دانلود و خرید کتاب شفای دل لوئیز ال. هی ترجمه شهره عبداللهی (قراچه داغی)

معرفی کتاب شفای دل

کتاب شفای دل اثر مشترکی از لوئیز ال. هی، از مربیان زمینه خودباوری، و دیوید کسلر، کارشناس و روان‌شناس حوزه سوگواری و فقدان است. آن‌ها در این کتاب درباره راه و روش رسیدن به آرامش بعد از بروز جدایی، طلاق و مرگ صحبت می‌کنند. 

این کتاب را با ترجمه شهره عبداللهی (قراچه داغی) می‌خوانید. 

درباره کتاب شفای دل

شفای دل کتابی برای رسیدن به آرامش بعد از بروز جدایی، طلاق و مرگ است. هر کدام از این وقایع در زندگی ممکن است باعث ایجاد درد و یا شکستگی قلب ما شوند. چنین تغییرات عظیمی تاثیرات خود را می‌توانند در زندگی به صورت منفی نشان دهند. از ایجاد اختلال در زندگی عادی و روزمره گرفته تا بیماری‌های جسمی و روحی. اما بعد از هر دوره اندوه و شکستی باید دوباره بلند شد. قلب شکسته و زخم خورده را التیام بخشید و رنج را از زندگی زدود. 

لوئیز ال هی و دیوید کسلر در کتاب شفای دل به شما کمک می‌کنند تا دوران سوگواری را پست سر بگذارید و سپس با آرامشی که شایسته رسیدن به آن هستید، زندگی را از سر بگیرید. این کتاب کمکتان می‌کند تا درد فقدان و جدایی را درک کنید و بعد از آن با کمک راهکارهایی که ارائه شده است، برای درمان خودتان اقدام کنید. قدمی برای زندگی خود بردارید و در آرامش و آسایش به زندگی خوبی که لیاقتش را دارید، برسید.

کتاب شفای دل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شفای دل برای تمام کسانی است که به دنبال رسیدن به آرامش هستند. اگر به تازگی جدایی را پشت سر گذاشته‌اید یا با فقدان عزیزانتان دست و پنجه نرم می‌کنید، این کتاب به شما کمک می‌کند تا آرامشتان را باز یابید.  

درباره لوئیز ال. هی

لوئیز لین هی ۸ اکتبر ۱۹۲۶، در لس‌آنجلس به دنیا آمد. او به عنوان یکی از مربیان پیشگام در زمینه خودباوری شناخته می‌شود.

لوئیز هی دوران کودکی و نوجوانی سختی را پشت سر گذاشته بود؛ ناپدری‌اش فردی خشن بود و همواره او و مادرش را مورد اذیت و آزار قرار می‌داد. در سن ۵ سالگی توسط همسایه اش مورد تجاوز قرار گرفت. در ۱۵ سالگی در حالیکه باردار بود دبیرستان را ترک کرد. در ۱۶ سالگی فرزندش را به دنیا آورد.  مدتی را در شیکاگو زندگی کرد و با همکاران مد طراحی کرد. این شغل باعث شد تا موفق شد. بعد از آن به نیویورک رفت.

در نیویورک با آثار فلورانس اسکاول شین و ارنست هولمز در خصوص تفکر نو آشنا شد. در آن زمان آن‌ها ادعا می‌کردند که خوش‌بینی می‌تواند شرایط مادی مردم را تغییر داده و همچنین مشکلات جسمی ‌را برطرف سازد. لوئیز این تفکر را باور کرد و تحقیقات زیادی انجام داد و نهایتا در سال ۱۹۷۲ اولین کتابش را با نام شفای تن منتشر کرد. این اثر با فروش در ۳۳کشور جهان و ترجمه به ۲۵ زبان دنیا به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های زمان خود بدل شد.

زمانی که لوئیز در اوج شهرت بود متوجه شد که سرطان دارد اما فلسفه شخصی و باورهایش به او کمک کرد تا این بیماری را به طور کامل از بین ببرد. او موسسه انتشاراتی خودش را با نام هی‌هاوس اداره می‌کرد که از نشیمن خانه‌اش شروع و به یکی از مشهورترین موسسات چاپ تبدیل شد.

لوئیز هی در نهایت در ۳۰ اوت ۲۰۱۷ در ۹۰ سالگی چشم از دنیا فروبست.

درباره دیوید کسلر 

دیوید کسلر در سال ۱۹۵۹ متولد شد. او یکی از شناخته‌شده‌ترین کارشناسان در حوزه‌ اندوه و فقدان است. او به ‌اتفاق الیزابت کوبله دو کتاب پرفروش نوشت است؛ این دو کتاب درباره غم و اندوه و همچنین درس‌های زندگی هستند. 

دیوید کسلر نویسنده‌ کتاب پرفروش آسایشگاهی، نیازهای فرد در شرف مرگ است. مادر ترزا این اثر را ستوده است. از میان آثار دیگر او می‌توان به الهامات، سفرها و اتاق‌های شلوغ اشاره کرد. او برای بوستون گلوب، سانفرانسیسکو کرونیکل و...مطلب می‌نویسد. داوطلبانه در صلیب سرخ حضور دارد و در هیأت مدیره‌ی بنیاد فارا فاست نیز خدمت می‌کند.

