دانلود و خرید کتاب دختر مکانیکی آنا مازولا ترجمه هدی مقصودی
تصویر جلد کتاب دختر مکانیکی

کتاب دختر مکانیکی

نویسنده:آنا مازولا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دختر مکانیکی

کتاب دختر مکانیکی نوشتهٔ آنا مازولا و ترجمهٔ هدی مقصودی است. انتشارات متخصصان این کتاب را منتشر کرده است.

درباره انتشارات متخصصان

انتشارات متخصصان با توجه به تخصص چندین ساله در صنعت چاپ و نشر کتاب و داشتن شناخت کامل و جامع از بازار، اقدام به چاپ بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ جلد کتاب در رشته‌های ادبی شامل شعر و داستان و رمان، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و رشته‌های مهندسی کرده است. آغاز کار انتشارات متخصصان به سال های ۸۵-۸۶ برمی‌گردد و در طول این سال‌ها به واسطهٔ تجربه و شناخت پذیرای چاپ کتاب بیش از ۲۰۰۰ نویسنده بوده است.

خواندن کتاب دختر مکانیکی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دختر مکانیکی

«امروز روزی بود که مامان دختر‌ها را قیمت‌گذاری می‌کرد. بهترین کار برای چنین روزی دزدکی بیرون‌زدن است؛ به همین خاطر بود که الآن مادلین از جلوی کشتارگاه رد شد، جایی که خون به شکل بریدگی تیره‌ای در وسط برف یخ بسته بود و جایی که لاشه‌ها از قلاب آویزان و ماتحت رنگ‌پریده‌شان سمت آسمان صبحگاهی بود. در آن هوای سرد، دست‌های بی‌دستکش‌اش تیر می‌کشیدند و پوست سر انگشتانش ترک‌خورده و سرد بودند. وقت زیادی برای بیرون‌ماندن و پیاده‌روی‌کردن نداشت، اما لعنت به‌ او اگر قرار بود خانه بماند و به حرف‌های مامان گوش کند. به‌علاوه چیزی بود که او احتیاج داشت، چیزی که نمی‌شد برایش صبر کرد.

مادلین خیابان رو‌پاوه را رد کرد تا وارد پیچ‌و‌خم منطقه مونتوغگوی بشود. کوچه‌ها خیلی باریک و خانه‌ها خیلی بلند بودند، پس خورشید دور و تعفن داخل نگه‌داشته می‌شد. خیابان تاریک و یکسره مانند پشت شیطان بود. ساختمان‌های قدیمی مانند انبوه دندان‌ها به یکدیگر تکیه داده بودند، آجرکاری روبه‌زوال آن‌ها به یکدیگر چسبیده و پنجره‌هایشان با تکه‌های پارچه پوشانده شده بودند. هرازچندگاهی صورتی، احتمالاً متعلق به یک بچه، با نشانه‌هایی از گرسنگی از سایه‌ها بیرون می‌آمد. هر‌چند بودن در اینجا، در میان پایین‌ترین سطح از پایین‌ها - طبقه پایین، اصطلاحی که زاغه‌نشین‌ها و دزد‌های درکمین، بی‌خانمان‌ها و پا‌برهنه‌ها را با آن صدا می‌کنند- بهتر از جایی است که در خانه‌ مامان به اسم «آکادمی» می‌شناسند؛ جایی که موجودی مایحتاج کاملاً در نوسان است.

مادرش همیشه می‌گفت که این مکان آدم را غمگین می‌کند و حقیقتاً او از بودن در این مکان لذت نمی‌برد، ولی او کسب‌وکاری راه انداخته بود و بدن انسان چیز اسفناک در تغییری است. سینه‌ها می‌رسند و خشک می‌شوند، بیماری در آن ریشه می‌کند، پوست کشیده یا فرو می‌رود، زخم‌ها پر و پراکنده می‌شوند. بچه‌ها - علی‌رغم سدی از احتیاط - قرار نبود در حالی زندگی را شروع کنند که این موهبت را داشته باشند تا از شر سختی‌ها رها شوند. هرازچند‌گاهی اتفاقی می‌افتد، درست مانند اتفاقی که برای مادلین افتاد تا ارزش یک دختر را تنها در طول یک روز نصف کند. همیشه دختری خواهد بود، به زبان مامان حامله شده یا شکست‌خورده، در چمن‌زار رها شده باشد تا دیگران از او استفاده کنند. فقط درخیابان ‌پشتی‌های پاریس چمن‌زار وجود ندارد. تنها رود تیره‌ای از فضولات، بطری‌های شکسته و سر ماهی وجود دارد. درست حالا، در ژانویه است که تگرگ، برف و اشکال بی‌زاویه جلوی درها روی‌هم انباشته می‌شوند و گاه‌ و بی‌گاه هم لاشه‌های بدبو.

با رسیدن به منطقه سنت اوستاش، مادلین زیر نور پودری شکل زمستان رفت. هوا به‌خاطر دود و خاکستر، تیره شده بود. او محله فقیر‌ترین فقیرها را رد کرد و به مرز تقریباً مفلوک‌ها رسید. مغازه پرسروصدای هالز را دور زد و به جنوب، سمت پل جدید رفت، جایی که صندلی‌های ماشین‌های چهاردر، خز و جواهرات مصنوعی را بالای ناحیه فقیر نگه می‌داشت. همان‌طور که از خیابان ‌سنت‌هونوغ رد می‌شد، کالسکه‌ای طلاکاری شده با سرعت، مانند جرقه‌ای گیرا از داخل سنگ‌فرش‌ها، از کنار او رد شد و نگاه او به زنی با لباس اطلسی که در پشت شیشه بود،‌ افتاد. ممکن بود یک اشرافی باشد، یا همسر یک اشرافی در کالسکه صاحبش؛ چراکه تنها راه پولدار شدن برای یک دختر در پاریس همین بود.

بالاخره به رودخانه رسید، جایی که از آن می‌توانست قسمت بالایی کلیسای نوتردام را ببیند که سر به آسمان زمستانی گذاشته ‌شده. با نگاه کردن به فاصله آسمان با ساختمان‌ها، ممکن است تصور کنید که پاریس شهری ثروتمند، مکانی زیبا،شهر یادگیری و تقوا است».

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۰۰ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۰۰ صفحه

قیمت:
۹۲,۷۰۰
تومان