دانلود و خرید کتاب جاده ای به ناکجا دیو ایگرز ترجمه ایمان مختار
تصویر جلد کتاب جاده ای به ناکجا

کتاب جاده ای به ناکجا

نویسنده:دیو ایگرز
انتشارات:انتشارات خوب
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب جاده ای به ناکجا

کتاب جاده ای به ناکجا نوشته دیو ایگرز است که با ترجمه ایمان مختار منتشر شده است. این کتاب ماجرای عجیبی است از سرنوشت ملت‌هایی که درگیر جنگ هستند. دو کارگر بی‌‌نام و نشان جاده‌‌سازی برای پروژه دوازده روزه در یک منطقه کار می‌کنند که ناگهان وارد یک دنیای عجیب می‌شوند. 

ناکجاآبادی که آن دو کارگر در آن گیر کرده‌اند مانند اطلاعات مخاطب است هیچ چیز از آن نمی‌دانند و فقط با حوادثی عجیب روبه‌رو می‌شود. خواننده هم با شخصیت‌ها همراه می‌شود. تصویر دنیایی که اثرات جنگ در آن مشخص است

خواندن کتاب جاده ای به ناکجا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب جاده ای به ناکجا

چهار گفت: «سوار شو.» او داخل تاکسی‌ای نشسته بود که در محوطهٔ هتل منتظر بود. نُه تازه از سرسرای هتل بیرون آمده بود. ساک پارچه‌ای در دست و صندل به پا، شبیه گردشگری بود که گشت‌وگذار یک‌روزه‌ای را آغاز کرده است. سوار شد و تاکسی به راه افتاد.

چهار گفت: «باید کفش‌هات رو عوض کنی.»

نُه دهانش را باز کرد و سرش را مانند حیوان یک‌وری کرد و لبخند زد. گویی در فکر انتخاب حرف بامزه‌ای از میان بی‌شمار بذله‌هایی بود که می‌توانست بگوید؛ اما چیزی نگفت و دوباره موهایش را از روی پیشانی عقب زد.

چهار این نوع آدم‌ها را می‌شناخت؛ آدمی که هرچیزی و بیش از آن وجود خودش، اسباب سرگرمی می‌شد. موهایش را طوری بلند کرده بود که جلوی دیدش را می‌گرفت و مجبور بود روزی صد بار آن را از جلوی چشم‌هایش عقب بزند. احمقانه بود. برای مردی چنین خوشگذران، این کار نوعی ماجراجویی بود و تفریح.‌

اما چهار نمی‌خواست زیاد در آن شهر بماند. هوای شرجی آنجا، حتی هنگامی که با ماشین از فرودگاه به شهر می‌آمد، مصیبت بود. می‌دانست وقتی از چنین گرمایی در عذاب است، مدام دچار جمود خلسه‌ای۱ می‌شود و از کوره در می‌رود؛ اما کولر آر.اس.‌۸۰ روشن بود و مأموریت هم ساده. قرار بود جاده‌ای دوبانده و دویست‌وسی کیلومتری را آسفالت و خط‌کشی کنند تا جنوب روستانشین کشور به پایتخت، در شمال شهرنشین متصل شود. مسیر باز بود، جاده هموار و کوبیده‌شده؛ اما فصل بارندگی به زودی از راه می‌رسید و اگر جاده آسفالت نمی‌شد، همهٔ زحماتشان به سرعت بر باد می‌رفت. چهار، نقشه‌ها را بررسی کرده و جاده را در تصویرهای ماهواره‌ای دیده بود. پیش از آن، هیچ‌گاه روی جاده‌ای این‌چنین مستقیم کار نکرده بود. این جاده از میان بوته‌زار، صحرا، جنگل و روستاها رد می‌شد. در تمام مسیر، تپه، کوه یا شهری وجود نداشت و تقریباً هیچ مانعی سر راه نبود.

نُه گفت: «پس تا الان توی پروژه‌های زیادی بوده‌ای.» لحنی محترم و جدی به خودش گرفته بود؛ اما این‌جور تظاهرها به او نمی‌آمد. دوباره لبخندی روی لب‌های زنانه‌اش نقش بست.

چهار گفت: «این شصت‌وسومین مأموریتمه.» و همان جا حرفش را تمام کرد. ظرف هشت سال، بیش از دوازده هزار کیلومتر جاده را در چهار قاره آسفالت کرده بود.

نُه پرسید: «تا حالا توی دردسر هم افتاده‌ای؟»

چهار فقط دو بار با اسلحه تهدید شده بود. او با شغلی که داشت، اغلب در زمان و مکانی کار می‌کرد که خشونت و قساوت بسیاری در آن اتفاق می‌افتاد. البته هیچ‌کدام مانع کارش نشده بودند. در یکی از مأموریت‌های قبلی، دیده بود که چیزی از آسمان سقوط می‌کند. بعدها فهمید که با موشک زمین‌به هوا، هواپیمای مسافربری را هدف گرفته بودند. او از کنار چاه‌های آبی گذشته بود که از انبوه جنازه، مسموم شده بودند. یک بار هم چند دقیقه پس از مصلوب شدن فردی، به صحنه رسیده بود؛ با این حال جواب داد: «نه.»

نُه پرسید: «قبلاً با این ماشین کار کرده‌ای؟»

چهار گفت: «آره.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۱۲۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان