کتاب مغز کاغذی
معرفی کتاب مغز کاغذی
کتاب مغز کاغذی نوشته مهرداد اسمعیلپور داستانی خواندنی است. او در این داستان از زندگی و احساسات یک انسان غمگین و افسرده نوشته است.
شخصیت اصلی داستان فردی است که حالا چهل سال دارد. اما خودش را و کل مسیر زندگیاش را یک مسیر شکست خورده میبیند. او در این داستان با نوعی واگویههای ذهنی ما را با زندگی، عشق و شکستهایش آشنا میکند و از روزگاری که بر او رفته است، مینویسد.
کتاب مغز کاغذی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان و دوستداران داستانها و ادبیات داستانی ایران را به خواندن کتاب مغز کاغذی دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب مغز کاغذی
تمام سالهایی که گذشتهاند پر از افسوسهاییاند که دهانشان تا ابد باز میماند. پر از ای کاش نگفته بودم یا گفته بودم. ای کاش مانده بودم یا رفته بودم. تمام سالهایی که نگذشتهاند و نیامدهاند پر از امیدهایی هستند که بیهوده برایشان سر و دست میشکنیم؛ من ثروتمند میشوم. من خوشبخت میشوم. من در آرامش میمیرم. غمی تار و پود مرا بافته؛ که گاه و بیگاه شعله میکشد و بغض گلویم را میگیرد. من امیدوارم اما نیمی از من برای همیشه در آن سالها جا مانده. نیمی که دوست ندارد پیش بیاید.
من مجموع اشتباهاتی هستم که از آنها گریختهام. مجموع ترسهایی که با ترس بیشتر، کنارشان زدهام. من هنوز، کودکیام که نمیداند. هنوز، نوجوانیام که نمیخواهد و هنوز، جوانیام که میترسد. دوباره جلوی آینۀ تمام قد اتاق مینشینم و از خودم میپرسم چگونه به اطمینان میرسی؟ چگونه میدانی و میفهمی که خوب پیش آمدهای؟ چگونه دردهایت را توجیه میکنی؟ چگونه باور میکنی شادی خودش را با تو درگیر کرده؟ اما بعد سکوت، باز لبهایم را به تار و پودم گره میزند. خیره میشوم و مثل همیشه لالمانی میگیرم.
مرا ببخش که فراموشت کردم و فراموشم کن که بخشیدمت. بلند میشوم. دیگر نیازی به گفتگوهای طولانی و بیدلیل نیست. دیگر نباید خودم را گول بزنم. دیگر با آینهها کاری ندارم. سرم را آرام روی تخت میگذارم. تمام آرزوی من همین است؛ که ثانیهای دیرتر نرسیده باشم؛ که گم نشده باشم؛ که بتوانم آسوده بخوابم.
به کودکی برمیگشتم. چقدر تکراری و مسخره است که همهچیز با به دنیا آمدن آغاز میشود. چهلوچند سالم شده است و هنوز نمیدانم سیگارهایم را چگونه درستوحسابی روشن کنم. اصلاً نمیدانم چرا سیگاری شدهام. شاید من کلیشه باشم. کلیشه آدمهایی که شکستخوردهاند. آدمهایی که فراموششدهاند؛ که دیگر حوصله یادآوری خود به دنیا را ندارند. شاید من پیروز شدهام، در نبردی که هیچکس در آن حاضر به مبارزه با من نشد.
حجم
۵۰۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۵۰۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه