دانلود و خرید کتاب روح عاشق من معصومه زرین‌جو
تصویر جلد کتاب روح عاشق من

کتاب روح عاشق من

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۹از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب روح عاشق من

کتاب روح عاشق من داستانی عاشقانه و دلنشین نوشته معصومه زرین‌جو است.

درباره‌ی کتاب روح عاشق من

روح عاشق من داستان عاشقانه‌ی زیبایی از معصومه زرین‌جو است. او در این اثر داستان زندگی امیرعلی و نازنین را بیان کرده است. امیرعلی و نازنین که رابطه‌ی دوستی دارند، در فکر ازدواج با همدیگر هستند. اما امیرعلی متوجه می‌شود که نازنین با مرد دیگری رابطه دارد. همین موضوع او را بهم می‌ریزد و باعث می‌شود تصادف شدیدی بکند و به کما برود. وقتی که از کما خارج می‌شود، دختری را می‌بیند که انگار سال‌هاست می‌شناخته و عاشقانه دوستش داشته است...

کتاب روح عاشق من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران داستان‌های عاشقانه‌ی ایرانی از خواندن کتاب روح عاشق من لذت می‌برند. 

بخشی از کتاب روح عاشق من

از پله‌ها بالا رفتم و چشمم به نازنین افتاد که اونقدر غرق گوشی بود که متوجه حضور من نشد. یکی از آرنج‌هاش رو زیر چونه‌اش ستون کرده بود. صورت استخونی و کشیده‌ای داشت با لب‌های باریک و یه خال ریز سیاه کنارش. رنگ مو و ناخن‌هاشو باز عوض کرده بود. از فرق سر تا نوک پاش لباس‌هایی بود که همین هفتهٔ پیش واسش خریده بودم. بوی عطرش سرگیجه‌آور بود چشم‌های کشیدهٔ سیاهش با دیدنم برق زد. لبخندش با نزدیک شدنم به میز از بین رفت انگار یه تیکه ابر کوچیک سیاه، آفتاب لبخندش رو سایه کرد. روی صندلی روبه‌روی نازنین نشستم و گل رو مقابلش گرفتم. طبق معمول شروع کرد غر زدن.

- حتماً باز رفتی نیم‌ساعت بین گل‌ها گشتی تا اینو پیدا کردی؟ آره؟ امیرعلی اتاقم پر از گل شده دیگه... چرا الکی این‌قدر گل می‌خری؟ دیوونه!

و من طبق معمول به غرهای خانم دوست‌داشتنی خودم گوش می‌دادم... هر روز این دیالوگ تکرار می‌شد و جواب من:

- دلم می‌خواست یه باغ پر از گل داشتم هر روز خودم مراقبشون بودم تا قشنگ‌ترین گل روی زمین بشن... بعد بدمش به تویی که می‌دونی چقدر دوستت دارم.

اما انگار نازنین امروز یه جور دیگه است! بعضی وقتا این‌طوری می‌شه اما هیچ‌وقت دلیلشو درک نمی‌کنم و اونم حرفی نمی‌زنه. عادت ندام بر خلاف میلش چیزی رو ازش بخوام. با لحن سردی گفت: بابا باغبون!! بی‌خیال... امیرعلی... راستی امیر مامانت امروز باز هم... باز هم...

وای خدای من دیگه دارم دیوونه می‌شم از دست مامانم‌ها...! با کلافگی گفتم: نگو دوباره اومده جلو محل کارت!

هوفی کشید و با کلافگی گفت: بله متأسفانه.... و آبروریزی خیلی بدی هم راه انداخت... ببین امیرعلی درسته ما خیلی فاصلمون در امور مالی زیاده اما من چشمی به مال شما ندارم... بعدشم جز تو با کس دیگه نیستم. مامانت می‌گه تو با فلانی هستی و به خاطر پول با پسر منی. آبروم پیش همکارا هم رفت.

شرمنده شدم. نمی‌دونستم باید چی بگم. با حالت شرمندگی که می‌دونم از کل قیافم می‌بارید گفتم: می‌رم امروز باهاش حرف می‌زنم. باید تکلیف این قضیه‌ها و مسخرهبازیا مشخص بشه و تموم بشه... نازنین منو تو یک ساله با همیم و تا اونجایی که باید باهات آشنا شدم. می‌خوام به مامان بگم تا آخر این ماه بیایم خواستگاریت که این بچه‌بازی‌ها تموم بشه، من دیگه خسته شدم.

رنگ از روش پرید و فنجون قهوه‌اش رو هم زد

ب هیچ چیز....🖤🥀
۱۳۹۹/۱۰/۲۵

فوق العاده کتاب جذاب و خوبی بود توصیه می کنم حتماً بخونین

کاربر ۱۸۴۴۶۹۰
۱۳۹۹/۰۹/۰۶

خوب لذت بردم .سریع خوندم.ممنون

🌙مه جبین✨
۱۳۹۹/۰۶/۲۴

به نظر من عالی بود

ZahAh
۱۴۰۰/۰۹/۲۷

به جای شخصیت اصلی که پسر بیست و سه ساله بود آدم احساس می کرد یه دختر بچه پونزده شونزده ساله است. به نظر میرسه کارهای اولیه نویسنده است. از کلمه کافشن و عبارت از نظر امورمالی که منظور نویسنده

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۸۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۶,۰۰۰
تومان