند که خوابت ببرد
همین کافی ست که صبح از خواب بیدار شدی او خواب باشد و تو بدون
صبحانه سر کار بروی
همین کافی ست که وقتی ناراحتی با بچه بازی هایش حالت را خوب نکند.
و هیچوقت یادش نماند چه چیزهایی را دوست داری و از چه چیزهایی...
همین برایم کافی ست
باید خودم را ازاین کلبه رها کنم
باید پرواز کنم
باید خودم را متقاعد کنم که دور شوم از این دیار
اینجا هوا بقدری سنگین است
اینجا نفسها در سینه حبس است
این کلبه جای خطرناکی ست
نکند کسی دراین کلبه را به صدا درنیاورد؟!
چند روزیست
که طلوع خورشید را نظاره گرم
اما نمیدانم چرا شب ادامه دارد...
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه