کتاب پدیده های روحی
معرفی کتاب پدیده های روحی
کتاب پدیده های روحی نوشته رضا جمالیان، گزارشهایی از محافل مشاهدات و تجربیات روحی است. این کتاب به بیان تجربیات و مشاهدات ماورالطبیعه انسانها میپردازد.
درباره کتاب پدیده های روحی
در این کتاب، رضا جمالیان، گزارشهایی از محافل مشاهدات و تجربیات ارتباط با ارواح و اجنه را نوشته است. این کتاب شامل داستانها و تجربیاتی است که او در طی این سالها موفق به جمعآوریشان شده است. این کتاب شامل بخشی از تجربیات افراد در مواجه با رخدادهای ماورالطبیعه است که گاهی در زندگی همه اتفاق میافتد اما توجیهی برای آن نمییابیم. این رخدادها میتواند مواجه شدن با اجنه، جلسات احضار ارواح، مشاهده پریان و ... باشد که با رویکردی بیطرفانه در این کتاب نقل شدهاند.
کتاب پدیده های روحی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به داستانها و پدیدههای ماورالطبیعه علاقه دارید خواندن کتاب پدیدههای روحی را به شما پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پدیده های روحی
برای آرام کردن کربلایی، او را روی یکی از صندلیها نشاندیم و بهاصرار یک لیوان چای به او خوراندیم. آرامتر که شد، چند مورد از دیدههایش را تعریف کرد و با گفتههایش فضایی دلهرهآور به وجود آورد، البته کسی به روی خود نمیآورد.
پس از مدتی آن دو جوان و کربلایی رفتند و من و آن خویشاوند مسن در خانه تنها ماندیم. حدود نیمههای شب بود که ما هم در دو اتاق دور از هم خوابیدیم و برای بهتر خوابیدن، تمام چراغها را خاموش کردیم.
هنوز ساعتی از شب نگذشته بود که صدای شدید برخورد یک نفر با درِ اتاق خواب و سقوط دردناک او بر زمین مرا از خواب بیدار کرد. زمانی که چراغ را روشن کردم، آن خویشاوند را دیدم که وحشتزده به من نگاه میکند، درحالیکه با هر دو دست محکم سرِ ضربهخوردهاش را گرفته بود. او پرخاشگرانه خانه مرا مسکن اجنه مینامید و آنچه برایم تعریف کرد، تقریباً چنین بود:
هنوز چند دقیقهای از خواب من نگذشته بود که صداهایی از داخل کمد مرا از خواب بیدار کرد. ابتدا این صداها را به موشها و سوسکها نسبت دادم، ولی پس از اینکه دیدم درِ کمد آهسته آهسته باز میشود، از سر کنجکاوی آمیخته با ترس گوشهایم را تیز کردم. بااینکه چراغ اتاق خاموش بود، زیر نور ضعیفی که از چراغهای بیرون به داخل اتاق میتابید، دیدم دو آدمک موتورسیکلتسوار، که به پلیس موتورسوار اسباببازی پسران شباهت زیادی داشتند، از کمد خارج شدند و مدتی در اطراف اتاق حرکت کردند. من از وحشت زیاد دیگر تاب نیاوردم و بهسرعت از رختخواب خارج شدم و به طرف اتاق تو آمدم.
از آنجا که او جرئت بازگشت به اتاقخوابش را نداشت، من رختخواب او را به اتاق خواب خودم منتقل کردم و او شب را در جوار من به صبح رساند. او دیگر حاضر نشد در شبهای تنهایی مونس من باشد و حتی صحبتهایش وحشت زیادی در دیگران نسبت به خانه ما ــ مخصوصاً همان اتاق خواب ــ به وجود آورد.
چند ماه بعد، دختر یکی از خویشاوندان که دانشجو بود، در آن اتاق به ادراکی مشابه رسید.
حجم
۱۳۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۳۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
نظرات کاربران
زیاد خوب نبود... به نحوی پشیمان از خرید شدم...