کتاب رازهای ده گانهی زندگی که هر زنی باید بداند
معرفی کتاب رازهای ده گانهی زندگی که هر زنی باید بداند
کتاب رازهای ده گانهی زندگی که هر زنی باید بداند نوشته باربارا دیآنجلیس است که با ترجمه نسرین گلدار و ناهید رشید منتشر شده است. نویسنده این کتاب را نوشته است تا خواننده را با معنای حقیقی زندگی آشنا کند. معنایی که در آن یک زن بتواند حقیقت زندگی را پیدا کند.
نویسنده در این کتاب رازهای مهمی مانند نشاط، هدف داشتن، تغییر کردن و ... است. این رازها به زنان یاد میدهد چطور موفق باشند و برای رویاهایشان تلاش کنند و ناامید نشوند.
خواندن کتاب رازهای ده گانهی زندگی که هر زنی باید بداند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام زنان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب رازهای ده گانهی زندگی که هر زنی باید بداند
گردباد حوادث تمام وجود مرا در خود پیچیده بود و امیدی برای رهایی نمیرفت. به یاد دارم که صبحها با دلپیچه و تپش قلب از خواب برمیخاستم و دلم نمیخواست از رختخواب خارج شوم. با خود فکر میکردم: «چه اتفاقی افتاد؟ همه چیز خوب و عالی پیش میرفت. آرامش روحی من کجا رفته؟»
در این توفان دلهرهبخش به یکی از دوستانم که راهبه و معلم مراقبه است تلفن کردم. وقتی داشتم فهرست مسائل، مشکلات و به عبارت بهتر مصائب زندگیام را برایش میشمردم، هجوم اشک امانم نمیداد و کلمات در دهانم تلختر و مهیبتر مینمودند. او در آن سوی خط تلفن با صبر و آرامش به سخنانم گوش میداد و وقتی سخنم را به پایان بردم، سکوتی طولانی برقرار شد. بعد او با صدایی آرام ولی محکم گفت: «باربارا چه کسی شور تو را ربوده؟»
با خودم فکر کردم: «عاقبت یکی پیدا شد که بدبختی مرا درک کند.» در پاسخ به پرسش او فهرستی طولانی از اشخاص را نام بردم: فلانی چنین کرده، دیگری چنان کرده، فلان همکار چنین گفته،...»
او دوباره محکمتر پرسید: «ولی باربارا، چه کسی شور تو را ربوده؟»
ناگهان همچون کسی که یک سطل آب یخ رویش پاشیده باشند از خواب غفلت بیدار شدم. «چه کسی شور تو را ربوده؟» در یک آن حقیقت عمیق نهفته در این سوال را یافتم. من خود راه یافتن نشاط را از دست رفته را میدانستم. درست چند ماه قبل از وقوع حوادث توفانزا این راهبه مرا در حالتی پر از شور و نشاط حاصل از مراقبههای درونی دیده بود. و حالا من اجازه داده بودم مردم شرایط نشاط مرا از من بگیرند. در حقیقت هیچکس ضربه واقعی و سختی به من نزده بود. خود من با پذیرفتن این نکته که اگر حوادث خاصی برایم اتفاق بیفتند دیگر نمیتوانم شاد و خوشحال زندگی کنم، بزرگترین ضربه را به خودم زده بودم. خود من عامل اندوهم بودم. خود من شور و نشاط را از خودم ربوده بودم.
آن تماس تلفنی تأثیر عمیقی در زندگیم به جا نهاد. روزهای متوالی بعد از آن تماس آنقدر در «داستان» زندگیم غور و تفحص کردم تا دریافتم که به دیگران اجازه دادهام بیایند و شادی و نشاط زندگیم را به یغما ببرند. گرچه هرگز دوست نداشتم نقش یک قربانی را بازی کنم که همیشه با اصرار و پافشاری دیگران را مسئول بدبختی خود معرفی مینماید، اما در حقیقت در درون خود احساس میکردم که دیگران مسئول غم و اندوه من هستند. «اگر تو پایت را از زندگی من بیرون نکشیده بودی، هنوز هم شاد و خوشحال بودم... اگر تو در بازار کار مرا فریب نداده بودی، هنوز هم شاد و خوشحال بودم... اگر این اتفاق برایم نمیافتاد، هنوز هم شاد و خوشحال بودم.»
کلامی که دوست دانای من بر زبان آورد تأثیر شگرفی بر بیداری و آگاهی من نهاد. از اینکه دریافتم چقدر بدون این که خود بدانم به دیگران پروبال دادهام تا پروبال مرا بچینند و بر من استیلا یابند متحیر ماندم. و این آگاهی کلید حل معما بود. خود من قدرت را به دیگران وانهاده بودم. خود من شادی و نشاط را وانهاده بودم.
هرگز کسی شور و نشاط شما را نمیرباید.
خود شما با متکی کردن نشاط خود به دیگران آن را
از خود میربایید.
حجم
۲۰۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۲۰۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب جذابی که با خوندنش برای هر اتفاقی تو زندگیت یه دلیل برای رشد پیدا میکنی