کتاب چنگیزخان
معرفی کتاب چنگیزخان
کتاب چنگیزخان؛ زندگی، مرگ و رستاخیز نوشته جان من و ترجمه رفیع رفیعی از زندگی چنگیزخان مغول صحبت میکند. مردی که توانست با متحد کردن قبایل مغول، بخش زیادی از آسیا، روسیه، اروپا و چین را تحت تصرف خود درآورد.
درباره کتاب چنگیزخان؛ زندگی، مرگ و رستاخیز
به نظر میرسد که برای چنگیز خان در میان قبایل مغول احترام بسیار زیادی قائلند. اما در ایران کمتر کسی از او با نام نیک یاد میکند. او بین سالهای ۱۱۵۵ تا ۱۱۶۲ به دنیا آمد و ۱۸ اوت ۱۲۲۷ هم از دنیا رفت. نام اصلی او تموچین بود. او توانست قبایل مغول را با یکدیگر متحد کند و بخشهای زیادی از آسیا، روسیه، ایران، چین و اروپای شرقی را تحت تصرف خود در آورد.
تموچین در زبان مغولی به معنای آهنگر است. لقب چنگیز را بعدا به او دادند و معنایش را هم شاه شاهان یا جنگجوی برتر میدانند. اما دلیل چنین لقبی چیست؟
در سال ۱۲۱۸ میلادی یورش مغولان به ایران آغاز شد. در آن زمان محمد خوارزمشاه بر ایران سلطنت میکرد اما او به آبسکون که جزیرهای در دریای خزر است فرار کرد. پسرش جلالالدین در برابر مغولان ایستادگی کرد و شجاعتش را به رخ کشید. خراسان و نیشابور که از گذشتههای دور مهد علم و دانش ایران بودند غرق در خون گشتند. آنها حتی به سگها، گربهها و حیوانات هم رحم نکردند. این نابودی و تخریب آن چنان گسترده بود که ایران پس از آن هرگز نتوانست به شکوه و جلال دوران پیشین باز گردد.
چنگیز خان مغول زنان بسیاری داشت و از این زنان فرزندان زیادی هم به جا گذاشت.اما از همسر اولش که بر طبق سنتهای مغول مهمترین همسر است چهار پسر داشت. او جهانی را که با کشتار و خونریزی و جنگ فتح کرده بود میان پسرانش جوجی خان، جغتای خان، اوگتای خان و تولی خان تقسیم کرد. البته پسر بزرگ او، جوجی خان پیش از مرگ پدرش درگذشت.
چنگیز بعد از اینکه جهان را فتح کرد قوانینی را هم تصویب کرد که اهداف مختلفی را دنبال میکردند. چنگیز خان تلاش میکرد تا این اهداف را بر اساس برابری و عدل تنظیم کند. مقام و منزلت انسانی را بالا ببرد و البته با همجنسگرایان، جاسوسان و ساحران برخوردی قاطع میکرد و حکم اعدام را برای همه اجرا میکرد. این اصول در این قوانین پیروی میشدند:
اصل یکم: اطاعت کامل و بدون قیدو شرط از فرامین چنگیز خان.
اصل دوم: ایجاد همبستگی و اتحاد در میان قبایل و برطرف کردن اختلافات قبیلهای.
اصل سوم: مجازات شدید علیه مفسدین و مجرمین در هر جایگاه و مقامی. این قوانین را با نام قوانین یاسا میشناسند.
نباید فراموش کرد که چنگیز خان در لشکر کشیها و کشورگشاییهایش، تقریبا چهل میلیون نفر را از بین برد. او با کشتن مردم جمعیت جهان را تا حدود یازده درصد کاهش داد و البته این اطلاعات هم بر اساس مدارکی است از مورخان تاریخی به دست ما رسیده است.
در مورد مرگ چنگیز اطلاعات زیادی در دست نیست. افسانهها میگویند که او به دست یکی از شاهزاههای چینی کشته شده است و این افسانه در ابتدای کتاب چنگیزخان؛ زندگی، مرگ و رستاخیز هم آمده است. در روایتهای دیگر، مسمومیت، صدمان ناشی از سقوط اسب، تیری که در جنگ به زانوی او اصابت کرده و... همه از عوامل مرگ او هستند.
بهرحال درباریان چنگیز برای اینکه در برابر دشمنان ضعف از خود نشان ندهند، او را شبانه به خاک سپردند و به همین دلیل هم از قبر او اطلاعاتی در دست نیست. هرچند حدس و گمانهای بسیاری در این باره وجود دارد اما در نهایت پاسخی قطعی برای این پرسش که قبر چنگیز خان کجاست، نداریم.
کتاب چنگیزخان؛ زندگی، مرگ و رستاخیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به کتابهای تاریخی و زندگینامه را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم. اگر دوست دارید با زندگی یکی از بزرگترین نابودگران فرهنگ در تاریخ آشنا شوید، کتاب چنگیزخان؛ زندگی، مرگ و رستاخیز گزینه خوبی برای شما است.
بخشی از کتاب چنگیزخان؛ زندگی، مرگ و رستاخیز
چنگیزخان کجاست؟ او نمرده است. همه آنچه اتفاق افتاد این بود:
پادشاهی در کشوری دوردست زندگی میکرد که دختری به زیبایی خورشید داشت. چنگیز از این دوشیزه خواستگاری کرد. پادشاه در خلوت به دخترش گفت: «این چاقو بسیار کوچک و بسیار تیز است. آن را در لباست پنهان کن و زمانش که فرارسید، خودت میدانی باید چه کار کنی.» وقتی چنگیز مقدس در کنار آن دوشیزه آرمید، دختر چاقو را بیرون کشید و او را مُثله کرد. چنگیز فریاد کشید و مردم به درون ریختند. اما چنگیز فقط گفت: «این دختر را از اینجا ببرید. میخواهم بخوابم.»
