کتاب وروجک تازه وارد
معرفی کتاب وروجک تازه وارد
کتاب وروجک تازه وارد نوشته کاترینا نانستاد و ترجمه زهرا ساعدی است. کتاب وروجک تازه وارد را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب وروجک تازه وارد
اینگه ماریا با یک کشتی از کُپِنهاگ تا جزیرهٔ بُرنهُلم میرود تا کنار مادربزرگش زندگی کند، اما جزیره چیزی عجیب در خودش دارد، همه جدی و بداخلاق هستند و بچهها فقط باید دیده شوند اما نباید صدایی از آنها در بیاید. ولی یک چیزی متفاوت است ماریا نمیتواند شیطان نباشد، ناگهان همهچیز تغییر میکند. گویا همه منتظر همین شیطنت بودند.
خواندن کتاب وروجک تازه وارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب وروجک تازه وارد
توی پهلوی بز زمزمه میکنم: «من دختر شجاعیام. کاری میکنم مامان بهم افتخار کنه.»
و بعد خوابم میبرد.
مادربزرگم در بندر اسوَنیک میآید دنبالم. ما تا حالا همدیگر را ندیدهایم، ولی من میدانم خودش است چون تنها زن آنجاست. کوتاه و گرد است، مثل بشکه. سرتاپا سیاه پوشیده، شالِ روی سرش، پیراهن، چکمهها و شالِ گردنش؛ حتی چشمهایش هم سیاهاند، انگار دوتا کشمش را فشار دادهاند توی صورت پُرچینوچروکِ خاکستریاش. لبخند نمیزند.
نمیدانم زیرپوشش هم سیاه است یا نه. حتی زیرپوش تیره هم برای اینکه شادی را از صورت هرکس پاک کند، کافی است. او روی زمینِ صاف منتظر میایستد و من مجبور میشوم پُل تختهای و تمام مسیر طولانی و سنگی اسکله را تنهایی بروم. من تمام این راه را تنها سفر کردهام، و حالا مجبورم آخرین قسمت سفرم را هم تنهایی بروم.
احساس میکنم یک طرف سرم سنگینتر است، و به او که میرسم، چرایش را میفهمم.
مادربزرگ جا میخورد. «با موهات چیکار کردی، بچه؟»
به سرم دست میکشم و همان جایی که قبلاً گیسِ بافتهٔ بلندم بود یک دسته موی سیخسیخی حس میکنم. وقتی خواب بودم، بز موهای یک طرف سرم را خورده.
داغی اشکهایی را که توی چشمم حلقه میزند حس میکنم، ولی بهشان اجازه نمیدهم که بریزند. نباید دلم برای خودم بسوزد. مهم نیست طرف راست سرم چقدر کچل شده. مهم نیست چقدر دلم میخواهد مادرم الان اینجا باشد. مهم نیست چقدر طول بکشد تا مادربزرگ بغلم کند و بگوید از دیدنم خوشحال است.
میگوید: «همینجا بمون، بچه.» و میرود طرف اسکله تا برای چندتا مرد رئیسبازی دربیاورد. من با خودم چمدان بزرگی آوردهام و او خوشش نیامده. چون مردها باید آن را بیاورند و پشت گاری بگذارند و برای این کار باید به آنها پول بدهد.
منظورش این است که من برایش دردسر درست کردهام.
با خودم فکر میکنم: نفست رو حبس نکن و منتظر بغل نباش؛ اینگه ماریا یَنسِن.
حجم
۱۱۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۱۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب هم خیلی قشنگ بود از نشر پرتقال:)
ماریا یه دختر کوچولو که بعد از مرگ مادرش مجبور میشه وارد جزیره برنهلم بشه تا با مادربزرگ بداخلاقش زندگی کنه. اما اون همیشه شیطنت میکنه و....🍒🍓💙
داستان و موضوع عالی بود و جوری که نوشته شده بود،آدم رو به عمق کتاب می کشید و به فکر وا می داشت...
عالیییییییییییییییییییییییی
سلام این کتاب رو سال ۱۴۰۰ تو بیمارستان خوندم خوب بود. همین کتاب باعث شد کمتر حوصله سر بره.