
کتاب مغز مرثیه خوان
معرفی کتاب مغز مرثیه خوان
کتاب مغز مرثیهخوان (علم حیرتانگیز یادگیری از عشق و فقدان) نوشتهی مری-فرانسیس اوکانر و با ترجمهی شروین جوانبخت، اثری است که انتشارات پندار تابان آن را منتشر کرده است. این کتاب به بررسی علمی و عصبشناختی تجربهی سوگ و فقدان میپردازد و تلاش میکند با نگاهی نو به فرایند سوگواری، نقش مغز را در مواجهه با مرگ عزیزان و انواع فقدانهای عاطفی و اجتماعی توضیح دهد. نویسنده با تکیهبر پژوهشهای علوم اعصاب و روانشناسی، به این سؤال میپردازد که چرا غم از دستدادن عزیزان تا این اندازه عمیق و طاقتفرساست و مغز انسان چگونه با این واقعیت کنار میآید. کتاب، علاوهبر مرگ نزدیکان، به انواع دیگر فقدان مانند از دستدادن شغل یا حتی سوگ برای افراد مشهور نیز توجه دارد و با مثالها و روایتهای علمی، سازوکارهای مغز را در این موقعیتها واکاوی میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مغز مرثیه خوان
کتاب مغز مرثیهخوان نوشتهی مری-فرانسیس اوکانر، اثری است که با رویکردی علمی و پژوهشی به موضوع سوگ و فقدان میپردازد. این کتاب در مجموعهای از آثار انتشارات پندار تابان قرار دارد که هرکدام از زاویهای متفاوت به روان و فردیت انسان مینگرند. نویسنده با بهرهگیری از تجربیات شخصی و سالها پژوهش در حوزهی علوم اعصاب و روانشناسی، تلاش کرده است تا فرایند سوگواری را نهتنها از منظر احساسی، بلکه با تمرکز بر عملکرد مغز و یادگیری عصبی بررسی کند. ساختار کتاب بر پایهی پرسشهای بنیادین دربارهی ماهیت سوگ، چرایی دردناکبودن فقدان، تفاوت سوگ و سوگواری و نقش دلبستگی در این فرایند شکل گرفته است. اوکانر با روایتهایی از زندگی خود و دیگران، پژوهشهای عصبشناختی و مثالهای ملموس، نشان میدهد که مغز انسان چگونه با غیاب عزیزان مواجه میشود و چرا پذیرش این غیاب زمانبر و پیچیده است. کتاب، علاوهبر مرگ نزدیکان، به انواع دیگر فقدانها نیز میپردازد و تلاش میکند تصویری جامع از تجربهی سوگ در زندگی انسان ارائه دهد.
خلاصه کتاب مغز مرثیه خوان
کتاب مغز مرثیهخوان با تمرکز بر تجربهی سوگ، به بررسی علمی و عصبشناختی این پدیده میپردازد. نویسنده توضیح داده است که مغز انسان در طول زندگی، نقشههایی ذهنی از حضور عزیزان و روابط نزدیک خود میسازد. زمانی که فردی مهم از زندگی ما میرود، این نقشهها همچنان فعال باقی میمانند و مغز برای مدتی نمیتواند غیاب او را بپذیرد. این موضوع باعث میشود که احساس کنیم فرد از دسترفته هنوز حضور دارد یا ممکن است بازگردد. کتاب با استفاده از استعارههایی مانند حذف ناگهانی یک شیء آشنا از خانه، تلاش میکند نشان دهد که مغز چگونه با نبود عزیزان مواجه میشود و چرا این فرایند با سردرگمی و درد همراه است. در ادامه، نویسنده به نقش دلبستگی و پیوندهای عاطفی در شکلگیری سوگ میپردازد و توضیح میدهد که مغز برای یافتن عزیزان، از ابعاد مکان، زمان و نزدیکی استفاده میکند. وقتی این ابعاد با واقعیت جدید همخوانی ندارند، مغز دچار تضاد و پریشانی میشود. کتاب همچنین به احساسات متنوعی مانند غم، خشم، عذاب وجدان و حتی سوگ برای افراد مشهور اشاره کرده و نشان داده است که این واکنشها ریشه در سازوکارهای عصبی و روانی دارند. در بخشهایی از کتاب، پژوهشهای عصبشناختی و مثالهای حیوانی برای توضیح عملکرد مغز در مواجهه با فقدان آورده شده است. در نهایت، نویسنده تأکید کرده است که سوگواری نوعی یادگیری است و مغز بهتدریج با تجربههای جدید، نقشههای ذهنی خود را بهروزرسانی میکند تا بتواند با واقعیت فقدان کنار بیاید.