بخشی از کتاب شفای دل 

همان‌طور که با لوییز حرف می‌زدم، به این فکر بودم که چطور بعضی از آدمها هستند که همیشه راه منفی را درپیش می‌گیرند، درحالی‌که بعضی‌های دیگر نهایت سعی خودشان را می‌کنند تا همه‌چیز را در روابط به بهترین وجه سر و سامان بدهند و راه مثبت را پیدا کنند. برای نمونه، مورد دارن و جسیکا را درنظر بگیریم. دارن مذهبش را فقط چیزی می‌دانست که از پدر و مادر و خانواده‌اش به او رسیده بود، نه چیزی که خودش برای خودش انتخاب کرده باشد. اما بعد او و جسیکا مطالعاتی در زمینه مذهبشان انجام دادند و شروع به کلیسا رفتن کردند.

دارن گفت: «مراسم مذهبی برایمان جا افتاد، مثل هر موضوع دیگری، مثل خانه خریدن، عاشق شدن، ازدواج کردن، پول درآوردن و خیلی چیزهای دیگر، اما بدون هیچ قضاوتی. فقط پذیرش و آگاهی. این صحبت معنوی خیلی فراتر از آن عشقی بود که من و جسیکا در محیطش بزرگ شده بودیم. تا سال‌ها ما به مطالعه، مراقبه کردن و شرکت در جلسات ادامه دادیم. خنده‌دار اینجا بود که سال‌ها بعد فهمیدیم عبارت هرکسی به سزای عمل خودش می‌رسد، که ملکه ذهن ما شده بود، خیلی شبیه به قانون طلایی پدر و مادرهایمان بود.»

بعد از ۲۲ سال ازدواج که دارن آن را وصلت موفقی می‌دانست، یک مرتبه دید که همه‌چیز تغییر کرده است. جسیکا بعدآ برایم این‌طور گفت: «ظاهرآ نیمی از عمر ما گذشته بود و هنوز خیلی چیزها بود که از آن سر درنیاورده بودیم. من اول به این نتیجه رسیدم. می‌خواستم از این رابطه بیرون بیایم. از نظر روابط جنسی یا امور روزمره زندگی با هم مشکلی نداشتیم. مشکل اینجا بود که من تعهدی را برای تمام عمر امضا کرده بودم، بدون اینکه به درستی بدانم این عمر چقدر طول می‌کشد و چه کارهایی هست که باید انجام شود. من دارن را خیلی دوست داشتم، اما او دوست داشت بدون اینکه کاری بکند فقط در منزل بماند و استراحت کند. آن زندگی بدون تحرکی که مناسب دارن بود مرا خسته می‌کرد.

«وقتی به او گفتم از این نوع زندگی که بین ما جریان دارد خسته شده‌ام و دلم می‌خواهد که به آن خاتمه بدهم، خیلی عصبانی شد. فکر کرد دارم به زندگی‌مان پشت پا می‌زنم. این مسئله را شخصی قلمداد کرد، اما مسئله اصلا شخصی نبود. مرا متهم به این کرد که دیگر دوستش ندارم، اما این واقعیت نداشت. من هنوز او را دوست داشتم، ولی واقعیت این بود که زندگی رویایی بین ما دیگر تمام شده بود. می‌دانستم که اگر به این زندگی ادامه بدهم، به هر دو نفرمان بد خواهد گذشت. خیلی ناراحت‌کننده بود، اما من باید می‌رفتم.»

واقعیت این است که همه ما دائما در راستای کشف زخم‌هایی در وجودمان حرکت می‌کنیم که باید شفا پیدا کنند. حرکت ما ممکن است همیشه هموار یا مشخص نباشد، اما عشق همیشه همه چیزهای غیر همگون با خودش را برای التیام پیدا کردن به در خانه ما می‌آورد. بنابراین درحالی‌که دارن دلش از این جدایی شکسته بود، همسرش احساس ترس و ناراحتی نمی‌کرد و می‌رفت تا چیزهای تازه‌ای را کشف کند. او درحالی‌که وسایلش را جمع می‌کرد، اشک‌های دارن را از صورتش پاک کرد و گفت: «تو فکر می‌کنی که دارم ترکت می‌کنم، اما این‌طور نیست. از این خانه بیرون می‌روم، اما هنوز در این دنیا با تو خواهم بود. فکر می‌کنی که من دیگر دوستت ندارم، ولی دارم و این کاری است که برای هر دوی ما بهتر است. می‌دانم که اگر این کار در سطحی برای آینده من بهتر است، پس باید برای آینده تو هم بهتر باشد.»

کاربر ۱۹۲۳۹۵۳
۱۴۰۲/۰۹/۲۷

هر چند نمونه ای از مطالب این کتاب رو مطالعه کردم فکر میکنم دقیقا در رابطه با مشکلی‌ که من دارم صحبت میکنه

قلب شکسته در عین حال قلبی است گشوده.
کاربر ۳۳۱۸۶۶۰
گرچه طبیعی است که وقتی شما عزیزی را از دست می‌دهید قدرت خودتان را فراموش کنید، اما حقیقت این است که بعد از بروز جدایی، طلاق یا مرگ عزیزی، نیرویی در درون شما باقی می‌ماند تا واقعیت جدیدی را خلق کنید
کاربر ۳۳۱۸۶۶۰

حجم

۱۴۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۴۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان