دانلود و خرید کتاب تولدی دوباره ژاله بحرینی
تصویر جلد کتاب تولدی دوباره

کتاب تولدی دوباره

معرفی کتاب تولدی دوباره

کتاب تولدی دوباره نوشته ژاله بحرینی داستان زیبایی از زندگی با امید در شرایط بسیار سخت و دشوار است. 

درباره‌ی کتاب تولدی دوباره

ژاله بحرینی در کتاب تولدی دوباره از زندگی خودش نوشته است. او روزهای سخت زندگی را که ممکن است برای هرکسی پیش بیاید نوشته است و از اینکه چطور توانسته است با ایمان و امید تمام سختی‌ها را پشت‌سر بگذارد، صحبت کرده است. کتاب تولدی دوباره داستان زیبایی است که به انسان‌ها یادآوری می‌کند در تمام لحظات با امید، ایمان، بردباری زندگی کنند و با کمک دوستان و یاران ار روزهای سخت گذر کنند و به آینده‌ای روشن و سرشار از آرامش برسند. 

کتاب تولدی دوباره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر به دنبال داستان زیبایی می‌گردید که به شما امید و انگیزه برای ادامه مسیر بدهد، کتاب تولدی دوباره یک گزینه‌ی عالی است. 

بخشی از کتاب تولدی دوباره

از ماشین پیاده شدم و وارد حیاط خانه شدم. اسد را دیدم که بر سر و رو می‌زند و گریه می‌کند. نیرویی عجیب تمام وجودم را گرفت. جلو رفتم و با دعوا به ارجمند گفتم:

- چیه؟ چرا به اسد گفتی؟ نمی‌بینی دل نداره؟

ارجمند با عصبانیت گفت:

- مثلا مَرده، باید به تو و من دلداری بده حالا نشسته گریه می‌کنه.

رو به اسد کرده و گفتم:

- اسد جان، بخدا خوب می‌شم. اصلا ناراحت نباش. پاشو زنت گناه داره. مهمونات تازه از راه رسیدن. برو داخل، چیزی هم به کسی نگو.

دوباره سوار ماشین شدیم. ارجمند بی آن‌که من بفهمم به ژیلا زنگ زده بود. هنوز چند کوچه بیشتر از خانه اسد دور نشده بودیم که ژیلا به موبایلم زنگ زد. صدای لرزان و گرفته خواهرم به من اطمینان داد که مسئله همان ارث خانوادگی است. پرسیدم:

- چی شده؟ چرا صدات گرفته؟

- هیچی. سرما خوردم.

- من طوریم نمی‌شه. نگران نباش.

بغضش ترکید و گفت:

- می‌دونم. مطمئنم. ولی همین‌جوری نرید مطب‌ها. الان به سوده زنگ می‌زنم و هماهنگ می‌کنم. با دکتر آشناست.

نیم ساعت بعد، سوده، دوست ژیلا، که مشغول گذراندن طرح پزشکی‌اش بود را سوار کردیم و به مطب پزشکی که ژیلا به ارجمند معرفی کرده بود رفتیم. وقتی دکتر مرا معاینه کرد کاملا عادی گفت:

- شاید من نتونم کار چندانی انجام بدم. حالا چند تا بچه داری؟

وقتی این جملات را شنیدم سرم سوت کشید. با خودم گفتم:‌«یعنی وضعم اونقدر وخیمه که دکتر احتمال مرگ منو می‌ده؟» اما بعدا متوجه شدم منظورش این است که برای همیشه کیسه‌ای روی شکمم آویزان باشد. یا باصطلاح پزشکی کلستومی. چون تومور در قسمت انتهایی روده بزرگ بود و دکتر احتمال می‌داد که نتواند مقعد را حفظ کند و من مجبور شوم با روده‌ای که از روی شکم بیرون است و روی آن‌را کیسه‌ای پوشانده گذران عمر کنم. تنم لرزید. نگاهم را در چشمان دکتر دوختم و گفتم:

- اگه خدا بخواد این اتفاق نمیفته.

دکتر سرش را تکان داد و گفت:

- اون‌که بله. ولی من تا شکم شما رو باز نکنم نمی‌تونم هیچ قولی بهتون بدم. چون معاینه و آزمایشات اینو نشون می‌ده.

مریم
۱۳۹۹/۰۶/۲۲

اشکم در اومد

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان