دانلود و خرید کتاب پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته کن کیزی ترجمه حسین کاظمی‌یزدی
تصویر جلد کتاب پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته

کتاب پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته

نویسنده:کن کیزی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۳۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته

کتاب پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته نوشته‌ کن کیزی، است که با ترجمه حسین کاظمی یزدی منتشر شده است. این کتاب یک اقتباس سینمایی مشهور هم دارد که در ایران با نام دیوانه از قفس پرید شناخته می‌شود و جک نیکلسون بازی بی‌نظیری در آن ارائه کرده است.

درباره کتاب پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته

قهرمان اصلی رمان پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته، یک زندانی عادی به نام «رندال مک مورفی» است که به دلیل همخوابگی با دختری جوان‌تر از سن قانونی، محکوم به زندان شده‌ اما برای فرار از کار اجباری در زندان معمولی تمارض به دیوانگی کرده‌ است تا بتواند دوران آسانی را در آسایشگاه روانی بگذراند. اما این بیمارستان را یک پرستار دیوانه اداره می‌کند، زنی که می‌خواهد همه را خورد کند و چیزی از کسی باقی نگذارد. مک‌مورفی سرنوشتی متفاوت از انتظارش را در پیش رو دارد.

در فیلم سینمایی و رمان تفاوت‌های بسیاری وجود دارد، بزرگترین تفاوت آن راوی داستان است، در فیلم ما از زبان راوی سوم شخص داستان را می‌شنویم اما در کتاب با یکی از شخصیت‌های آسایشگاه روانی روبه‌رو هستیم که از گذشته و زندگی‌اش روایت می‌‌کند.

مجله تایم رمان پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته را جزو ۱۰۰ رمان برتر انگلیسی زبان بین سال‌های ۱۹۲۳ و ۲۰۰۵ معرفی نموده است

خواندن کتاب پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب پرواز بر آشیانه‌ی فاخته

مک‌مورفی برمی‌گشت به بیمارستان، چون دیگر نمی‌توانست بیرون بیمارستان بنشیند و در کارسون‌سیتی یا رنو یا جاهای دیگر پوکر بازی کند و بگذارد پرستار درست جلوی چشم او آخرین حرکتش را انجام دهد و بازی را تمام کند. انگار مک‌مورفی امضا داده بود تا بازی را به آخر برساند و هیچ راه فراری هم از این قرارداد نداشت.

به‌محض این‌که از تختخواب‌های‌مان بیرون آمدیم و دور بخش حلقه زدیم، جریانی که در بخش پیش آمده بود زمزه‌کنان در کل بخش پخش شد. یکی از کسانی که دیشب در جمع ما نبود پرسید: «اونا چی داشتن؟» «یه نشمه؟ توی خوابگاه؟ خدای من!» دیگران به او گفتند که نه‌تنها نشمه که نوشیدنی هم بوده است. مک‌مورفی قصد داشت پیش از آن‌که کارکنان شیفت صبح بیایند، دختر را بیرون بفرستد، ولی از خواب بیدار نشده بود. «این چه حرف چرتیه داری به ما می‌گی؟» هیچ حرف چرتی در کار نیست، من خودم آن جا بودم.

Leo n
۱۴۰۰/۰۵/۱۶

همیشه فکر میکردم دو جور داستان داریم، داستان های پرکشش و نه چندان عمیق و داستان های پرمغز اما کش دار! این یکی هم مفهوم داره و هم کشش عالی در کل داستان، طوری که نمیشه رهاش کرد. تقریبا از

- بیشتر
amirabas
۱۴۰۱/۰۹/۲۲

من ترجمه آقای باستانی رو خواندم، ولی در کل از کتاب لذت بردم سراسر شور و هیجان بارها با دیوانه بازی‌های مک مورفی خندیدم و لذت بردم 1/3 پایانی کتاب عالیه البته یه جاهایی کند پیش میره مخصوصا جاهایی که

- بیشتر
Fatemeh7
۱۴۰۰/۱۰/۱۲

داستان در یک آسایشگاه روانی اتفاق میوفته و راوی، شخصی به نام رئیس برومدن، که تظاهر به کر و لال بودن میکنه هست. که بعدا از اومدن یک بیمار جدید به نام مک مورفی ماجراها شروع میشه. بخش جالبش در مورد

- بیشتر
1984
۱۴۰۲/۰۵/۱۳

خیلی جذاب و تلخ و واقعی. اون زمان بیمارستانهای روانی اسمش بود تیمارستان دیگه تا تهش برید چی بوده. شوک برقی و هزار تا کار دیگه که الان ممنوع شده. دم مترجم هم گرم گفته واغ واغ نگفته پارس.

