دانلود و خرید کتاب داستان عشق هانه اورستاویک ترجمه علی سلامی
تصویر جلد کتاب داستان عشق

کتاب داستان عشق

انتشارات:نشر گویا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب داستان عشق

کتاب داستان عشق نوشته هانه اورستاویک است. این کتاب با ترجمه علی سلامی منتشر شده است. اورستاویک یکی از مشهورترین نویسنده‌های نروژی است که کتابش به بیش از ۱۵ زبان ترجمه شده است. این کتاب روایت یک مادر و پسر نروژی است که به شمال نروژ مهاجرت می‌کنند و کم‌کم هرکدام با دلایل خودشان شروع به فاصله گرفتن از دیگران می‌کنند. اما این فاصله برایشان گران تمام خواهد شد...

این‌کتاب در سال ۲۰۰۶ به‌عنوان ششمین رمان برتر ادبیات نروژ معرفی شد.

خواندن کتاب داستان عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب داستان عشق

ویبکه لیوان را روی میز می‌گذارد. از پنجره به بیرون خیره می‌شود، به تاریکی بیرون. چراغ‌های خیابان روشن هستند و جادهٔ بین خانه‌ها را روشن می‌کنند. در سمت شمال، جاده از طریق روستا دوباره به شاهراه متصل می‌شود. ویبکه پیش خود فکر می‌کند مثل یک نوعْ دایره است. می‌توانی تا روستا با اتومبیل بروی، بعد دوباره وارد بزرگراه شوی تا جنوب بروی و دوباره به‌سمت روستا برگردی. اغلب پنجره‌های خانه‌ها رو به جاده هستند. ویبکه پیش خود فکر می‌کند باید به هنر معماری طوری بیندیشیم که به همه‌چیز نظم می‌بخشد. تمام روستا به جنگل منتهی می‌گردد. چند کلمهٔ مهم روی تکه کاغذی می‌نویسد: هویت، غرور، زیباشناسی. اطلاعات.

به اتاق جلویی می‌رود. روی کاناپه، یک شال پشمی خاکستری است با دایره‌های سفید. آن‌طرفِ شال، سفید است با دایره‌های خاکستری. آن را برمی‌دارد و روی صندلی راحتی کنار بخاریِ زیر پنجره می‌نشیند. کتابی از روی میز گرد و کوچک برمی‌دارد. کتابِ غیرداستانی است.

کتابْ جلد براق دارد. وقتی به آن دست می‌زنی، حس خوبی پیدا می‌کنی. دست چپش را روی سطح آن قرار می‌دهد و صفحات را باز می‌کند. چند سطری می‌خواند، بعد آن را روی پایش می‌گذارد، به عقب تکیه می‌دهد و چشمانش را می‌بندد. چهره‌هایی را از محل کارش می‌بیند: مردم کنار دفترش می‌ایستند. چقدر دلپذیر است. در ذهن، تمام اوضاع را مرور می‌کند و تمام حالات چهره و ایماواشاره‌هایش را تکرار می‌کند.

یان در آستانهٔ در ایستاده و به او نگاه می‌کند. سعی می‌کند پلک نزند. می‌خواهد از او سؤالی دربارهٔ روز تولدش بپرسد. فردا نه‌ساله می‌شود. به خودش می‌گوید می‌تواند سؤالش را بعداً بپرسد. ویبکه حالا خواب است. کتابی روی پایش است. همیشه عادت دارد او را این‌طور ببیند. یک کتاب، نور روشن چراغ. اغلب ویبکه سیگاری روشن می‌کند و چشمان یان، دود آن را دنبال می‌کند درحالی‌که به‌سمت سقف بالا می‌رود. گیسوان بلند و سیاهش پشت صندلی ریخته شده و به طرز نامحسوسی می‌لرزد. یان، مویم را نوازش کن.

یان برمی‌گردد، وارد آشپزخانه می‌شود و چند تا بیسکویت از گنجه برمی‌دارد. یکی از بیسکویت‌ها را در دهانش می‌گذارد و می‌کوشد بی‌آنکه آن را خرد کند، با مکیدنْ نرمَش کند. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۱۰۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۰,۸۰۰
۷۰%
تومان