کتاب نیمه شبی آرام ویلیام وارتن + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب نیمه شبی آرام

کتاب نیمه شبی آرام

انتشارات:انتشارات خوب
دسته‌بندی:
امتیاز
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نیمه شبی آرام

کتاب نیمه شبی آرام نوشته ویلیام وارتن است که با ترجمه علیرضا شفیعی‌نسب منتشر شده است. این کتاب روایتی در جنگ جهانی است و تصویری سیاه از مرگ و جنگ به مخاطب نشان می‌دهد.

درباره کتاب نیمه شبی آرام

کتاب نیمه شبی آرام در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم در جنگل آردنس روایت می‌شود. داستان این کتاب درباره شش سرباز آمریکایی است که با هدایت رهبرشان ویلیام نات که دوستانش، وونت صدایش می‌کنند باید سربازان آلمانی را زیر نظر بگیرند. آن‌ها خسته و فرسوده از جنگی طولانی و بی‌رحمانه حالا وظیفه دارند تا در عمارتی قدیمی در دل جنگل پنهان شوند تا پایگاه دیده‌‌بانی آلمانی‌ها را در آن منطقه زیر نظر داشته باشند. چند روز بعد از ورودشان صداها و رفتارهای عجیبی از سربازان آلمانی می‌بینند که برای آن‌ها نشانه گذاشته اند. آن‌ها در این رفتارشان نشان می‌دهند می‌خواند تسلیم شوند تا دولتشان آن‌ها را به روسیه نفرستد، همه چیز به ظاهر عادی است اما در حقیقت آلمان‌ها نقشه‌ای دیگر دارند. 

خواندن کتاب نیمه شبی آرام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب نیمه شبی آرام

آهسته‌آهسته به‌سوی او پایین می‌روم و از خود می‌پرسم که حالا تکلیف چیست؟ الان چه می‌شود؟ به‌عنوان یک گروهبان چه کاری باید انجام دهم؟ روی ترکیبی از برف یخ‌بسته و برگ کاج لیز می‌خورم و می‌لغزم. تمام بدنم می‌لرزد. این روزها، بیشتر وقت‌ها آن‌قدر می‌لرزم که برای نقاشی کشیدن یا حتی نوشتن نامه‌ای ساده هم باید مدت زیادی منتظر بمانم تا کمی آرام شوم. تازگی‌ها با حروف بزرگ می‌نویسم چون سریع نوشته می‌شوند و بعید است این تیک‌های کنترل‌نشده و دیوانه‌وار حالت مرا لو بدهد.

در لبهٔ نهر کنار مادر چمباتمه می‌زنم. این آب حتماً مثل یخ سرد است، اما او با آن پاهای سفید و برهنه داخل آب زانو زده است. می‌دانم که خودم حتی با لباس و دم‌ودستگاه نظامی هم لاغرم، اما مادر چنان استخوانی است که سخت می‌توان باور کرد زنده است!

همان‌جا آرام می‌مانم. سنگ پرتاب کردنش را تماشا می‌کنم و حواسم متمرکز بین زانوهایش است. باید کاری کنم.

«بیا مادر، عینکت رو آوردم. تو گودال جاش گذاشته بودی.»

سرش را برمی‌گرداند و با نگاهی تهی، به من خیره می‌شود. کماکان در آن آب تند و سرد و زلال زانو زده و دست از چاله کندن برمی‌دارد. عینک را به‌سمت او می‌گیرم. آهسته و چهاردست‌وپا به‌سمتم می‌آید. عینک را می‌گیرد و روی چشمش می‌گذارد و دسته‌ها را با دقت پشت گوشش جا می‌کند. گریه‌اش بند آمده بود، اما حالا دوباره می‌گرید. کمکش می‌کنم تا از نهر بیرون بیاید. چیزی به او نمی‌گویم؛ یعنی حرف معناداری به ذهنم نمی‌رسد که بزنم. بعید می‌دانم مادر هم بتواند حرف بزند؛ حتی اگر بخواهد.

لباس‌هایش را یک‌به‌یک به دستش می‌دهم و او هم تنش می‌کند. چنان با طمأنینه لباس می‌پوشد و عمیق نفس می‌کشد که انگار صبح یکشنبه داخل آسایشگاه است. پوتین‌ها و جوراب‌هایش خیس خورده‌اند، اما پس از بستن دکمه‌های اورکتش، ظاهرش تقریباً عادی می‌شود؛ البته به‌جز صورت کبود و رنگ‌پریده و گریه‌هایش.

«مادر، تفنگ و کلاه آهنی و فانوسقه‌ت رو اونجا آستانهٔ جنگل گذاشتم. حالت چطوره؟»

مادر برای اولین بار از زمان فرارش، به چشمانم نگاه می‌کند. اشک و آب بینی روی صورتش پخش شده‌اند. خدایا، چقدر عجیب است مادر ویلکینزمان را این‌طور ببینیم. اسمش را مادر ویلکینز گذاشته‌ایم چون همیشه سرمان غر می‌زد که چرا این‌قدر شلخته‌ایم و چرا وسایل را پخش‌وپلا می‌گذاریم و یقلوی‌ها و قمقمه‌ها را تمیز نمی‌کنیم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