علی حسینی
۱۴۰۲/۰۶/۲۴

کتاب یه جایی شخصیت اصلی به بیماران میگ میخواید اون آبسرد کن یک تنی رو بکوبم به شیشه و همه فرار کنیم، همه می‌خندن و مسخرش میکنن، فرد شروع میکنه چندین چند بار تلاش میکنه و دستاش حتی زخمی میشه

- بیشتر
s.Alireza.s
۱۴۰۱/۰۳/۳۰

تنها میتونم بگم یه شاهکار.به اندازه بقیه زندگیتون زندگی خواهید کرد

کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
۱۴۰۳/۰۱/۲۷

بسیار عالی. راوی داستان یک فرد مبتلا به اسکیزوفرنی است و در یک بخش از بیمارستان روانی اتفاق می افته. کنایه به کنترلگری اصحاب رسانه و قدرت و تخریب شخصیت ها و افکار داره .توصیفات فوق العاده است و ترجمه

- بیشتر
Hossein shiravand
۱۴۰۲/۰۸/۰۵

عالی بود وجود یه نفر میتونه خیلیارو به فکر ببره و‌سبک زندگیشون رو عوض کنه و‌کاری کنه که درمورد کارایی که تا اون موقع انجام میدادن تجدید نظر کنن و مقابل زور وایستن

نَــسـی
۱۴۰۲/۰۷/۱۴

یکی از بهترین رمان هایی بود که خوندم. پر مایه، پر معنی و مفهوم و پر از درس زندگی. دو فصل آخر کتاب عالی بود قشنگ‌ میخکوب شده بودم.

حسین
۱۴۰۱/۰۵/۲۴

داستانی جذاب و پر مایه...حتی اگه فیلمش رو هم دیدید بازم بخونید بی نهایت لذت میبرید.