او خوابید اما هرگز برنخاست. اما آیا چنگیز مقدس نباید خود را شفا دهد؟ وقتی شفا یابد برخواهد خاست و مردمش را نجات خواهد داد.
برگرفته از یک قصه عامیانه مغولی که اوون لاتیمور آن را در کتابش با عنوان سفرهای مغولستان درج کرده است.
چنگیزخان روحی از آنِ همه ماست.
به نقل از شارالدای، حکیم الهی، آرامگاه چنگیزخان، مغولستان داخلی
نیمه ژوئیه ۱۲۲۸ میلادی است. چراگاههای مغولستان مرکزی روزی گرم را پشت سر میگذارند. در چنین روزهایی، آسمان صاف و آبی است و سوارکار تنها، میتواند آواز چکاوکها را که در پهنه آسمان صاف و آبی طنینانداز است و صدای ملخها را در زیر پای خود بشنود. در اغلب چنین روزهایی، سراشیب چراگاه که از یک سو به رودخانه و از سوی دیگر به رشتهای از تپههای کوتاه منتهی میشود، تقریبآ خالی است و آماده پذیرایی از یک یا دو چادرِ گِرد مغولی، گلهای گوسفند، و چند اسب افسار شده است. اما امروز آواز چکاوکها و صدای ملخها در میان صداهای دیگر گم شدهاند. اجتماعی شاهانه و حماسی چهره این محل را دگرگون کرده است. غرش ارابههای بسیار بزرگی به گوش میرسد که برخی از آنها را یک دوجین و برخی را تعداد بیشتری گاو نر به دنبال میکشند. ارابههایی که سطحشان صاف و بدون لبه است و طول هر کدام به هفت متر میرسد. این ارابهها چادرهای نمدی یا ابریشمی را حمل میکنند که برخی از آنها مانند چادرهای مغولی گرد و بعضی مربعشکلند. هریک از این چادرها قصری متحرک برای یک شاهزاده و همراهان اوست.
فرماندهان که زرههای به هم بافته زنجیری یا جوشنهای آهنی بر تن دارند فریاد خوشامد سر دادهاند. بستگان خانواده سلطنتی ــ که اغلب بر اسب و شتر سوارند و زنهای مسنتر که در ارابههای دوچرخ نشستهاند ــ همراه با رمه گوسفند و بز و گلههای اسب و شتر به آرامی در پهنه جلگه پراکنده میشوند و پس از عبور از تپههای بیشمار، چندین کیلومتر در مسیر نهرهای آب به سمت جنوب پیش میروند تا به سواحل رودخانهای عریض و کمعمق میرسند. بردگان مسلمان و چینی، نمدهای لولهشده و پنجرههای مشبک را که برای برپا کردن چادرهای کوچکتر بهکار میروند، از پشت شترها و ارابههایی که اسبها آنها را میکشند، پایین میآورند. نگهبانان خرقههای بلند لایهدار بر تن و کلاهخود چرمی بر سر دارند. کمانهای کوتاه و دهها نوع پیکان به کمربندهایشان حمایل شده است و سوار بر اسب مسئول حفظ نظم هستند. چوپانها ساقبندهایی که تا قوزک پایشان میرسد ــ به زبان مغولی به آن «دیل» میگویند ــ به دور پاهایشان پیچیدهاند و تعداد بیشماری گوسفند برای مراسم جشن ذبح میکنند. کودکان سرگین خشک دامها را برای سوخت و تهیه آتش جمعآوری و روی هم کپه میکنند. زنها که در چادرهای پردود خوشبختانه از شر مگسهای موذی صحرا در امانند، مشغول بههم زدن شیر تخمیرشده در مشکهای چرمیاند تا از آن نوشیدنی درست کنند.
در گذشته نیز گردهماییهایی چنین باشکوه برگزار شده بود. ولی هرگز چنین با اهمیت نبود. مغولها پس از دو دهه جنگ در آسیای میانه، جنوب روسیه و غرب چین پیروز شده بودند. برخی از شرکتکنندگان در این اجتماع از مغولستان و ازبکستان، بعضی از منچوری و از سینکیانگ و گروهی از کشتزارهای شمال چین، که به تازگی فتح شده بود، آمده بودند. رهبر آنان، چنگیز، سال قبل مرده بود. مردی که مردمش را از گمنامی و بیاعتباری بیرون کشیده، و ملتی را پایهریزی کرده بود که امپراتوری تشکیل بدهد. چهل سال فرمانروایی و پیروزیهای چنگیز، قدرت این ادعایش را ثابت کرد که میگفت نظر کرده و در پناه ملکوت جاویدان است و حال ارادهاش محقق شده بود و این اجتماع برای تأیید جانشینی و وارث برگزیدهاش، یعنی پسر سومش اوگتای ضروری بود.
این گردهمایی را همچنین میتوان آغاز اجرای راهبرد نظامی بزرگی دانست که چنگیز آن را در آستانه بزرگترین پیروزیاش طراحی کرده بود: تصرف کامل چین. امری که هیچ فرمانروای دیگر بربر در آنسوی دیوار بزرگ چین، توفیق انجامش را نیافته بود.
حجم
۸٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۱۵ صفحه
حجم
۸٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۱۵ صفحه