چرا باید کتاب مغز مرثیه خوان را بخوانیم؟
کتاب مغز مرثیهخوان با رویکردی علمی و مبتنیبر پژوهشهای عصبشناختی، تجربهی سوگ را از زاویهای متفاوت بررسی کرده است. این کتاب بهجای ارائهی توصیههای کلیشهای یا نسخههای آماده، تلاش کرده است با توضیح سازوکارهای مغز و نقش دلبستگی، به درک عمیقتری از فرایند سوگواری برسد. خواننده با مطالعهی این اثر میتواند بفهمد که چرا پذیرش فقدان زمانبر است و احساسات متناقض و گاه غیرقابلتوضیح در این دوران طبیعی هستند. کتاب، علاوهبر مرگ عزیزان، به انواع دیگر فقدانها نیز پرداخته و نشان داده است که سوگ بخشی از یادگیری و سازگاری مغز با تغییرات زندگی است. این نگاه علمی و انسانی، میتواند به کاهش احساس گناه، سردرگمی یا انزوای افراد سوگوار کمک کند و راههایی برای همدلی و پذیرش تجربهی سوگ پیش پای مخاطب بگذارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که با فقدان عزیزان، جدایی، از دستدادن شغل یا هر نوع سوگ و اندوه عمیق دستوپنجه نرم میکنند. همچنین به علاقهمندان به روانشناسی، علوم اعصاب و کسانی که به دنبال درک علمیتر و عمیقتر از احساسات و واکنشهای خود یا اطرافیان در مواجهه با فقدان هستند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب مغز مرثیه خوان
«معمولاً هر بار میخواهم عصبزیستشناسی سوگ را توضیح دهم، با استعارهای مبنی بر تجربهای مشترک شروع میکنم. البته برای اینکه استعارهام معنا داشته باشد، باید یک فرض را بپذیرید. فرض بر این است که فردی میز ناهارخوری شما را دزدیده است. تصور کنید نیمهشب از خواب بیدار شده و تشنهاید. از تخت بیرون میآیید و به آشپزخانه میروید تا لیوانی آب بنوشید. بعد از عبور از راهرو از کنار میز ناهارخوری رد میشوید تا به آشپزخانه برسید. درست لحظهای که پهلویتان باید به میز بخورد احساس میکنید... هممم، این دیگر چه احساسی است؟ هیچ. ناگهان متوجه میشوید که در آن نقطهٔ مشخص روی پهلویتان که همقد میز است چیزی حس نکردید. از چنین چیزی آگاهی پیدا کردهاید؛ حس خاصی ندارید. غیاب یک چیز توجهتان را به خود جلب کرده است. عجیب است (معمولاً فکر میکنیم حضور چیزی خاص است که توجهمان را جلب میکند)، چطور هیچچیز توجهمان را جلب کرده است؟ خب درواقع شما در این جهان راه نمیروید یا دقیقتر بگویم شما در آن واحد در دو جهان قدم برمیدارید. یک جهان نقشهٔ مجازی واقعیت است که کاملاً در ذهن شما قرار دارد. مغز بدن انسانی شما را در نقشهٔ مجازیای که طراحی کرده است پیش میبرد. برای همین است که در تاریکی هم بهراحتی در خانهٔ خود راه میروید. درواقع از محیط پیرامون برای مسیریابی کمک نمیگیرید. شما از نقشهٔ مغزی خود برای مسیریابی در این فضای آشنا استفاده میکنید و جسمتان به مقصدی میرسد که مغز مشخص کرده است.»
حجم
۲۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۲۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