«اجازه بده خانم. وقتی دهن کسی سرویس می‌شه، حق داره داد بزنه دیگه؛ ما هم اینجا دهنمون سرویس شده.»
NeginJr
او خودش است، همین. شاید همین‌که خودش است، او را قوی‌تر می‌کند.
نَــسـی
اگر بخواهید تغییر را در کسی ببینید، باید مدت زیادی از او دور باشید؛ وقتی کسی را هر روز ببینید، متوجه تغییراتش نمی‌شوید، چون تغییر تدریجی است.
1984
خسته‌م. از حرف زدن و وایسادن خسته شدم.
Hossein shiravand
که برای حفظ تعادل خود باید به چیزهایی که آزارمان می‌دهند، بخندیم تا نگذاریم دنیا ما را دیوانه کند.
Hossein shiravand
اگر چشمانت را ببندی، آن‌ها نمی‌توانند چیز زیادی درموردت بگویند.
میهمان دنیا
نمی‌توانم بفهمم چه چیزی می‌تواند این‌قدر آدم‌ها را بی‌تاب کند. تمام کاری که انسان باید انجام دهد، صبر است.
NeginJr
«تا حالا نمی‌دونستم بیماری روانی می‌تونه جنبه‌ای از قدرت در خودش داشته باشه، قدرت. فکرشو بکن: آدم هرچی بی‌عقل‌تر باشه، می‌تونه قدرتمندتر باشه. هیتلر یه نمونهٔ خوبه. انصافْ مغزهای پیرو گیج می‌کنه، مگه نه؟ غذای فکر.»
s.Alireza.s
چون او می‌داند که برای حفظ تعادل خود باید به چیزهایی که آزارمان می‌دهند، بخندیم تا نگذاریم دنیا ما را دیوانه کند. او از جنبهٔ دردناک ماجرا باخبر است؛ او می‌داند انگشت من می‌سوزد، می‌داند سینهٔ دختر کبود شده است و دکتر عینکش را گم کرده است؛ ولی او نمی‌گذارد که درد شوخ‌طبعی را محو کند، بلکه بیشتر می‌گذارد تا شوخ‌طبعی درد را محو کند.
s.Alireza.s
هیچ‌کس نمی‌تونه منو متقاعد کنه که کاری رو نمی‌تونم انجام بدم، مگر این‌که اون کارو امتحان کرده باشم.
NeginJr
«چه زندگی‌ایه. به بعضی‌ها قرص می‌دن تا دچار هیجان تشنج نشن، به بعضی‌های دیگه شوک می‌دن تا هیجان‌زده بشن.»
NeginJr
حتی حالا هم کاری از دستم برنمی‌آید، می‌بینید؟ درمورد اتفاقی که در گذشته افتاده است، هیچ کاری از دستمان بر نمی‌آید.
NeginJr
او می‌دانست که انسان نمی‌تواند قوی باشد، مگر این‌که وجه بامزهٔ چیزها را ببیند. راستش او سخت تلاش می‌کرد تا جنبهٔ بامزهٔ چیزها را توضیح دهد و من در این فکر بودم که آیا او آن جنبهٔ دیگر را نمی‌بیند، آیا نمی‌تواند خندهٔ خشکیده در قعر دل‌ها را ببیند. شاید بقیه هم نمی‌توانستند آن را ببینند؛ فقط می‌توانستند فشار تشعشعات و فرکانس‌های مختلفی را که از همهٔ جهات به آن‌ها می‌آمد حس کنند؛ فشارهایی که شما را به یک سو یا سویی دیگر خم می‌کنند.
Hossein shiravand
اون الکلو تموم نمی‌کرد، الکل داشت اونو تموم می‌کرد
NeginJr
بیمارستان مکانی است برای اصلاح اشتباهاتی که در محله، مدرسه و کلیسا رخ می‌دهد.
NeginJr
اگر بخواهید تغییر را در کسی ببینید، باید مدت زیادی از او دور باشید؛ وقتی کسی را هر روز ببینید، متوجه تغییراتش نمی‌شوید، چون تغییر تدریجی است.
Hossein shiravand
ما اون‌قدر این صدا رو شنیدیم که دیگه متوجهش نمی‌شیم؛ همون‌طورکه کسانی که کنار آبشار زندگی می‌کنن، دیگه متوجه صدای آبشار نمی‌شن. به‌نظرت اگه مدت‌ها کنار آبشار زندگی می‌کردی، صداشو می‌شنیدی؟»
Hossein shiravand
«خانم من دوست ندارم مشکلی درست کنم، ولی دوست هم ندارم که چیزی رو که نمی‌دونم چیه قورت بدم. از کجا معلوم این از اون قرصا نباشه که از من چیزی بسازه که خودم نیستم؟»
Afsaneh Habibi
«ولی شما می‌دونین که جامعه چقدر یه آدم مشتاقو آزار می‌ده. از اون به بعد وقتمو توی زندانای شهرای کوچک می‌گذرونم. اونا بهم می‌گن به دعوا عادت کردم و دوست دارم دعوا کنم. گندش بزنن. وقتی یه چوب‌بُر بودم و دعوا می‌کردم، اونا کاری باهام نداشتن، اونا می‌گن این قابل بخششه که یه کارگر سخت‌کوش انرژیشو آزاد کنه؛ اونا می‌گن، ولی اگه یه قمارباز باشی و اونا بدونن که هرازگاه قمار می‌کنی، اون وقت هر کاری که می‌کنی به لعنت سگ هم نمی‌ارزه و خودتم یه مجرم هستی. واسه همین بود که برای مدت زیادی منو فرستادن زندون.»
soheil.mrajabi
من فکر می‌کردم که این من نیستم، این چهرهٔ من نیست. حتی اگر تلاش می‌کردم چهرهٔ من باشد، باز هم چهرهٔ من نبود. پس من واقعاً خودم نبودم. من فقط همانی بودم که به نظر می‌آمدم، همانی که دیگران می‌خواستند. به نظرم نمی‌آید که اصلاً هیچ‌وقت خودم بوده باشم.
f.z

حجم

۲٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۷۲ صفحه

حجم

۲٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۷۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۹,۵۰۰
۵۰%
تومان