بریده‌هایی از کتاب

ناگه در دل سکوت، به مشامم می‌رسد بوی مشتی پر پرنده که می‌سوزد؛ رایحهٔ مرگ در یک گل!
Tuberosa
سلاح با قوسی بلند و پس از چرخش زیاد دست‌کم سی متر پایین‌تر روی زمین فرود می‌آید. تفنگ را چنان محکم پرتاب کرده که عینک لبه‌فلزی از روی چشمش به پرواز درمی‌آید، به سینهٔ من می‌کوبد و آهسته به درون گل‌ولای می‌افتد؛ مطمئنم خرد شده است. به من نگاه نمی‌کند. چهرهٔ مادر بدون عینک تهی به نظر می‌رسد و احتمالاً حتی اگر نگاه کند هم نتواند مرا ببیند.
Tuberosa
در دو ساعت و نیم گذشته حرف زیادی نزده‌ایم. پستمان چهار ساعت است. گاهی فکر می‌کنم مادر می‌گرید، اما نگاهش نمی‌کنم؛ خودم هم بغضم سنگین شده است، به همین خاطر نمی‌خواهم بحثی پیش بیاید. مادر حالا خلع‌سلاح شده است و به لبهٔ گودال می‌خزد. با فانوسقهٔ خود ور می‌رود تا بازش کند.
Tuberosa
خم می‌شوم و عینک مادر را با احتیاط از زمین بلند می‌کنم. سپس به نیم‌خیمهٔ گل‌آلودم فشاری می‌دهم و خودم را از کف گودال جدا می‌کنم. فریم عینک خم شده، اما هیچ‌جایش نشکسته است؛ شیشه‌اش مثل کف بطری شیر ضخیم است و سخت می‌شکند. اما لیز، کثیف، خیس و گل‌آلود شده است.
Tuberosa
قبل از اینکه میان درختان ناپدید شود، کلاه آهنی‌اش را نیز مثل دیسکی به‌طرف تفنگش می‌اندازد. طوری رفتار می‌کند که انگار واقعاً می‌خواهد از جنگ کنار بکشد! بدجور بر سر دوراهی مانده‌ام که دنبالش بروم یا پستم را حفظ کنم.
Tuberosa
مثل باد می‌دود و پشت‌سرش را نگاه نمی‌کند. بدون عینک، ممکن است هر لحظه به درختی بکوبد. فریاد زدن هم فایده ندارد، به همین خاطر فقط دنبالش می‌دوم و سعی می‌کنم جا نمانم. از کجا معلوم، شاید جفتمان را از میان لشکر و سپاه و ارتش و تمام عقب‌داران به بیرون از جنگ بکشاند.
Tuberosa
به نگهبانان گشتی یک هنگ خسته و ازهم‌پاشیدهٔ دیگر می‌رسیم. همه‌مان آن‌قدر می‌ترسیم که آماده‌ایم هرچیز را می‌بینیم با تیر بزنیم
Tuberosa
روی ترکیبی از برف یخ‌بسته و برگ کاج لیز می‌خورم و می‌لغزم. تمام بدنم می‌لرزد. این روزها، بیشتر وقت‌ها آن‌قدر می‌لرزم که برای نقاشی کشیدن یا حتی نوشتن نامه‌ای ساده هم باید مدت زیادی منتظر بمانم تا کمی آرام شوم.
Tuberosa
گریه‌اش بند آمده بود، اما حالا دوباره می‌گرید. کمکش می‌کنم تا از نهر بیرون بیاید. چیزی به او نمی‌گویم؛ یعنی حرف معناداری به ذهنم نمی‌رسد که بزنم. بعید می‌دانم مادر هم بتواند حرف بزند؛ حتی اگر بخواهد.
Tuberosa
طوری روی هر کلمه، هر عبارت و هر جمله فکر می‌کند که انگار قرار است حرف‌هایش روی پلاتین حک شوند.
Tuberosa
گابریل گارسیامارکز؛ زندگی و آثار او
جین‌بل ویادا
شگفتی های علمی قرآن کریم
عبدالرحیم انگورج تقوی
هیجانات (خلاصه کتاب)
اشو
قنبر غمبر
محمدمهدی محمدی کیاپی
هم پنهانی، هم بلند
راحیل هدایتی
نقدنامه علوم اجتماعی (۵)
خدیجه سفیری
ماساژ درمانی
آرزو بهرامی
یک آسمان پاییز عاشقت شده ام
گالیا توانگر
چگونه موفق و خوشبخت باشیم
دان هاتسن
ﺩﺭ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﺭﺣﻤﺖ الهی (ﮔﺮﺩﺵ ﻭ ﺧﻴﺎﻝ ﭘﺮﺩﺍﺯﻱ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺑﻬﺸﺖ) (انگلیسی) (On the Threshold of Divine Grace (Stroll and reverie in the garden of paradise
فریده مهدوی دامغانی  
آموزش فتوشاپ ویژه هنرجویان معماری و عمران معماری دیجیتال
زهرا آزادی خواه سلیمی
ناقوس خیال ط
مرجان سوادی نژاد
هزارتوی استخوانی
جیمز رولینز
یادداشت های سیاسی ایران ۱۳۴۴ - ۱۲۶۰ (جلد دوازدهم؛ بخش اول)
آر.ام. بارل
زندگی پشت و رو
تاینها لای
خاطرات خانه اموات
فئودور داستایفسکی
آموزش گام به گام زبان برنامه نویسی PHP
حسن اصالت نیری
Exclusive Merits of Imam Ali (AS) as Mentioned in Khasais Amir al-Muminin Ali ibn Abi Talib (2)
احمدبن شعیب نسایی
سیاست و نقش انگلیس در ایران
سیدداود آقایی
زوج ذهن آگاه
کریگ لمبرت

حجم

۲۵۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۵۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان